32 - مهدى(عج):
قرآن مىفرمايد :
(آيا آنكس كه به ساحت حق راه مىبرد، سزاوارتر است تا پيروى شود؟ يا آن ديگرى كه تنها با دستگيرى و راهنمايى فردى ديگر، مىتواند گام بردارد و پيش رود؟ شما را چه مىشود كه اينچنين حكم مىكنيد؟)
در اينكه چرا امام عصر 7«مهدى» ناميده مىشود چنين آمده كه :
«چون او (مردم را) به هر موضوع پنهان و ناشناختهاى هدايت مىنمايد.»
براى آنكه اطمينان خاطر كاملى در اين زمينه بهبار آيد، به كلام نورانى امام اميرالمؤمنين عليه السلام توجّه مىكنيم:
«در ميان هيچ امّتى از امّتها «مهدىِ» جز او مورد انتظار نيست.»
همانطور كه پيش از اين در تبيين لقب ويژهى امام عصر 7 گفته آمد، در مورد واژهى «مهدى» نيز چنان است كه مىتوان آن را در كلّيّت خود براى تمام پيشوايان دين به كار برد؛ زيرا تمامى آنان هدايتيافتگانى بودند كه به هدايت الاهى مهتدى و ممتاز شده و به درستى و شايستگى در جايگاه هدايتگرى جاى داشتند؛ امّا خود آنان، اين لقب را نيز از اختصاصات حضرت صاحب 7 برشمردهاند.
بعد از اين مقدّمه به بيانى از امام على 7دقّت مىنماييم كه پس از ذكر پارهاى وقايع و خبردهى از آينده، پيرامون حضرتش مىفرمايند :
«آگاه باشيد آنكس از ما (مهدى ما) كه آن فتنهها را دريابد، با چراغى روشنگر در آن گام مىنهد و بر همان سيره و روش صالحان (پيامبر و ائمّه :) رفتار مىكند تا گرهها را بگشايد؛ بردگان و ملّتهاى اسير را آزاد سازد؛ جمعيّتهاى گمراه و ستمگر را پراكنده و حقجويان پراكنده را گِرد هم آورد. اين رهبر سالها در پنهانى از مردم بهسر مىبرد آنچنانكه پىجويان اثر قدمش را نبينند؛ گرچه بسيار در يافتن ردّ پاى او جستوجو كنند. سپس گروهى براى در هم كوبيدن فتنهها آبديده مىگردند، چونان آمادهشدن شمشير به دست آهنگر. ديدههاى آنان به نور قرآن جلا داده شده و تفسير در گوشهايشان جاى گرفته، شبهنگام جام حكمت به آنان خورانيده مىشود، بعد از آنكه بامدادان نيز از آن سيراب شده باشند.»
حضرت على 7 در اين بخش از كلام گهربار خويش، بهطور كلّى اصول اساسى يك حركت موفّق اجتماعى را تبيين مىفرمايند. دقّت در اين مطالب، مىتواند ما را در راستاى شناخت هر چه بيشتر امام عصر 7و آگاهى از برنامههاى آنحضرت يارى نمايد؛ ضمن آنكه ما را در تدارك شخصيّت منتظر فرج نيز مدد مىرساند. اگر بخواهيم اين اصول را فهرست نماييم، مىتوانيم آن را به صورت زيرين خلاصه كنيم :
رهبرى
مقدّمات بحث را در زمينهى موضوع هدايت و نيز لقب ويژهى آنحضرت در نظر داشته باشيد و اينكه جز او كسى در جايگاه «مهدى» در ميان هيچ امّتى قرار ندارد.
آنگاه آنحضرت ـ كه از تبار همان هدايتگران پيشين است ـ گام پيش مىنهد و «يسرى بسراج مُنير». در آن تاريكى ناشى از بروز فتنههاى گوناگون، حضرتش در موضع رهبرى، آگاهانه با چراغ پُرفروغ و روشنگر امامت و ولايت خويش حركت مىنمايد؛ يعنى ركن اوّل و ضرور در يك حركت ريشهدار اجتماعى محقّق مىشود و رهبرى راهيافته و دلآگاه، زمام را در دست مىگيرد.
«و يحذو فيها على مثال الصّالحين». اين نيز پشتوانهى ديگرى است؛ بدين معنى كه اين رهبر همانند نياكان والاى خويش (پيامبر و ائمه :) ـ كه مصاديق بارز و روشن براى صلاح و اصلاح اند ـ عمل مىكند. آن حجّت الهى در رويارويى با ابر تيرهى فتنههايى كه فضاى جامعهى بشرى را تيره و تار ساخته، گام بر جاى گام آنان مىنهد. بدينسان اصل اوّل اين حركت بهدرستى شكل مىگيرد و موضوع رهبرى در چنين بلندايى محقّق مىگردد.
