جلوه‌ هاي غربت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه‌ هاي غربت - نسخه متنی

اصغر صادقي؛ ويراستار: عبدالحسين طالعي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

40 - كيمياى مهر:


از كيمياى مهر تو زر گشت روى من         آرى به يُمن لطف شما خاك زر شود           
اينك آخرين مقاله از اين مجموعه در حال شكل‌گرفتن است. از آن‌جا كه رشته‌ى رابط ميان اين مقالات، ترويج مهر و محبّت‌ورزى به ساحت قدس مهدوى بود، آن را به الهام از بيت آغازين مقال، «كيمياى مهر» ناميدم تا از همين آغاز نوشته نشان داده شود كه بى «كيمياى مهر»، در اين عرصه راه به جايى نخواهيم برد و يقين داشته باشيم كه اين مهرورزى خود با مس وجود ما، كار كيميا خواهد نمود.
اگر مى‌سراييم كه :
شد زرد چهره‌ى من و خشكيد اشك چشم         گل‌هاى انتظار من آخر نچيده ماند
بدانيم كه اين زردرويى در موارد ديگر نشان از كسالت و خستگى و بيمارى و رنجورى و بى‌حالى دارد. ولى در اين مورد، چونان شاعر شيرين‌سخن شيراز معتقديم كه اگر «گويند: روى سرخ تو سعدى چه زرد كرد؟» بلافاصله خواهيم گفت: «اكسير عشق در مسم آميخت زر شدم». يقين داريم امروزه مهر امام عصر 7مصداق تمام‌نماى كيمياگرى است كه اگر به جان ما بيفتد، از مس وجودمان طلاى ناب مى‌سازد.
بنا به ارائه‌ى طريق مولايمان على 7اگر دوست‌دار فرد و يا چيزى هستيم، بايد همواره نام و ياد او را بر زبان جارى كنيم. اين امر هم فرهنگ درون ما را در راستاى محبّت آن فرد و يا آن چيز جهت و سامان مى‌دهد و هم در خارج بر جمع محبّان او مى‌افزايد. از اين‌رو حضرتش فرموده است :
«مَن أحبّ شيئًا لهج بذكره.»  
امروز براى شيعه كيست محبوب‌تر از امام عصر 7كه بايد نام و يادش بر زبان باشد و دل سراپرده‌ى محبّت او گردد، تا اين كيميا با ما آن كند كه آن بايد؟
بنا به ره‌نمود امام صادق 7نشان محبّت‌ورزى به كسى، آن است كه انسان وى را بر ديگران ترجيح داده و مقدّم شمارد، آن‌جا كه مى‌فرمايند :
«دليل الحُبّ ايثار المحبوب عَلى مَن سواه.»  
و چنين است كه ما نيز بايد محبوب الاهى خويش، امام عصر 7 را در اوجى قرار دهيم كه وصف‌ناشدنى باشد، همواره او را بر ديگران ترجيح دهيم، بلكه اساسآ به مصداق
ميان ماه من تا ماه گردون         تفاوت از زمين تا آسمان است
حساب آن عزيز را از همگان جدا نماييم و از اصل، تن به اين مقايسه‌ى ناروا نداده و بر آن راضى مباشيم و اگر جوياى آرامش خاطر هستيم، تنها و تنها آن را در كنار حضرتش جست‌وجو نماييم و چنين ترنّم كنيم كه :
آرام و خواب خلق جهان را سبب تويى         زان شد كنار ديده و دل، تكيه‌گاه تو
با هر ستاره‌اى سرو كارست هر شب‌ام         از حسرت فروغِ رخِ هم‌چو ماه تو
ياران هم‌نشين همه از هم جدا شدند         ماييم و آستانه‌ى دولت‌پناه تو
اگر اين فرهنگ در درون ما شكل گيرد كه در دوران غيبت، اساسآ تنها مكان و جايگاه شايسته براى نثار مهر و محبّت ما، آستان مقدّس امام عصر 7است، آن‌وقت دمى آرام نخواهيم نشست و خطابمان به آن عزيز، اين است كه :
تا لحظه‌ى آخر سخن از عشق تو گوييم         تا جان به لب ماست ثناخوان تو هستيم
در اين صورت هر چند هم كه در دنيا به جايگاه رفيعى دست يابيم، هرگز از ياد نخواهيم برد كه :
شاها من ار به عرش رسانم سرير فضل         مملوك آن جناب‌ام و محتاج اين درم
گر بر كَنم دل از تو و بردارم از تو مهر         اين مهر بر كه افكنم؟ اين دل كجا برم؟
امروزه اين مهرورزى به ساحت مقدّس مهدوى نشان از پاكى مولد براى محبّان حضرتش دارد؛ همان موضوعى كه در مقاله‌ى «گوهر ولايت» به تفصيل بدان پرداخته شد؛ چرا كه امام باقر 7 مى‌فرمايد :
«آن‌كس كه دوست‌دار ما خاندان است، خدا را بر اين اوّل‌نعمت‌ـ كه وى را شامل شده‌ـ شكرگزار گردد.»
