تفسیر هدایت جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
حكمت خويش نيز تدبير كرده (و آفريده) و براستى بودنيها را سزاست كه او را تسبيح كنند زيرا ذات والاى او به قوت و حكمت بر كاينات مسلّط و فرمانروا و شايسته چنين تسبيحى است.[2] اين آيات هم چنان پياپى تا آيه ششم ما را از خلال صفات و نامها و افعال خداوند كه در آفريدگان جلوهگر مىشود با پروردگارمان، عزّ و جلّ، آشنا مىكند و اينهمه ما را به اين امر رهنمون مىشود كه بر ما سزاست كه او را تسبيح كنيم. آدمى به سبب جهل خود نسبت به پروردگار والاى خود براى او شريك مىسازد، اما اگر بزرگى و تسلّط مطلق او را بر آفريدگان بشناسد، اين شناخت تمام انديشهها و گرههاى شرك انگيز را در ضمير آدمى از ميان مىبرد. ما افرادى از بشر را كه همانندمان هستند با او شريك مىآوريم زيرا چيزى از دارايى و نيرو بديشان داده شده، و اين شريك آورى خداوند راستين را از ديده ما مستور و محجوب مىسازد. آرى، اين كسان مالك قطعهاى از اين زمين و پارهاى نعمتها هستند، يا بر مردم تسلّطى دارند، ولى اين هم محدود است و آنان را «خداوندان» نمىگرداند، و ملك و قوّتشان با آنچه خدا دارد قابل مقايسه نيست.«لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ- ملك آسمانها و زمين او راست.»با هر آنچه در اين دو وجود دارد، و اين براستى ملكى است پهناور مطلق و حقيقى، زيرا تملّك مردم بر چيزها تملّكى است اعتبارى و از لحاظ زمانى محدود، چه آنان مىميرند و از دارايى خود مىگسلند، و از لحاظ چندى نيز محدود است، زيرا نسبت به ملك خداوند كه تمامى هستى را در بر مىگيرد، بسيار اندك است و از ديدگاه چونى محدود است زيرا توانايى آنان بر تصرّف در آن محدود شده، در حالى كه ملك خداوند مطلق و توانايى او نامحدود است، كه زنده كردن و ميراندن از نمودارهاى اين توانايى است.«يُحْيِي وَ يُمِيتُ- زنده مىكند و مىميراند.»هر گونه بخواهد، و هر وقت اراده كند، و هرگز هيچ مانعى او را از اين كار باز نمىدارد، و جز او كس را چنين توانايى در ملك، و تسلّطى بر آن نباشد. در