اينهائي كه وقتي بحث از جبر تاريخ مي كنند مي گويند به حكم جبر تاريخ هيچ چيزي نبايد جاويد بماند خيال كرده اند كه احتياج اولي بشر منحصرا احتياج اقتصادي است ، ساير احتياجات همه احتياجات ثانوي است ، احتياجات معنوي بشر ، احتياج به علم و تقوا و دادگستري ، ثانوي است ، احتياج به زيبائي و اخلاق ثانوي است ، و بشر را يك حيواني فرض كرده اند كه فقط شكم دارد ، و همه چيز را ناشي از شكم مي دانند . بعد چون ديده اند عوامل اقتصادي زندگي بشر تغيير مي كند ، گفته اند چون اقتصاد تغيير مي كند پس همه چيز را در زندگي بشر تغيير مي دهد و هيچ چيز ثابتي در زندگي بشر وجود ندارد . و از اينجا گفته اند . لازمه جبر تاريخ اين است كه همه چيز عوض بشود . مي گويند جبر تاريخ ملازم با عوض كردن همه چيز و جاويد نبودن هيچ چيز است . چون ابزار توليد تغيير مي كند و اقتصاد زيربناي زندگي بشر است ، در اثر تغيير آن تمام قسمتهاي ديگر زندگي بشر كه روبنا است تغيير مي كند . مي گوئيم آقا علم چيست ؟ مي گويد علم يك شاخه اي از اقتصاد است و اصالت ندارد . مي گوئيم زيبايي چيست ؟ مي گويد يك فرعي بيش نيست ، شاخه ديگري از تنه اقتصاد است . همينطور اخلاق و دين را شاخه هاي ديگر اقتصاد مي داند . چون وضع اقتصادي بشر كه زير بناي همه چيز است جاويدان نيست پس هيچ چيز در جهان جاويدان نيست . اين حرف است كه اين فكر را در ميان افراد به وجود آورده است كه در مقابل هر چيزي زود به حربه جبر تاريخ دست مي زنند و مي گويند جبر تاريخ همه چيز را عوض مي كند . خير آقا ، جبر تاريخ درست است و همانطور كه جبر تاريخ ايجاب مي كند يك سلسله مسائل در زندگي بشر تغيير بكند ، خود همين جبر تاريخ ايجاب مي كند كه يك سلسله حقايق در زندگي بشر ثابت بماند . چرا ؟ چون احتياجات بشر دو جور است ، يك سلسله احتياجات ثابت و يك سلسله احتياجات متغير . احتياجات ثابت عاملي است براي ثابت ماندن يك سلسله حقايق در زندگي بشر ، احتياجات متغير عاملي است براي تغيير كردن .پس اين موضوعي كه آن را بهانه كرده اند كه تا گفته مي شود دين يا فلان حقيقت ديگر جاويد است زود مي گويند اين با جبر تاريخ سازگار نيست ، صحيح نيست ، و جبر تاريخ را درك نكرده اند . اولا جبر را تفسير كن و بعد عوامل گرداننده تاريخ را به ما نشان بده كه چيست ؟و بعد نشان بده كه در ميان اين عوامل چه عوامل ثابت و چه عواملي متغير است . اگر معلوم شد كه عوامل گرداننده تاريخ بسيار است و در ميان آنها بسياري ثابت و لا يتغير است ، پس خود جبر تاريخ ايجاب مي كند كه بايد يك سلسله حقايق در زندگي بشر ثابت و لا يتغير بمانند .
نقش علماء در دين خاتم
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين . . . اعوذ بالله من الشيطان الرجيم . و ما كان المؤمنون لينفروا كافة فلو لا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون (1) . قال اميرالمؤمنين عليه السلام : ان من احب عباد الله اليه عبدا اعانه الله علي نفسه . . . ( 2 ) اين خطبه را كه البته من قسمتي از آن را براي شما خواندم مخصوصا خواندم، چون در نظر دارم جمله هايي از اين خطبه را براي شما توضيح و تفسير كنم ، و به علاوه از آن خطب بسيار عالي و لطيف و نوراني اميرالمؤمنين است ، از آن جمله ها و كلماتي است كه اگر فرض كنيم كه فقط به عنوان تيمن و تبرك هم بخواهيم بخوانيم و به معني و تفسير اين 1 سوره توبه ، آيه 122 -2 - نهج البلاغه ، خطبه 86 .