و آن‌گاه كه از حضرتش منظور از اوّل‌نعمت سؤال شد، فرمودند: «پاكى مولد». سپس ادامه دادند :
«دوست ندارد ما را مگر آن‌كس كه مولدش پاك است.»  
اينك، مصداق تمام‌نماى خاندان پيامبر 6در زمان ما وجود مقدّس امام عصر 7است كه محبّت‌ورزى به حضرتش، نشان از دوست‌داشتن تمامى عناصر مطرح در اين رشته‌ى زرّين مى‌باشد و «طيب الولادة» را به ما خبر مى‌دهد كه به تعبير امام 7اوّل‌نعمت خدادادى است.
به مصداق كلام نورانى «المرء مع مَن أحبّ»   آن‌كه را به واقع
و از سر جان دوست داشته باشيم و مهر خالصانه‌ى خويش را نثارش كنيم، با او هم‌راه خواهيم بود. اگر اين واقعيّت دل و روح ما را سرشار كرده باشد، آن‌گاه به انگيزه‌ى هم‌پايى با محبوب مى‌كوشيم تا هر چه بيش‌تر و بيش‌تر از او دَم زنيم، يادش را بر خاطرها نقش بنديم، نامش را بر زبان‌ها جارى سازيم تا آن‌جا كه اين امر فرهنگ رايج ما و اطرافيانمان گردد و همواره در گسترش اين حوزه و اثرگذارى افزون‌تر آن كوشا باشيم.
بدين‌سان در پايان مقال چندين گوهر شاه‌وار از اين «كيمياى مهر» پديد آمد :
1ـ نام و ياد محبوب را پُرآوازه كنيم، همه‌جا و همه‌وقت از او سخن در ميان آوريم و در حدّ توان بكوشيم تا آن نخبه‌ى هستى را شهره‌ى آفاق كنيم.
2ـ او را بر ديگران‌ـ هر چند هم كه برايمان عزيز و دوست‌داشتنى باشندـ ترجيح دهيم و بر همگان مقدّم شماريم.
3ـ تمامىِ مهر و محبّت خويش را يك‌جا نثار او كنيم و به آستانش بريزيم و ديگرى را در اين باب انباز نگيريم.
4ـ با اين سرمايه‌ى گران كه بدان اشاره رفت، شايسته است كه همواره هم‌پايى و هم‌راهى با او را پيشه كنيم، دَمى نياساييم  و گام‌گذار و تلاشگر در راه او باشيم.
اگر چنين كرديم و چنين شديم، آن وقت است كه اين عمل‌كرد نورانى ما- ضمن اين‌كه نشان از پاكى مولدمان دارد -  خودبه‌خود موجبات آن هم‌راهى را هم در پى خواهد داشت.
بياييد در اين آخرين سطور، از سر مهر و محبّت، وز پس درد و نياز، خطابش كنيم كه :
آنان‌كه خاك رابه نظر كيميا كنند         آيا بودكه گوشه‌ى چشمى به‌ماكنند؟  
    مجال جدايى
اينك اين چهل مقاله ـ كه جملگى در غم هجر دوست فراهم آمده بود و هريك از منظرى خاص بدان مى‌نگريست ـ به پايان مى‌رسد، «مجال جدايى» از خواننده‌ى هم‌راه نزديك شده و حديث عشق در اين مجموعه به‌سر مى‌آيد. نوشته‌اى كه با «غربت» آغاز شده بود، اكنون با «محبّت» پايان مى‌گيرد. اميد كه اين آغاز و انجام و محتواى ميانى آن، ما را در زدودن كدورت «غربت» و پيمودن عرصه‌ى «محبّت» آن عزيز سفركرده، «مولاى پُرمهرمان امام عصر أرواحنافداه» يار راه گردد و مفيد و مؤثّر افتد كه اين انگيزه‌ى نويسنده بوده، تا با خواننده چه كند؟
دل سراپرده‌ى محبّت اوست         ديده آيينه‌دار طلعت اوست
من كه سر در نياورم به دو كَوْن         گردنم زير بار منّت اوست
تو و طوبى و ما و قامت يار         فكر هر كس به قدر همّت اوست
گر من آلوده‌دامن‌ام چه عجب         همه عالم گواه عصمت اوست
من كه باشم در آن حرم كه صبا         پرده‌دار حريم حرمت اوست
بى‌خيالش مباد منظر چشم         زان‌كه اين گوشه جاى خلوت اوست
هر گلى نو كه شد چمن‌آراى         اثر رنگ و بوى صحبت اوست
دور مجنون گذشت و نوبت ماست         هر كسى پنج‌روزه نوبت اوست
ملكت عاشقى و گنج طرب         هر چه دارم ز يُمن همّت اوست
من و دل گر فدا شديم چه باك         غرض اندر ميان سلامت اوست
فقر ظاهر مبين كه حافظ را         سينه گنجينه‌ى محبّت اوست
جان مايه‌ى اين مجموعه، رشته‌ى مهرى است كه برخوردارى از آن براى شيعه‌ى مشتاق، ضرورتى انكارناشدنى است. همان رشته، چهل مقاله‌ى مستقلّ مجموعه را در كنار هم قرار داده است تا به ساحت مقدّس امام موعود 7 تقديم شود. اميد كه منتظران حضرتش را، در مسير معرفت و محبّت آن امام همام به‌كار آيد.

/ 44