تفسیر هدایت جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
جهاد بالاترين درجات عملى است. و دل تسبيح گوى همان است كه صاحب خود را به جهاد برمىانگيزد و او را رزمندهاى اصلاح كننده در زمين مىسازد كه براى هر كار نيك و خير مىكوشد نه تبهكارى فساد انگيز و گردنكش. و يادآورى از تسبيح كردن هر چيز، انسان را به اين حقيقت مىرساند كه تسبيح نكردن يا نافرمانى او نسبت به خداى عزّ و جلّ نه تنها سر پيچى از امر اوست بلكه استثنا و موردى نادر از قوانين طبيعت و حركت و رفتار آن است.«سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ- خدا را تسبيح گويند هر چه در آسمانها و در زمين است.»اين تسبيح نيست كه از او الاهى مىسازد (چنان كه در مورد خدايان دروغينى كه مردم با ستايش خود نسبت به آنها، آنها را ساختهاند) بلكه او به خودى خود خداوند است و تسبيح هيچ كس چيزى بدو نمىافزايد و تسبيح نكردن كسى نيز از او چيزى نمىكاهد، زيرا او هماره و جاودانه پيروزمند و حكيم است.«وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ- و اوست پيروزمند و حكيم.»پيروزمندى و حكمت او در نمايشگاه تمام آفريدگان، و بويژه در ميدانهاى جهاد متجلّى است، بدين معنى كه يارى پيروزمندانه او به مؤمنان نمودار پيروزمندى و تسلّط اوست، و امّا حكمتش آن گاه جلوهگر مىشود كه جز كسى را كه بدو يارى داده و از راه او پيروى كرده باشد يارى و پيروزى نمىدهد.[2] سياق آيات مؤمنان را از يكى از صفات نفاق و دورويى كه همان جدايى ميان گفتار و كردار است به بانگ رسا آگاهى مىدهد، يكى از مفسّران مىپرسد: چگونه اين آيه كه نهيبى است بر دوگانگى موجود در نفاق و دورويى مؤمنان را مخاطب قرار مىدهد؟ آيا آنها مؤمن نيستند و اين حالت از صفات منافقان نيست؟ بلى، چنين است ولى اگر مؤمن هم احتياط نكند در گودالى از گودالهاى نفاق فرو مىافتد، به استثناى كاملان، هر فردى (حتى مؤمنان) پارهاى صفات نفاق را با خود دارند، مانند خلف وعده و دروغ، و هنگامى كه كار به حدّ تسلّط اين صفات بر جوهر زندگى او بكشد به منافقان مىپيوندد، و پيش از آن، كارى كه براى