تفسیر هدایت جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
دشمنان حقّند، و گفتهاند: آنان مشركانى هستند كه پيامبر در غزوه بدر آنها را شكست داد، و گفتهاند مراد بنى قينقاع هستند و اين معنى نزديكتر به واقع و در ميان مفسّران مشهورتر است، و ايشان نخستين دسته از يهوديان بودند كه پيمان خود را با پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله) شكستند و از راه حسدى كه در دل داشتند آهنگ جنگ با او كردند زيرا بزرگ شدن قدرت او را مىديدند، و پيامبر (صلّى الله عليه وآله) به آنان نصيحت كرده بود كه آن انديشه را رها كنند، ولى آنان اصرار ورزيدند و گفتند: ما مانند قوم عرب ترسوى تو نيستيم كه آنان را در جنگ بدر شكست دادى، پس آماده جنگى شدند كه وسيلهاى ساده آسياب آن را به گردش درآورد: بدين معنى كه زنى مسلمان نزد زرگرى از آنان رفت كه طلايى بخرد، يهوديان پيرامون آن زن گرد آمدند و اصرار كردند كه روى خود را بگشايد ولى وى چنان نكرد- و اين مىرساند كه حجاب در ايّام پيامبر خدا معروف بوده تا آنجا كه چهره را مىپوشاندهاند- آن گاه آن زرگر پوششى را كه بر پيكر آن زن بود كشيد چنان كه پارهاى از پيكر او بر حاضران هويدا شد و هر چه پوشاندنيهاى آن زن آشكار مىشد يهوديان بر وى مىخنديدند.در اين ميان مردى مسلمان متوجّه اين قضيّه شد و در راه حق غيرتش به جوش آمد و زرگر را به سبب كارى كه كرده بود كشت، امّا يهوديانى كه همراه وى نشسته بودند به سر او ريختند و او را كشتند، و تمام مسلمانان برانگيخته شدند، و پيامبر بزرگوار (ص) تصميم به جنگ با آن يهوديان گرفت و دژها و روستاهايشان را محاصره كرد، و به آنها فرمان داد كه جلاى زادگاه كنند و آنها چارهاى جز تسليم به فرمان او نيافتند و از مدينه كوچيدند «و عبد اللَّه بن ابى به آنها گفت: بيرون نرويد كه من نزد پيامبر مىروم و درباره شما با او گفتگو مىكنم يا با شما به حصار در مىآيم، و آنها در انتظار عملى شدن پيام عبد اللّه بن ابى نسبت به خود بودند، ولى او، همچون مورد اينان، يارى به آنان را ترك كرد». «64»