3 - آزمون:
اين سخن در فرهنگ دينى روشن است كه خلقت با آزمون به هم گره خوردهاند و قرآن بر اين حقيقت به شدّت پاى مىفشرد كه : (آيا مردم گمان بردهاند به صِرف اظهار ايمان، كارشان سامان مىگيرد و ما آنان را نمىآزماييم، و حال آنكه پيشينيان ايشان را نيز به امتحان كشانيديم؟) چرا؟ تا «سيهروى شود هر كه در او غِش باشد»
بههرحال، ابتلا و امتحان سنّت جارى و فراگير خداى متعال است. اين واقعيّت انكارناپذيرى است كه آياتى از قرآن و رواياتى بسيار گواه اين امر مىباشد و هرگز نبايد ميدان امتحان را ناديده گرفت. اميرالمؤمنين 7در يكىاز آموزههاى خود چنين مىفرمايد كه :
«هيچيك از شما نگويد كه: خدايا به تو پناه مىبرم از امتحانشدن؛ زيرا هيچكس نيست مگر اينكه امتحانى دارد؛ ولى اگر كسى مىخواهد به خدا پناه برد، از امتحانات گمراهكننده به ساحت خداوندى پناه جويد.»
اين كلام نورانى بهگونهاى ديگر، قطعىبودن جريان آزمون خلق را يادآور مىشود.
ممكن است تصوّر شود اگر موضوع امتحان روشن باشد، انسان پيشاپيش خود را آمادهى حضور در صحنهى آزمون نموده، به يقين سربلند از آن بيرون مىآيد. ولى مطلب به اين سادگى نيست. در يك نمونهى عينى، قرآن سخن از قومى در ميان مىآورد كه فرماندهى لشكرشان، طالوت، ايشان را هشدار داد كه :
(خداوند شما را به نهر آبى خواهد آزمود. هر كه از آن آب بياشامد، از من نيست و هر كه از آن بپرهيزد و يا اينكه حدّ اكثر كفِ دستى از آن بنوشد، از من خواهد بود. پس تمام مردم، جز اندكى، از آن آب نوشيدند.)
بنابراين، چنين نيست كه به صِرف آگاهى از موضوع امتحان، انسان بتواند با سربلندى آن را پشت سر بگذارد.
در نگاه به تاريخ اسلام، وقوع چنين آزمون سختى را در آغاز آن شاهديم. آنجا كه بيشتر مردم در آزمون غدير موفّق نشدند و از عهدهى آن برنيامدند؛ با اينكه پيامبر اكرم 6در دلِ خطبهى غدير خود با استناد به آيهى قرآنى به ايشان هشدار داده بود كه :
(اى مردم، خداوند شما راـ در اين حال كه هستيدـ رها نخواهد نمود، مگر آنكه شما را آزموده و پاك و ناپاكتان را از هم جدا سازد.)
ولى ديديم كه چنان نشد كه خدا و پيامبر 6خواسته بودند و بهزودى پيام غدير، يعنى امامت و ولايت على 7و فرزندان معصومش، از ياد رفت و از خاطرهها رخت بربست و اين حادثه در آغاز خطّ امامت و ولايت شكل گرفت.
بد نيست بدانيم براى پايان اين خط يعنى دوران امامت و ولايت امام عصر 7نيز اين صحنهى امتحان، داير و بر پهنهى زندگى تمامى معاصران ايّام آنحضرت سايه افكنده است. آنجا كه آنحضرت خود در مكتوبى گهربار خطاب به دومين نايب خويش، محمّدبنعثمان يادآور مىشوند كه :
«من از تاريكى پس از روشنايى و از گمراهى پس از هدايت و از زشتىهاى عملى و فتنههاى ترديدبرانگيز، به خداى بزرگ پناه مىبرم؛ همان خداى بزرگمرتبهاى كه مىگويد : (آيا مردم گمان بردهاند كه با اظهار ايمان زبانى رها شده و به امتحان فراخوانده نمىشوند؟) اينان چگونه در دامان فتنه
غوطهور شده و در غرقاب حيرت دست و پا مىزنند و راه چپ و راست را پيشه كردهاند؟ آيا راه جدايى از دين خود را در پيش گرفتهاند يا دچار ترديد و دودلى شدهاند يا در كار نزاع با حق افتادهاند يا اينكه دستآورد روايات و اخبار درست را پاىمال كردهاند يا اينكه همهى اينها را مىدانستهاند و اينك به دست فراموشى سپردهاند؟»
و اكنون ما در اين صحنهى امتحان حاضريم. پيش از اينهم به ما يادآور شدهاند كه از جمله حكمتهاى غيبت امام عصر 7آزمون خلق است. سزاست كه چه رفتارى پيشه كنيم؟ آيا همانند آن قوم كه به داستانشان اشاره رفت، علىرغم تمامى روشنايىها و راهگشايىها بلغزيم و ساقط شويم؟ يا درست در مقابل آن عملكرد ناپسند، بر سر اين عقيده بهراستى بايستيم و پاى بفشاريم و هرگز دست از دامان آن عزيز سفركرده برنداريم و بر مهر و محبّتش استوار بمانيم و آنچنان باشيم كه بتوانيم خطاب به آن عزيز عرضه بداريم :
همه دعوىِّ عاشقى دارند چون تويى يار مهربان همه
امتحان كو؟ كه در ميانه شود دوستىِّ تو امتحان همه
و اميد كه از اين آزمون سخت، با سربلندى گذر نماييم.