به كام من بر، يك چند گشت گيهان بود - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد تقی ملک الشعرا بهار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به كام من بر، يك چند گشت گيهان بود





  • برفت و تاختن آورد رنج بر سر من
    مرا ز صبر و تحمل نبود چاره وليك
    بسى گرستم در سوگ آن بزرگ پدر
    چو بود گنج خرد، شد نهان به خاك سياه
    دلم بيازرد از كين روزگار و چو من
    ز رنج ديوان بر خيره چند نالم؟ از آنك
    نه من ز نوح فزونم كه او دو نيمه ى عمر
    عزيزتر نيم از يوسف درست سخن
    ز پور عمران برتر نيم به حشمت و جاه
    ز رنج ياران نالم، نه دشمنان كه مرا
    بدان طريق بگفتم من اين چكامه كه گفت
    چنان فزونى ز آن يافت رودكى به سخن
    حدي نعمت خود ز آن گروه كرد و بگفت كنون بزرگى و نعمت مرا ز خدمت توست
    كنون بزرگى و نعمت مرا ز خدمت توست



  • غمى نبود كه جز گرد منش جولان بود
    پس از صبورى بنياد صبر ويران بود
    مگو پدر، كه خداوند بود و سلطان بود
    هميشه گنج به خاك سياه پنهان بود
    به گيتى اندر، آزرده دل فراوان بود
    قرين ديوان بد، گر همه سليمان بود
    به چنگ انده بود و به رنج طوفان بود
    كه جايگاهش گه چاه و گاه زندان بود
    كه ديرگاهى سرگشته در بيابان بود
    هميشه ز آنان دل در شكنج خذلان بود
    مرا بسود و فرو ريخت هرچه دندان بود
    كز آل سامان كارش همه بسامان بود
    مرا بزرگى و نعمت ز آل سامان بود اگر فلان را نعمت ز خوان بهمان بود
    اگر فلان را نعمت ز خوان بهمان بود


/ 48