15 - اختلاف:
چهبسيار شنيدهايم كه نعمتهاى خداوندى شماره ندارد و در قرآن نيز خواندهايم كه :
(نعمتهاى آشكار و نهان الاهى شما را در ميان گرفته است.)
و آن حقيقت مورد اشاره در آغاز مقال هم در آيهى قرآنى :
(چنانچه بخواهيد نعمتهاى خدا را شماره كنيد، توان چنين كارى را نخواهيد داشت.)
به چشم مىآيد. ديباچهى گلستان سعدى را به ياد بياوريد كه چگونه ناتوانى ما را در سپاس و شكر خداوند در قبال اين همه نعمت به نثر درآورده و زيبايى آفريده بود. سخن در اين زمينه فراوان است؛ امّا چون نوشته هدف ديگرى را دنبال مىكند به همين مقدار بسنده مىنماييم.
از شمار اين نعمتهاى خداوندى، فرونشانيدن آتش اختلاف و دشمنى مردم با يكديگر و بهبار آوردن محيطى مالامال از امن و آرامش است كه به فرمودهى قرآن :
(به ياد آريد اين نعمت الاهى را بر خودتان، شما كه پيش از اين در كار دشمنى يكديگر بوديد؛ اينك خداوند قلبهاى شما را به هم اُلفت داد و بهزودى از رهگذر اين نعمت، چونان برادران در كنار هم قرار گرفتيد.)
و در ترسيمى ديگر به ياد مىآورد كه :
(شما بر كنار انبوهى از آتشـ اختلاف و تفرقه ـ بوديد كه خدا شما را نجات داد.)
بعد از خواندن اين چند جمله در زمينهى بهرهمندى از نعمت وحدت و يكپارچگى، شايد اين سؤال براى شما هم مطرح شده باشد كه پس چرا عنوان مقاله «اختلاف» قرار داده شده، در حالىكه سخن از اتّحاد و وحدت و الفت و مودّت و واژههايى از اين رديف است؟ اتّفاقآ مطلب درست در همين جاست؛ زيرا در منطق قرآن، از نقطهى مقابل اين همآهنگى و همراهى به نقمت ياد شده و آن را پديدهاى همانند عذابهاى آسمانى و زمينى و در رديف آنها و از همان جنس تعبير نموده است، آنجا كه مىفرمايد :
(پيامبر، به اينان بگو: خداوند قادر است كه شما را به عذابى آسمانى و يا زمينى گرفتار نمايد و يا آنكه شما را در تنگناى تفرقه و تشتّت بيندازد تا به جان يكديگر افتاده و جمعى از شما جمعى ديگر را دچار عذاب نمايد.)
فرهنگ دينى مردم را از اختلاف و تفرقه باز مىدارد و اين امر به ارائهى سند و مدرك نيازمند نيست. كافى است آياتى از قرآن را در اين زمينه بنگريد و حقيقت مطلب را دريابيد؛ تا آنجا كه به صريح قرآن، نظام فرعونى براى تثبيت سلطهى خويش جامعه را ميدان بروز چنين عذابى كرده بود. او خود سركشى و عصيان در زمين پيشه كرده و زمينيانِ تحت امرِ خود را گروهگروه كرده بود. چنين است كه دين،
مردم را به شدّت از گرفتارشدن در بندهاى دست و پاگير اين بليّه برحذر داشته و به آنان هشدار مىدهد كه :
(چونان كسانى مباشيد كه تفرقه پيشه كرده و ـ بساط ـ اختلاف در ميان انداختند.)
قرآن، پىآمد اين پديدهى رنجآور را اينچنين بيان مىكند :
(هرگز راه اختلاف مپيماييد كه بر اثر آن دچار سستى شده و قدرت و عظمت شما از دست خواهد رفت.)
بههرحال، در اين مختصر، دو روى سكّهى جامعهاى نمايانده شد كه اگر از آن نعمت بزرگ الاهى بهرهمند شود، مردم اين جامعه سر تا به ثريّا خواهند برد و پاى بر فرقدان خواهند نهاد. امّا اگر از اينسوى، در ورطهى اختلاف و دشمنى بيفتند، به عمق فاجعه و دردمندى گرفتار خواهند آمد.
