جلوه‌ هاي غربت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه‌ هاي غربت - نسخه متنی

اصغر صادقي؛ ويراستار: عبدالحسين طالعي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

28 - گزارش:


" آن روز در كنار امام محمّدباقر 7نشسته بوديم. خانه‌ى ايشان پُر از جمعيّت بود. در اين هنگام پيرمردى عصازنان وارد شد و در آستانه‌ى در ايستاد. ابتدا به آن‌حضرت سلام كرد و آرام گرفت. امام 7پاسخ سلام او را دادند. آن‌گاه پيرمرد فرتوت روى به جمعيّت آورد و به همه‌ى حاضران سلام كرد و ساكت شد. مردم نيز پاسخ سلام او را دادند. وى سپس روى به امام باقر 7نمود و از ايشان درخواست نمود كه او را نزديك خود آورند.
آن‌گاه چنين گفت: خدا مرا فداى شما كند، من شما را دوست مى‌دارم و دوست‌دار دوستان شما نيز هستم و ـ به خدا سوگند ـ اين دوستى و علاقه‌مندى من، چه به شما و چه به دوستانتان به انگيزه و طمع دنيوى نيست؛ هم‌چنين كينه‌ى دشمنان شما را در دل دارم و از آنان بيزارى مى‌جويم و ـ به خدا سوگند ـ اين دشمنى هم به‌خاطر خصومت شخصى ميان من و آنان نيست. به خدا قسم من حلال شما را حلال و حرام شما را حرام مى‌شمارم و چشم‌انتظار برپايى امر شما هستم. اى به فدايت، آيا بر من اميدى مى‌رود؟
حضرت فرمودند: «نزد من بيا.» او چنين كرد و تا آن‌جا پيش آمد كه حضرت او را در كنار خود نشاندند. آن‌گاه به او فرمودند : «پيرمرد، همين سؤال را كه تو امروز با من مطرح كردى روزى ديگر فردى با پدرم علىّبن‌الحسين 7مطرح نمود. پدرم در پاسخ به او گفت: تو اگر با چنين حالتى چشم از جهان فروبندى، بر پيامبر 6و اميرمؤمنان و حسنين : و بر من وارد خواهى شد، در حالى‌كه قلبت را اطمينان و آرامش و راحت و سُرور و آسودگى فرا گرفته و چشمت روشن مى‌شود و آن‌گاه كه جانت به لب رسد ملائكه خداوندى با روح و ريحان به استقبال تو خواهند آمد. و اگر بر همين منوال كه گفتى، باشى و زنده بمانى، خود روشنى چشم خويش را مى‌بينى و سرانجام هم با ما در بالاترين درجات بهشت جاى خواهى گرفت.»
پيرمرد از سرِ شگفتى، بار ديگر جوياى پاسخ سؤال خود شد و حضرتش نيز ديگر بار همان سخنان خود را تكرار فرمودند. اين‌بار پيرمرد با حالت استفهامى گفت: يعنى اگر من بميرم، بر پيامبر و اميرمؤمنان و حسنين و علىّبن‌الحسين :وارد خواهم شد و قلبم آرامش و اطمينان مى‌يابد و هنگام جان‌به‌لب‌رسيدن با روح و ريحان مورد استقبال فرشتگان بلندمرتبه‌ى خداوند قرار مى‌گيرم و اگر در اين جهان بمانم، روشنى چشم خواهم يافت و سرانجام با شما در بالاترين درجات بهشت جاى خواهم گرفت؟
حضرت باقر7 سخنان او را تأييد فرمودند. وقتى پيرمرد از اين مسأله اطمينان يافت، صداى خود را به گريه بلند نمود و آن‌چنان هاى‌هاى گريست كه بر زمين افتاد. با ديدن اين صحنه فرياد گريه‌ى حاضران، مجلس را فرا گرفت. در اين هنگام حضرت باقر7 پيش آمد و با دست خويش پلك‌ها و مژه‌هاى پيرمرد را از قطرات اشك پاك نمود.
