تفسیر هدایت جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
مؤمن در پرتو آن در تمام زمينههاى زندگى پيش مىرود و بر اساس آن حركت مىكند.«وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ- و آنان كه كفر ورزيدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنان اصحاب و ملازمان دوزخاند.»در دنيا دوزخىاند، از آن رو كه رسالتى را كه شامل نظم و روشهاى مربوط به ابعاد زندگى سعادتبخش است تكذيب كردند در حالى كه نظامهايى فاسد را كه نتيجهاى جز ويرانى و انحطاط و رنج ندارد برگزيدند، و در آخرت، از آن رو دوزخىاند كه راهى برگزيدند كه آنان را به آتش رهنمون مىشود.[20] و از آنجا كه دنيا دوستى اساس هر خطايى است، موضع خطا كار در برابر دنيا خشوع و سرسپردگى دل را از انسان سلب مىكند و او را به نافرمانى و فسوق مىكشاند، ولى دنيا در عين حال كشتگاه آخرت و فرصتى است كه آدمى در آن آينده ابدى خود معيّن مىكند، پس بايد نسبت بدان موضعى درست بگيرد، و اين مطلبى است كه بقيه آيات اين درس بدان مىپردازند و ما را به حقيقت دنيا، و رسالت انسان در آن، و موضع مؤمن نسبت بدان آگاه مىسازند.اوّلا: حقيقت دنيا چيست؟بشريت در پاسخگويى به اين پرسش حسّاس كه فرد فرد ما را به مذاهبى چند گرايش داده، اختلاف نظر دارد: ايدهآليستها بر آناند كه دنيا واقعيّت ندارد و جز خيالى بيش نيست، متصوّفان بر آنند كه دنيا شرّ محض است و براستى كالبد زندان روح است، و به دنبال آن گويند وظيفه انسان در زندگى كوشش خستگى- ناپذير و پيگير براى ساختن و پرورش روان به حساب كالبد و جسم است، و براى اين منظور ناگزير بايد دنيا را خوار و حقير شمرد و از آنچه در آن است پرهيز كرد، زيرا خواهشهاى نفس را كه از نيازمنديهاى جسم برخاسته است تغذيه مىكند، چيزى كه روان را به فرود آمدن و انحطاط مىكشاند و از بالا رفتن در افقهاى ملكوت معنوى، يا رسيدن به خرسندى و رضوان خدا و بهشت بازمىدارد، مادّه گرايان (يا