38 - عالمان عصر غيبت:
تا كنون در جاىجاى اين مجموعه، از موضوع غيبت به مناسبتهاى مختلف سخن به ميان آمد و از ديدگاههاى گوناگون بدان پرداخته شد. فصل مشترك تمام اين گفتوگوها در چند مسأله شامل وقوع آن، سختى و حسّاسيّت آن، طول مدّت آن، آزمودن مردم به آن، اجر وافر صبورى در آن و سرفصلهاى ديگرى از اين رديف خلاصه مىشود، تا جايى كه به زبان حال و قال، خطاب به آن عزيز سفركرده مىگوييم :
در تيرهشب هجر تو جانم به لب آمد وقت است كه همچون مه تابان بهدر آيى
اينك، در اين مقال، سخن از بار سنگين وظيفه و تبيين راه و روش و نيز جايگاه عالمان متعهّدى است كه در دوران وانفساى غيبت عهدهدار مسؤوليّت زمامدارى شيعه مىباشند. روشن است كه فقدانِ عالمانى از اين دست، پيمودن راه را در دوران غيبت ـ هر چه بيشتر و بيشتر ـ با دشوارى مواجه مىدارد و عرصه را از هر جهت بر پويندگان راه بهويژه ناآشنايان تنگتر مىنمايد. مردم در اين دوران چه حالى دارند؟ آن عالمان چه شيوههايى را پيش مىگيرند؟ و سرانجام خود چه جايگاهى دارند؟ در روايات به اين سه موضوع پرداخته شده و به خوبى طرح و بحث گرديده است.
1ـ وضعيّت مردم در دوران غيبت
جمعى معدود به يارى خدا و وليّش بر مشكلات دوران غيبت فائق آمده، مغلوب عوامل و مسائل كوبندهى آن نشده، به يُمن ولاى امام عصر 7و بهرهمندى از توفيق الاهى به بىراهه نيفتاده و سرافراز از ميدان آزمون بهدر آمدهاند؛ امّا متأسّفانه عامهى مردم در اين مواجهه دچار مشكل شده و مىشوند، از اينرو ايشان در روايات به «أيتام آل محمّد المنقطعين عَن إمامهم» وصف گرديدهاند. اين يتيمى و دورافتادن از دامان پُرمهر و محبّت امام و پيشوايى كه نقش پدر را براى آنان عهدهدار است، سبب شده كه اينان در اين دوران، اينگونه توصيف شوند :
المتحيّرين في جهلهم: در عرصهى حيات خود، دچار جهل و سرگردانى و حيرانى شدهاند. روشن است كه بههمآميختگىِ جهل و حيرت، كار را بر آنان بسيار مشكلتر مىكند؛ ضمن اينكه اثر اين دو با ويژگى اثرگذارى متقابل روى يكديگر تشديد مىشود و افزايش يكى، افزونىِ ديگرى را در پى خواهد داشت.
الاسرى في أيدى شياطينهم: اينان اسيران دست شيطانهايى هستند كه به جان ايشان افتاده و عقايدشان را هدف قرار دادهاند. پيش از اين در مقالهى «رهايى از دام ابليس» به تفصيل بيان شد كه از جمله موضوعات و ميادينى كه شيطان و كارگزارانش در آن به شدّت جولان داده و تاخت و تاز مىنمايند، عرصهى دوران غيبت و موضوع امام عصر 7است. آنان دراين دوره به جان مردم ناآگاه حيرتزده افتاده، هرچه بيشتر و بيشتر موجبات جدايى ميان ايشان و پيشوايشان را فراهم مىآورند و فضاى نادانى و حيرانى را برايشان بهبار مىآورند.
و في أيدى النّواصب مِن أعدائنا: شيطان در اين كار (اضلال و اغوا و جداسازى مردم از امام 7) از ابزار دستهايى نيز سود مىبرد، از جمله دشمنان خاندان پيامبر 6كه بر اِعمال اين عداوت و كينهتوزى سوگند ياد نموده و همواره بهشدّت پاى مىفشارند و مىكوشند تا هرچه بيشتر و بيشتر بر جمعِ اسيرانِ در بند خويش بيفزايند. روشن است كه آن ايتامِ جداافتاده از امام ـ كه در باتلاق جهل و حيرت فرو رفته و دست و پا مىزنند ـ بهترين متاع دام اين صيّادان شيّاد هستند.
2ـ شيوهى عالمان
در چنين وضعيت بحرانى كه بدان اشاره شد، عالمانى پارسا و متعهّد به كار و تلاش همهجانبه مىپردازند. كار آنان چنان اثرگذار است كه اگر اينان در ميدان فعّاليّت حضور نداشته باشند، «لما بقى أحد الّا ارتد عَن دين الله»، احدى باقى نمىماند مگر آنكه از دين خدا روىگردان شود. راه و روش آنان در ارتباط با پيشواى غايب نيز، در روايات بيان شده است، بهطورى كه آنان :
الدّاعين إليه: در گام اوّل مردم را به آن امام هُمام فرا مىخوانند. اين عالمان نسبت به انسانهايى كه جاهلانه از حضرتش روى برتافته و دچار حيرت شدهاند غمخوارى مىكنند و مىكوشند تا به هر قيمتى شده، آن آب رفته را به جوى بازگردانند. لذا به گونههاى مختلف به فراخوان مردم بهسوى آنحضرت مىپردازند.