آن‌گاه پيرمرد سر بلند نمود و از حضرت باقر7 درخواست كرد تا دستشان را به او بدهند. وقتى حضرت چنين كردند او دست حضرت را گرفته و بوسيد و بر چشم و چهره‌ى خويش نهاد و پيراهنش را به كنارى زد و دست امام 7را بر صدر و سينه‌ى خود نهاد. پيرمرد پس از بازيافتن آرامش برخاست و خداحافظى كرد و به آرامى راه خود را پيش گرفت، در حالى‌كه امام 7با نگاه خويش او را بدرقه مى‌نمودند. آن‌گاه حضرتش روى به حاضران كرده و فرمودند: «اگر كسى دوست دارد فردى از اهل بهشت را بنگرد، اين مرد را نظاره كند.» "  
روايتگر اين گزارش، حكم‌بن‌عتيبه است، كه آن را از يكى از نشست‌هاى خود و جمعى ديگر با امام باقر 7روايت كرده و در پايان آن مى‌گويد: من هرگز چنين مجلسى پر احساس نديده بودم. اين سخن حاكى از حال و هواى روحانى حاكم بر آن جمع مى‌باشد.
به‌نظر شما، جان كلام و نقطه‌ى اصلى اين گزارش را در كجا بايد جست‌وجو كرد؟ اين‌همه تكريم از اين پيرمرد، به چه انگيزه و در ارتباط با چه مسأله و يا مسائل مهمّى صورت مى‌گيرد؟ بار ديگر خلاصه‌ى متن گزارش را بنگريد تا پاسخ اين پرسش‌ها را بيابيد.
دوستى خاندان پيامبر 6 «أحبّكم»
دوست‌دارىِ دوستان ايشان «أحبّ مَن يحبّكُم»
نفى انگيزه‌ى طمع دنيوى در اين دوستى «وَ الله ما أحبّكم و أحبّ مَن يحبّكم لطَمع في دُنيا»
دشمنى با دشمنان اين خاندان «وَ انّ ي لأبغض عدوّكم»
بيزارى‌جستن از آنان «وَ أبرأ منه»
نفى انگيزه‌هاى شخصى در اين دشمنى «وَ الله ما أبغضه وَ أبرأ منه لِوَترٍ كان بَيني وَ بينه»
پاى‌بندى به حلال و حرام دين بر مبناى تعيين خاندان پيامبر 6 «وَ الله إنّ ي لأحلّ حلالكم وَ أحرم حرامكُم»
انتظار امر خاندان پيامبر (برپايى دولت كريمه‌ى ايشان) «وَ انتظر أمركم»
بدين‌ترتيب پيرمرد در ارائه اعتقاد خويش به پيشگاه امام 7روى هشت  نكته‌ى بارز دست گذاشته است. موضوع پايانى از اين مجموعه، مسأله‌ى انتظار فرج و چشم‌به‌راهى است كه وى نسبت به آينده‌ى اسلام و جهان ابراز مى‌دارد.
از منظر ديگر، جامعيّت اين مجموعه‌ى اعتقادى را مى‌توان از ترسيمى كه امام باقر 7از پى‌آمد چنين باورهايى ارائه فرموده‌اند نيز به‌دست آورد، تا آن‌جا كه بنا به فرموده‌ى ايشان، اين مجموعه‌ى اعتقادى حيات و ممات فرد را پوشش مى‌دهد و از دنيا تا آخرت او را فرا مى‌گيرد، وى را بر اين بلنداى زيبا جاى مى‌دهد كه چنين فردى از چنان قرب جوارى با پيشوايان دين بهره‌مند مى‌شود كه به بيان ايشان، پيرمرد «تَكونُ مَعَنا فِ ي السّنام الاْعلى: با ما در بالاترين درجات بهشت خواهد بود.»
