تفسیر هدایت جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
نشويم).نيازى به تأويل «ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ- آنچه در آسمانها و زمين است» نداريم كه آن را ناظر بر عاقل شماريم، زيرا چنين تأويلى مخالف ظاهر زبان عربى است كه «ما آنچه» را براى غير عاقل بكار مىبرد، و وقتى تمام عالم هستى خداوند را تسبيح مىكند، تسبيح نكردن انسان تخلّفى است از پيمان تكوينى و فطرى او با پروردگار خود و استثنايى است خلاف قاعده از واقعيّت كاينات و بودنيها.از مشكلات بشر اين است كه دلباخته طبيعت يا گوشهاى از آن مىشود و آن گاه آنچه در طبيعت است به عنوان «اله» مىگيرد (و خدا مىشمارد) و به صفات ظاهرى آن، از زينت و قوّت و زيبايى فريفته مىشود، در حالى كه اگر ژرف بدان بينديشد در مىيابد كه آن «چيز» نيز خود تسبيح گويى ديگر نسبت به پروردگار خويش است، پس چگونه سزاست كه آن را شريك پروردگارش گيرد؟ طبيعت، وقتى كسى بجاى خدا آن را بپرستد، رنج مىبرد و آزار مىبيند. در اخبار آمده است از آن گاه كه مردمى كه سامرى ايشان را گمراه كرده بود، گاو را به پرستش گرفتند، گاوان سر به زير افكندند. و شايد از اين روست كه در پايان اين آيه كريمه عزّت (تسلّط) خدا و حكمت او خاطرنشان شده است.«وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ- و اوست عزيز حكيم.»او چنين است، خواه آفريده تسبيحش كند يا او را تسبيح نكنند، او به ذات و بخودى خود عزيز و مسلّط است و تسبيح به عزّت (و تسلّط) او نمىافزايد، و حكيمى است كه حكمتش در نظامى دقيق جلوهگر است كه آفريدگان خود را بر اساس آن آفريده و حكمتش اقتضا كرده است، هم چنان كه اين حكمت در تدبير او در امور و شؤون گوناگون هويداست، و ذات سبحانش را نيازى به اعتراف و شناخت از جانب ما نسبت به حكمتش نيست، و اگر ما به خداوندى او معتقد باشيم اين دو صفت جز او به ديگرى تعلّق نمىگيرد، و شايد حكمتى كه در بيان اين دو صفت نهفته است اين باشد كه خداوند بودنيها را نه تنها به قوّت و نيروى خود بلكه به