هنگام فرودين كه رساند ز ما درود؟
ديدم غريو و صيحه ى درياى آبسكون بيچاره مادرى است كز آغوشش آفتاب داند كه آفتاب جگر گوشگانش را زين رو همى خروشد و سيلى زند به خاك
زين رو همى خروشد و سيلى زند به خاك
دريافتم كه آن دل لرزنده را چه بود چندين هزار طفل به يك لحظه در ربود همراه باد برد و نار زمين نمود از چرخ برگذاشته فرياد رود رود
از چرخ برگذاشته فرياد رود رود