به‌راستى محبّت‌ورزى خالص و به‌دور از طمع دنيوى و دوستى خالصانه، چه كيمياى ارزشمندى است كه اگر به پاى اين بزرگواران نثار شود، چنين بار و برى مى‌دهد؟ و مگر بيزارى‌جستن خالصانه ـ آن‌هم بى‌هيچ انگيزه‌ى شخصى ـ از دشمنان سوگندخورده‌ى آنان چه مى‌كند كه سرانجام جايگاهى چنين والا هم در دنيا و هم در آخرت براى فرد تدارك مى‌بيند؟ آرى، «هَلِ الإْيمان إلّا الْحُبّ وَ الْبُغض؟»   آيا ايمان جز دوستى و دشمنى است؟ جز
محبّت‌ورزى و عداوت خالصانه در راه خداست؟
حرام اهل بيت را حرام دانستن و حلال ايشان را حلال دانستن نشانه‌ى شناخت امام و موضوع امامت در جايگاه واقعى آن است، چنان كه چشم‌انتظارى برقرارى دولت حقّه‌ى آنان موضوعى كليدى در باورهاى اساسى شيعى است. دو موضوع دوستى با تبار رسول خدا 6و بيزارى از دشمنان خاندان پيامبر 6تجلّى دل‌سپردن به آن‌همه توصيه‌هاى حضرتش در اين زمينه است. دو موضوع بعدى نيز يعنى شناخت امام در جايگاه واقعى و چشم‌انتظارى براى برپايى دولت كريمه‌ى اين خاندان، دقيقآ ساختار اعتقادى و بينش اجتماعى و آينده‌نگرى شيعه را شكل مى‌دهد. رواست كه ما به عنوان شيعه‌ى منتظر اين هر دو را مهم شمرده و روى آن سرمايه‌گذارى كنيم و تنها در اين صورت است كه راه و رسم تشيّع را به‌جا آورده‌ايم.  
پيرمردى كه گزارش حالش را شنيديد، مجموعه‌اى را به عنوان عقايد خويش ارائه مى‌دهد و امام روى آن‌ها صحّه مى‌گذارد كه دو بُعد احساس و عاطفه از يك‌سو و عقل و منطق دينى از سويى ديگر در اين مجموعه به خوبى و روشنى تام و تمام متجلّى است. اين مطلب به ما مى‌آموزد كه ساختار فكر و احساس ما چگونه بايد شكل بگيرد. نكته‌ى جالب توجّه ديگر نيز همان «زمينه‌سازى»   است كه   
امامان : درباره‌ى حضرت مهدى (عج)و اشاعه‌ى فرهنگ انتظار، از سال‌ها پيش از تولّد ايشان بدان اهتمام داشته‌اند كه داستان پيرمرد، نمونه‌ى گويا و روشنى از اين اقدام مى‌باشد.
راستى آيا ما نيز امام زمانمان را دوست داريم؟
ما نيز دوستان ايشان را دوست داريم؟
ما نيز دشمنان ايشان را دشمن مى‌داريم؟
مانيز از آنان كه آگاهانه و از ره‌گذر عداوت، پاس امامت حضرتش را نداشته‌اند بيزارى مى‌جوييم؟
ما نيز در اين ميدان، خالص و خالى از هر طمع و حساب شخصى گام برمى‌داريم؟
ما نيز در زيارت آل ياسين  خطاب به حضرتش مى‌خوانيم : «من دوست‌دار شمايم، از دشمنانتان بيزارى مى‌جويم. حق آن است كه شما بر آن رضايت دهيد و باطل آن است كه شما از آن خشمگين باشيد. معروف آن است كه شما امر كنيد و منكر آن است كه شما از آن نهى نماييد.»   آيا در هنگام بيان اين كلمات، به ياد مى‌آوريم واقعه‌اى
را كه حكم‌بن‌عتيبه از دوران امام باقر 7گزارش كرده است؟
و آيا تاكنون فرصت كرده‌ايد كه عرض اعتقادى اين‌چنين در پيشگاه امام عصر 7داشته باشيد؟ و اى كاش كه آن‌چه را پيرمرد از امام پنجم 7شنيد، شما نيز به گوش جان نيوشيده باشيد.
    گوارايتان باد!

/ 44