الدّالين عليه: مردم را به آنحضرت دلالت و راهنمايى مىكنند؛ يعنى مىكوشند تا مبانى فكرى آنها را در زمينهى اين اعتقاد اساسى دوباره شكل و سامان دهند و آنها را به جمع باورمندان راستين بازگردانند.
الذّابين عن دينه بحجج الله: اينان با استدلال و منطق قوى خود، از دين خدا و آيين الاهى امام عصر 7نگاهبانى و دفاع مىنمايند. در اين مسير، مىكوشند تا بنيانهاى عقيدتى مردمى را كه به بىراهه افتاده و اسير دست جهل و حيرت شدهاند، ديگربار سامان دهند، از نو شالودهاى محكم و نو بريزند و بهصورت اساسى فكر و اعتقاد آنان را شكل دهند.
و المنقذين لضعفاءِ عبادالله من شباک ابليس و مردته و من فخاخ النّواصب: ابليس و مريدان او، همواره در كارِ دامگسترى در راه خدا و ولىّ او هستند. ديگر ابزار دستهاى شيطان ـ از جمله «نواصب» ـ نيز در اين كار، بر يكديگر پيشى مىگيرند، تا هر چه پيشتر و بيشتر بر شمار سپاه جهل و ظلم بيفزايند و از عدد سپاهيان عدل و قسط بكاهند. اين عالمان متعهّد و دلآگاه، با شيوههايى كه به كار مىگيرند، به «انقاذ» يعنى نجات از غرقاب مىانديشند و مىكوشند تا با طرحهاى خود، آنانى را كه فريب اين عناصر اهريمنى را خوردهاند و لغزيدهاند و به مهلكه فرو افتادهاند، نجات بخشند. در گام قبلى اينان حافطان مردم بودند، در اين گام ناجيان مردم مىشوند و در گام نهايى چنان عمل مىكنند و برنامهريزى مىنمايند كه :
«يمسكون ازمة قلوب ضعفاء الشّيعة كما يمسک صاحب السّفينة سكّانها.»
كشتيبان سكّان كشتى را به دست مىگيرد تا كار هدايت و رسانيدن آن را به ساحل نجات عهدهدار شود. اين عالمان پاكنهاد نيز زمام قلوب ضعفاى شيعه را در دست مىگيرند، ايشان را از ميان امواج سهمگين به سلامت عبور مىدهند و به ساحل امن، رهنمون مىگردند.
خلاصه آنكه شيوهى عملى و اجرايى اين عالمان عبارت است از :
فراخوان بهسوى امام عصر 7
دلالت و راهنمايى و تبيين مبانى فكرى مردم در موضوع امام عصر 7
نگاهبانى و محافظت از حوزهى انديشهى دينى در ارتباط با امام عصر 7
نجات فروافتادگان در غرقاب غفلت و ناباورى نسبت به امام عصر 7
سكّاندارى فكر و انديشهى مردم در ارتباط با اعتقاد به امام عصر 7
اين مراحل پنج گانه، شيوهى عالمانهاى است كه اين عناصر ارزشمند در دوران غيبت، براى سرپرستى از «ايتام آل محمّد» پيش مىگيرند.
3ـ جايگاه و ارج و قدر ايشان
انسانهاى انديشمند و صالحى اينچنين، از سر حسّاسيّت و ضرورت و داشتن عِرق دينى با داشتن صلاحيّت و كارآيىهاى لازم در اين موضع حسّاس به خدمت مشغول مىشوند.
از اينان در فرهنگ دينىبهعنوان «الافضلونعندالله عزّ وَ جَلَّ» تعبير شده است؛ يعنى در شمار برترينها نزد خداى متعال جاى دارند و «ليفضّلون علَى العبّاد» توصيف شدهاند كه به مراتب از عابدان در پيشگاه حق تعالى برترند؛ چرا كه
گفت آن گليم خويش برون مىبرد ز موج وين جهد مىكند كه بگيرد غريق را
درجهى اين فضيلت و برترى و درخشش «كَفضل القمر ليلة البدر على أخفى كوكب في السَّماء» دانسته شده است؛ يعنى آنسان كه
ماه فروزندهى شبهاى بدر، بر پنهانترين ستاره در آسمانها مىدرخشد و نمود عينى دارد، چنين عالمى بر آن عابد فضل و شرف خواهد داشت.
به هر حال، بنا به روايات، خطرات دوران غيبت ـ بهويژه در عرصههاى فرهنگى و اعتقادى ـ بسيار مهمّ و اساسى و أثرگذار و مخرّب برشمرده شده است. از سوى ديگر، براى عالمان استوار و متعهّد نيز روشهايى گامبهگام تعيين شده تا كار خلاصى و ساماندهىِ اين اسيران ورطهى جهل و حيرت را عهدهدار شوند. و در نهايت جايگاه بلند اين تلاش دينى هم نمايانده شده است.
آيا در اين انديشه هستيم كه روى به اين بلندا بياوريم و به تلاش و كوشش و كشش همراه با برنامهريزى دقيق و الهام از اين رهنمودهاى جانانه مبادرت ورزيم؟ اگر چنين هستيم، خوشا بر احوالمان كه به لباس منتظر فرج واقعى درآمدهايم.
و اينك اين گوى و اين ميدان!