استعداد پايان ناپذير سنت - خاتمیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاتمیت - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بسياري از ادعاها را قبول نداريم و آن را پوچ و بي معني مي دانيم ( مقصودشان ادعاهاي واهي ئي است كه برخي از متصوفه راجع به بواطن قرآن مي كنند ) ولي اين را هم بدانيد كه مطلب در فهم قرآن اين هم نيست كه ماها خيال مي كنيم ، مطلب عميق تر از اين است . آنوقت همين مطلب را تشريح كردند كه قرآن يك ظواهري دارد ، و ظواهر را همه مي توانند درك كنند ، يك معلم مي تواند ظواهر قرآن را بفهمد ، ولي به تناسب كمالاتي كه شخص پيدا بكند مي تواندبه معنائي از معاني ماوراء مفاهيم لفظي كه عموم درك مي كنند پي ببرد . بعد گفتند به هر نسبت كه مراتب انسان كاملتر بشود معاني بيشتري را از قرآن كريم درك مي كند . غرض اين است كه از صدر اسلام اين مطلب مطرح بوده است كه خيال نكنيد معاني قرآن هماني است كه عربهاي صدر اسلام درك مي كرده اند و ما بايد ببينيم آنها از قرآن چه مي فهميده اند ، ديگر قرآن بيش از اين مطلبي ندارد . نه ، اين جور نيست ، قرآن كه تنها براي آنها نازل نشده ، قرآن براي همه بشر نازل شده تا دامنه قيامت . كسي حق ندارد قرآن را مطابق ميل و هواي نفس خودش تفسير بكند ولي همه حق دارند كه در قرآن تدبر بكنند و تا دنيا دنياست افراد حق تدبر دارند و شانس موفقيت دارند كه در تدبرهاي خودشان به مطالب تازه اي برخورد بكنند كه احيانا گذشتگان آنها در تدبرهاي خويش برخورد نكرده اند.

حديثي در كافي داريم ، مي فرمايد : خداوند تبارك و تعالي مي دانست كه در آخر الزمان اقوامي و گروههايي خواهند آمد متعمقون [ في الله ] كه در خدا و الهيات تعمق مي كنند ، يعني مي خواهند به عمق مسائل وارد بشوند ، از اين جهت آيات اول سوره حديد و سوره توحيد ، و آيات آخر سوره حشر را فرستاد . يعني اگر خدا مي دانست كه در آخر يعني مردم اين زمان اينها را درك نمي كنند ، اين براي آيندگان است . و حقا اگر كسي در الهيات و معارف اسلامي وارد باشد و قرن به قرن مطالعه بكند مي بيند كه پس از هفت قرن و هشت قرن و ده قرن و بيشتر ، تازه اهل معارف الهي در مسائل توحيد توانسته اند خودشان را هماهنگ بكنند با همين آيات اول سوره حديد و سوره توحيد ، يعني براي قبل از آنها هنوز غير قابل هضم و غير قابل حل بوده است . اين درباره قرآن كريم . پس معلوم مي شود كه اين پيش بيني از صدر اسلام و در صدر اسلام وجود داشته است ، هيچوقت يك دانشمند اسلامي نبايد اينطور فكر كند كه ما را چه رسد كه تدبر و تعقل بكنيم و دنبال مطلب تازه بگرديم ، مطلب همان است كه بزرگان گفته اند . آري بزرگان بزرگ هستند ولي هرگز بزرگي آنها به اندازه بزرگي قرآن نيست .

