قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد تقی ملک الشعرا بهار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دگر باره خياط باد صبا
از من گرفت گيتى يارم را
كند از جا عاقبت سيلاب چشم تر مرا
بگرفت شب ز چهره ى انجم نقابها
سحابى قيرگون بر شد ز دريا
اى آفتاب گردون! تارى شو و متاب
مانده ام در شكنج رنج و تعب
سخن بزرگ شود چون درست باشد و راست
در شهربند مهر و وفا دلبرى نماند
اى ديو سپيد پاى در بند!
به كام من بر، يك چند گشت گيهان بود
هنگام فرودين كه رساند ز ما درود؟
رسيد موكب نوروز و چشم فتنه غنود
بهارا! بهل تا گياهى برآيد
نخلى كه قد افراشت، به پستى نگرايد
شب خرگه سيه زد و در وى بيارميد
اى زده زنار بر، ز مشك به رخسار!
بگريست ابر تيره به دشت اندر
سنبل دارى به گوشه ى چمن اندر
اى خامه! دو تا شو و به خط مگذر
باز به پا كرد نوبهار، سرادق
پيامى ز مژگان تر مي فرستم
ما فقيران كه روز در تعبيم
بيا تا جهان را به هم برزنيم
خيز و طعنه بر مه و پروين زن
اى به روى و به موي، لاله و سوسن!
بر تختگاه تجرد، سلطان نامورم من
مغز من اقليم دانش، فكرتم بيداى او
فغان ز جغد جنگ و مرغواى او
منصور باد لشكر آن چشم كينه خواه
خورشيد بركشيد سر از باره ى بره
مگر مي كند بوستان زرگرى
گر به كوه اندر پلنگى بودمى
بدرود گفت فر جوانى

/ 48