تفسیر هدایت جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
همراه شما مىجنگم (و در غلبه آنها بر مؤمنان انتظار مصلحت مادّى براى خود و يارانش داشت)، از اين رو آنها ماندند و حصارهاى خود را استوار كردند، و آماده جنگ شدند. و به پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله) پيغام فرستادند كه: ما بيرون نمىرويم، و تو هر چه خواهى بكن. پس پيامبر خدا برخاست و تكبير گفت و اصحابش تكبير گفتند و به امير مؤمنان (عليه السلام) گفت: بر بنى نضير بتاز، پس امير مؤمنان بيدق برگرفت و پيش رفت، و پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله) آمد و آنان را در دژ خود محاصره كرد (محاصره از لحاظ اقتصادى، و زندگانى و اجتماعى تا تسليم شوند، و با قريش رابطهاى نيابند كه آنان را پشتيبانى و تقويت كنند) و عبد اللَّه بن ابى با مسلمانان غدر كرده بود، از اين رو هنگامى كه پيامبر خدا به نخستين خانههاى آنان رسيد در خانههاى پشت آنها حصار گرفتند و آنچه را پشت آنها بود درهم كوفتند (تا كسى از آن خانهها و وسايل استفاده نكند) و در ميان آنها مردانى بودند كه خانههايى نيكو داشتند و آنها را ويران كردند (هم چنان كه بسيارى از لشگرها هنگام عقب نشينى از شهر يا منطقهاى چنين مىكنند)، و پيامبر خدا دستور داده بود درختان خرماى آنها را قطع كنند (تا از آنها براى خوردن يا حصار گرفتن استفاده نكنند) پس از اين امر به فغان درآمدند و گفتند: اى محمد! آيا خدا به تو فرمان داده است كه فساد كنى؟ اگر اينها از آن توست، پس بستان و اگر از آن ماست آنها را قطع مكن.آن گاه پس از اين جريان گفتند: اى محمد! ما از سرزمين تو بيرون مىرويم، پس مال ما را به ما بده، (و اين دليل ضعف و عدول آنها از موضعگيرى سابقشان بود)، پس گفت: «نه، بيرون مىرويد ولى فقط مىتوانيد به اندازه بار شترى همراه ببريد». آنان اين شرط را نپذيرفتند، و چند روز ماندند، سپس (از آنجا كه ضعيفتر شده بودند عدولى بيشتر كردند) و گفتند: بيرون مىرويم و به اندازه بار شترى از آن ماست كه مىبريم. پيامبر (ص) گفت: «نه، بيرون مىرويد و هيچ يك از شما چيزى با خود نمىبرد، و اگر چيزى همراه كسى بيابيم او را مىكشيم» (اين موضعگيرى خردمندانه و محكم از جانب رهبرى رسالتى ضعف را در نفوس آنان و نيروى مسلمانان را تأكيد كرد). آن گاه بدين شرط بيرون