كسي نمي تواند ادعا كند و ادعا هم نكرده است كه علماي طبيعت شناسي كه در قرون اخير پيدا شده اند نبوغشان از افلاطون وارسطو و سقراط و بوعلي سينا بيشتر بوده است . ولي همه اين را قبول دارند كه آنچه كه بشر تدريجا به دست آورده است با آنچه آنها به دست آورده بودند قابل مقايسه نيست . مثل خوبي يك مرد عالم از اين نظر آورده است . مي گويد : مثل علماء در پيشرفت علوم مثل آدمهايي است كه روي شانه هاي هم سوار مي شوند و مي خواهند افق را ببينند . اگر يك نفر هر چقدر هم بلند قد باشد ، فرض كنيم دو متر بلنديش باشد، در وسط يك صحرايي بايستد و گردن كشد و بخواهد دور دستها را ببيند ، بيشتر از شعاعي كه در حد دو متر قد مي توان ديد نمي تواند ببيند . يك آدم ديگر مي آيد و روي شانه اولي مي ايستد . ممكن است دومي قدش از اولي كوتاهتر باشد ولي چون روي دوش اولي ايستاده قطعا افق بيشتري را خواهد ديد . و همين طور اگر سومي بيايد و بردوش دومي سوار شود ، او باز افق بيشتري را خواهد ديد . پس حساب اين نيست كه قد اولي بلندتر است يا دومي يا سومي ، حساب اين است كه دومي از دوش اولي استفاده كرده است و سومي از دوش دومي و همين طور . . . علماء اينطور هستند، محقق اولي كه در يك مسأله اي تحقيق مي كند ، هر چقدر هم كه با نبوغ باشد همان مرد بلندقد اولي است ، در حدودي افق را مي بيند ، دومي كه مي آيد از فكر و معلومات اولي استفاده مي كند و با يك نيروي بيشتري وارد كار مي شود ، پس در واقع روي شانه اولي ايستاده ، چون از معلومات او استفاده كرده ، سومي از معلومات اولي و دومي ، و چهارمي از معلومات سومي و دومي و اولي ، و به همين ترتيب . در مسأله فهم و كشف حقايق قرآني هم مطلب از همين قبيل است . اين در زمينه قرآن .

استعداد پايان ناپذير سنت

در زمينه سنت چطور ؟ آيا يك همچو پيش بيني در صدر اسلام وجود داشته يا خير ؟ بلي همچو پيش بيني ها شده و به عقيده من خود همين پيش بيني ها نمونه هاي بزرگي از اعجاز و روشن بيني اسلامي است . در اخبار و احاديثي كه شيعه و سني روايت كرده اند ما به مضاميني برخورد مي كنيم كه پيغمبر اكرم مخصوصا تأكيد مي كند و مي فرمايد : جمله ها و مضاميني كه از من مي شنويد ضبط كنيد و براي بعدي ها نقل بكنيد ، بسا كه شما كه نقل مي كنيد به اندازه آنها نفهميد و آنها از شما بهتر بفهمند . اين جمله را يادم هست در كتب شيعه ، در كافي و تحق العقول ديده ام و در كتب اهل تسنن هم قطعا ديده ام ، در سنن ابي داود يا صحيح مسلم و يا صحيح بخاري . پيغمبر اكرم فرمود : نضر الله عبدا سمع مقالتي فوعاها و بلغها من لم يسمعها ( 1 ) . خداوند خرم كند آن بنده اي را كه سخن مرا بشنودو آن را ضبط كند . پيغمبر اكرم مخصوصا تأكيد مي كرد كه هر چه را كه از من مي شنويد بنويسيد : اكتبوا عني در بحار الانوار اخبار بسياري نقل مي كند از رسول اكرم كه مي فرمود : چيزهائي كه از من مي شنويد بنويسيد.

مردم عرب مردمي بودند جاهل و بي سواد ، نويسنده در ميانشان كم بود ، و همين تشويقهاي نبي اكرم منشأ دو چيز شد ، يكي اينكه مردم را در وادي علم و سواد انداخت و تشويق به كتابت و سواد كرد ، و ديگر اينكه از صدر اسلام ، هم قرآن و هم احاديث نبوي در كتابها ثبت و ضبط شد ، هر چند يك چشم زخمي به احاديث نبوي رسيد كه آن چشم زخم به قرآن كريم نرسيد و آن چشم زخم از طرف خليفه دوم بود . عمر بن الخطاب از نوشتن احاديث پيغمبر نهي مي كرد و مي گفت مي ترسم اگر مردم سر گرم به نوشتن و ضبط احاديث پيغمبر بشوند از حفظ و ضبط قرآن غافل بمانند يا احيانا حديثي را با قرآن مخلوط بكنند.

به همين جهت او حديث را ترويج كه نمي كرد هيچ ، جلوگيري هم مي كرد . اين بود كه عده كمي بودند كه روي همان دستوري كه شخص پيغمبر داده بود [ احاديث نبوي را ] در حافظه خود و يا در نوشته ها ضبط مي كردند . بالاخره فرمان يك خليفه نمي تواند در مقابل فرمان پيغمبر آن اندازه ها مؤثر باشد ، آنهم در كاري كه مربوط به دانشمندان است . عمر بن عبدالعزيز كه در سال 99 هجري به خلافت رسيد و متأسفانه خلافت او دو سال بيشتر طول نكشيد و

1 - اصول كافي ، ج 1 ص 4 3 .

/ 69