براى آنكه خوب بيابيد كه روى روشن اين سكّه يعنى جامعهاى بهدور از اختلاف و تفرقه، جلوهى تامّ و تمام نعمت خداوندى است، خوب است بدانيد كه اگر خدا چنين نمىكرد، هيچكس ـ حتّى پيامبر 6، به طور مستقل، با هيچ بها، هر چند به قيمت مصرف تمامى آنچه در زمين استـ نمىتوانست چنين الفت و محبّتى را بهبار آورد كه اين صريح كلام قرآن است.
حال مىگوييم: جان كلام اينجاست كه از جمله دستآوردهاى مهمّ و فراگير نهضت مهدوى، تدارك جامعهاى برخوردار از وحدت و يكپارچگى است. آن حضرت در پناه حركت جهانگيرش، جهانيان را بر ساحل امن و آرامش جاى داده تمامى موجبات تفرقه و دشمنى را در هم مىكوبد و از ميان برمىدارد. اين مهمدر دستآوردهاى آن نهضت بدانجاست كه به يقين مىتوان آن را از عمدهترين مشخّصههاى اين قيام و انقلاب ياد كرد.
بخش پايانى دعاى افتتاح را با دقّت بخوانيد و بار فرهنگى واژههاى «شعث»، «صدع»، «فتق» و «خلّت» را به دقّت جويا شويد و در مقابل كلماتى را كه در همين بخش بهعنوان جاىگزين مثبت براى اين پديدههاى منفى قرار گرفته نيز بررسى كنيد. آنگاه خواهيد ديد كه امام عصر 7چه نعمتى را به مردم زمان خويش عرضه مىكند و چگونه طرحى نو درمىاندازد. آنوقت به جان خواهيد يافت كه هر چه دست به نيايش و درخواست در پيشگاه خداوندى برداريد و بگوييد كه: خدايا،
ديدهها در طلب لعل يمانى خون شد يا رب آن گوهر رخشان به يمن باز رسان
باز هم كارى انجام ندادهايد. وقتى جلوهى روشن اين نعمت را ملاحظه مىكنيد كه سايه بر سر جامعهى انسانى انداخته، آن وقت است كه خود نيز از سر جان مىكوشيد تا بنا به توان خويش در اين مهم سهمى را عهدهدار شويد و تا آنجا كه مىتوانيد گامگذار راه اختلاف و تفرقه نباشيد و همواره خويش را هشدار مىدهيد كه :
الاهى، دشمنان دادند دست دوستى با هم چرا ما دوستان پيوسته در پيكار هم باشيم؟
به راستى چه محورى شايستهتر و ارزندهتر از وجود مقدّس امام عصر 7كه خود بر گرد او حلقه زنيم و مردم را نيز به اين سوى فراخوانيم و زير لب زمزمه كنيم كه:
«أتَرانا نَحُفُّ بِکَ وَ أنْتَ تامُّ الْمـَلاَ؟»
آيا شود آن روزگارى كه ما پروانهوار گرد شمع وجودت در چرخش باشيم، در حالى كه شما كار پيشوايى آشكار مردم را بر عهده گرفته باشيد؟
عزيزان، دل خوش داريد كه خداى جهان، از برپايى اين نهضت با واژهى «وعده» ياد كرده و مأموريّت آنحضرت را «اَن يجمع بِهِ الْكَلم و يَلمّ بِه الشّعث» قرار داده تا در ميان امّت، وحدت بهبار
آورد و پيامآور پايان پراكندگىها و تفرقهها باشد. چنين است كه جمعهها آنگاه كه به ترنّم دلنشين دعا، جوياى او هستيم، دردمندانه سراغ حضرتش را اينچنين مىگيريم كه :
«أيْنَ جامع الكلمة عَلَى التّقوى؟»
«كجاست آنكس كه خُلقهاى پراكنده را بر محوريّت پرواى خداوندى گرد هم آوَرَد؟»
اين نيز خود، آموزندهى ماست كه سزاست دستمايهى وحدت و يكپارچگى را در تقواپيشگى جويا شويم. بهراستى، آيا ما عزم، اينچنين جزم كردهايم؟