برنامهى كار
«ليُحلَّ فيها ربقًا وَ يعتق فيها رقًّا وَ يَصدعَ شعبًا وَ يشعب صدعًا.» در نخستين گام، آن رهبر والا بندهاى اسارت و گمراهى را گشوده و اسيران زيادى را از اين مهلكه آزاد مىنمايد. اگر كمى در دو واژهى «ربق و رقّ» به معانى قيد و بند و اسير بينديشيم، آنگاه گوشهاى از اين برنامهى امام 7را درمىيابيم. با نگاهى به جامعهى بهاصطلاح پيشرفتهى انسانى، هماينك بار سنگينِ ناشى از اين اسارت را كه در عرصههاى مختلف به واقع پشت انسانها را خم نموده بهخوبى مشاهده مىنماييم. سرفصل برنامههاى آنحضرت، اين آزادسازى است تا بندها را بگسلد و انسانها را برهاند. لازمهى اجراى عملى اين برنامه آن است كه در جملهى ديگر بدان پرداخته شده آنجا كه مىفرمايد: «وَ يَصدعَ شعبًا وَ يشعب صدعًا.»
آنحضرت، در اين حركت سامانبخش خويش با دو گروه روبهرو هستند: اول، گروه منسجم ستمپيشهاى كه حضرت جمعشان را پراكنده ساخته و كانون ايشان را متلاشى نموده و در هم مىكوبد. دوم، گروه حقپيشهاى كه دست روزگار و چهبسا آثار عملكرد و برنامههاى منفى همان گروه اوّل، ايشان را پراكنده داشته و حضرت اينان را گِرد هم مىآورد و سامان مىبخشد. مىتوان اين برنامهى كار را در برخورد جدّى با اسارتـ به مفهوم گسترده و مصاديق مختلف آنـ و نيز از هم پاشيدن كانونهاى فساد و تباهى و تدارك مركزيّتهاى قوى و يكپارچه صلاح و روشنايى خلاصه نمود.
آمادهسازى
در اين بخش، امام على 7سخن را به عرصهى غيبت باز مىگرداند و اين حقيقت را به ياد مىآورد كه آنحضرت در دوران پنهانى اينچنين زندگى دارد: «في سُترةٍ عَنِ النّاس لايُبصر القائفُ أثره وَ لَوْ تابع نظره» امام در اين دوران، آنچنان در پنهانى از مردم زندگى مىكند كه كسى را ياراى پىجويى اثر و نشانهى او نيست؛ هر چند كه تمامى توان خويش را در اين زمينه بهكار مىگيرد.
شيفتگان آنحضرت، اين دوران را ـ علىرغم سختىِ آن ـ به ميدانى براى آمادهسازى خويش مبدّل مىنمايند؛ موضع منفى و انفعالى در قبال غيبت نگرفته از كار نمىافتند، بلكه «ثُمَّ لَيُحشذنَّ فيها قومٌ شحذ القين النَّصل» در اين دوره جمعى فرصت را مغتنم شمرده نه تنها تسليم پديدههاى زيانبار ايّام غيبت نمىشوند، بلكه در كار صيقل به جان و روح خويش مىافتند. همانگونه كه آهنگر، شمشير را در كورهى آتشين نهاده و آن را صيقل مىدهد، اينان نيز در اين دوره، خويش را آبديده و آماده مىنمايند. آنوقت است كه :
«تُجلى بالتَّنزيل أبصارهم وَ يُرمى بالتّفسير في مسامعهم و يُغبقون كأس الحكمة بعد الصّبوح.»
بدينسان، تلاش آنها در اين دورهى آمادهسازى و خودسازى بهبار مىنشيند و نهال انتظار در عمق وجود آنان به بار مىنشيند و بر مىدهد، بهطورى كه چشمانى نورانى منوّر به نور قرآن مىيابند، در گوشهايشان حقايق تفسيرى قرآن دميده مىشود و هر صبح و شام شربت حكمت به ايشان خورانيده مىشود، كنايه از اينكه دَمبهدَم فهم و بينش آنان نسبت به حقايق دين افزوده مىشود.
افعال مجهولى كه در اين بخش از فرمايش مولايمان على 7 بهكار گرفته شده، نشاندهندهى آن است كه اين هدايا به آنان داده مىشود؛ چرا كه آنان در اين دورهى آمادهسازى، مهيّاى يارى پيشواى الاهى خود شدهاند و بايد كه به همهى توانمندىهاى لازم مجهّز شوند.
اينك آن رهبر، آن برنامهى كار و اين آمادهسازى نيروها را بنگريد. و وراى اينهمه، خداى متعال را ببينيد كه قاطعانه فرموده :
(وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمـُرْسَلينَ * إنَّهُمْ لَهـُمُ الْمـَنْصورونَ * وَ إنَّ جُنْدَنا لَهـُمُ الْغالِبونَ)
و اين حقيقت مسلّم را به گوش همگان رسانيده كه :
(وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصر الْمـُؤْمِنينَ)
«مهدى 7» كارى پيامبرگونه مىكند. خداى حكيم نيز او و ياران پاكنهادش را يارى مىرساند تا در تحقّق اهداف الاهى خويش توفيق يابند و اين يارىرسانى را خود بر خويش فرض نموده است.
و اينك ما در دورانى هستيم كه پردهى غيبت در ميان افكنده شده و ميان ما و حضرتش جدايى انداخته است. آيا در اين انديشه هستيم كه مىتوان اين دوره را در راستاى ايّام آمادگى بهكار گرفت و آبديده شد، بهگونهاى كه در هنگامهى ظهور مولايمان، از هر جهت شايستهى همراهى و همكارى با آن عزيز باشيم؟ پس: «فَجدّوا وَ انْتَظروا هَنيئآ لَكُم أيَّتُهَا العصابة المرحومة.»