درباريان نيز با او همراه شده بودند1 تا اينكه عدهاى شبانگاه نامهاى به خانه كركى انداختند و در آن به او توهين روا داشتند و چون شاه دستور داد مسببين را بيابند معلوم شد امير نعمةاللّه نيز از آن، اطلاع داشته است، لذا دستور داد او را از ايران اخراج و در بغداد هم نگذارند بين او و قطيفى ملاقاتى صورت بگيرد2 و به حاكم بغداد سفارش شد كه در صورت تمرد تاديب و تنبيه را عليه امير نعمةاللّه حلّى به كار بندد3. كركى نيز بعد از امير از ايران خارج شد و مقدر بود كه امير نعمةاللّه حلّى ده روز بعد از كركى فوت كند.به هر حال وجود اختلاف فكرى در ميان علماى شيعه تازگى ندارد، اما اين اختلافات بهندرت از مسير ادب و نزاكت خارج شده و به دشمنى مىانجاميد لذا در اين ميان نبايد نقش گروههاى سياسى را ـ كه از اين اختلاف سود مىبردند ـ ناديده گرفت.قابل توجه است كه كركى در برخوردهاى نظرى خود، بسيار محترمانهتر از مخالفان رفتار و ديدگاههاى خود را با استدلالهاى قوى و بيانى متين همراه مىكرد، اما او ظاهراً از مخالفت دوستان، بسيار دل آزرده بوده است.
2. سران قزلباش
گروه دوم مخالفان كركى سردمداران قزلباشِ دولت صفوى بودند. همانگونه كه اشاره شد، قزلباشان اعتقادات خرافى و غاليانهاى داشتند و1. همان، ص 333.2. همان، ص 334.3. خلاصة التواريخ، ص 238.