تفسیر هدایت جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
بازيگرانى (و ما را به بازى گرفتهاى)؟» و خداى تعالى گفت: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ. ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «106»- ما اين آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست به بازى نيافريديم. آنها را به حق آفريدهايم ولى بيشتر مردم نمىدانند»، يعنى هدفى را كه زندگى دنيا بر آن استوار شده نمىدانند و در نمىيابند، پس دنيا بطور كلّى باطل و بازى و سرگرمى بيهوده شده است، چنان كه تهى كردن دين از مضمون و ارزشها و هدفهايش نزد پارهاى، آنان را بر آن داشته كه دين را بازى و سرگرمى بيهوده بگيرند، همان گونه كه پروردگار سبحان ما درباره آنان گويد: «وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً، وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا «107»- و واگذار آنان را كه دين خويش را بازى و سرگرمى بيهوده گرفتهاند و زندگانى دنيا فريبشان داد.»وقتى مجموعه چيزهايى را كه بدان مىپردازند به سبب بىهدف بودن (حتى به مقياسهاى مردم دنيا) لعب (: بازى) مىناميم، دنيا نيز براى آن كسى كه بدان مىپردازد، ولى نه براى هدفى دورتر و فراتر از دنيا (بلكه براى خود دنيا) «لعب» و بازى مىشود، پس اگر از چنين كس بپرسى چرا چنين مىكنى؟مىگويد: براى آن كه بخورم، و اگر همين پرسش را بازگردانى و بگويى: چرا مىخورى؟ گويد: براى آن كه بر كار كردن توانا شوم، و اگر بار سوم از او بپرسى:اساساً چرا زندگى مىكنى؟ گويد چنين آمدم تا زندگى كنم و نمىدانم براى چه (آمدهام).آيا نشنيدهاى كه شاعرشان گويد:آمدم، در حالى كه نمىدانم از كجا، ولى آمدهام، در برابرم راهى ديدهام و در آن به راه افتادم، اگر بخواهم، هم چنان اين راه را مىپيمايم، يا به شب مىمانم و درنگ