مثال به فريضه علم - خاتمیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاتمیت - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

است : براي اينكه اصول ، يعني كليات ، قوانين كليه اي كه بشر لازم دارد محدود و متناهي است يعني مي تواند محدود و متناهي باشد ، بنابراين قابل بيان است ، اما فروع و جزئيات ، بي نهايت و لا تعدو لا تحصي است . اگر بنا بود كه پيغمبر اكرم و ائمه اطهار همان طور كه اصول را بيان كرده اند همه فروع را هم بيان كنند ( البته فروع را نيز هرگاه سؤال شده است بيان كرده اند ) بيان كردني نبود ، غير متناهي بود . نه تنها در زمانهايي كه نيستندفروع جديدي پيدا مي شود كه خود فرع از آنها سؤال نشده است بلكه در همان زمان خودشان امكان نداشت كه همه فروع را بتوانند از آنها بپرسند تا آنها جواب بدهند . اصول ، محدود و متناهي است و فروع ، نامحدود و غير متناهي . اين فروع و اصول كه عرض مي كنم مثل اينست : شما علم حساب كه مي خوانيد يك سلسله قواعد به نام علم حساب به شما ياد مي دهند ، شما قواعد كلي حساب را مي آموزيد . قواعد كلي حساب محدود است و نامتناهي نيست . شايد همه قواعد حساب درصد يا صد و پنجاه قاعده خلاصه شود ، اما مسائل حساب چطور ؟ نامحدود است ، مسائلي كه قابل طرح هست نامحدود است . شما اصول و قواعد را كامع ياد مي گيريد و بعد هر مسأله اي از مسائل حسابي كه بر شما عرضه بدارند، شما كه آن اصول و قواعد را مي دانيد مي فهميد كه اين مسأله را از چه طريقي بايد حل كنيد ، از اين راه يا از آن راه . كسي نمي تواند به شما بگويد كه چون فروع علم حساب نامتناهي است پس بايد پي درپي و در طول زمان علم حساب ديگري بجاي اين علم حساب بيايد .

خير ، علم حساب ديگري لازم نيست . هر چه دنيا سير مي كند ممكن است فروع و مسائل [ حسابي ] جديدي براي بشر به وجود بياورد ، ولي هيچ دليلي ندارد كه اصول علم حساب نسخ شود تا بخواهد اصول ديگري جاي آن را بگيرد . دين هم همين طور است ، قواعد و اصولي دارد معلوم ، و فروعي دارد كه قابل استخراج از آن اصول است . آنچه اسلام آورده است و همواره ثابت است يك سلسله قواعد است و آنچه وظيفه مجتهدان است كه استخراج و استنباط كنند يك سلسله مسائل است . مسائل متغير است . تغير مسائل ناشي از تغير قواعد نيست بلكه ناشي از اينست كه صورت مسائل در هر زماني با زمان ديگر متفاوت است ، عوامل وارد در زندگي در زمانها متفاوت است ، با ورود برخي عوامل و احيانا خروج بعضي از عوامل ديگر ، خواه ناخواه صورت مسائل و جوابي كه به آنها بايد داده شود عوض مي شود . اينست كه احكام و قوانين اسلامي در عين اينكه جنبه و وجهه ثابتي دارند ، وجهه و جنبه متغيري پيدا مي كنند . بسياري از نظراتي كه ائمه اطهار و حتي خود پيغمبر اكرم داده اند همانها فروعي است كه خودشان از اصولي كه داشته اند استنباط مي كرده اند ، يعني عملا مصداق علينا القاء الاصول و عليكم ان تفرعوا يا : علينا القاء الاصول و عليكم التفريع بوده است . اگر ائمه به بعضي از اصحابشان فرموده اند كه برو بنشين در مسجد و ما دوست داريم كه كسي مثل تو برود بنشينددر آنجا و فتوا بدهد ( چون هر كسي مي آمد و روي مسندي مي نشست ، و مردم هم به حساب اينكه اين عالم است مرتب مي آمدند و از او مسأله مي پرسيدند ) روي همين حساب بوده است ، روي حساب اينكه درسهاي كلي را به آنها داده بودند و مي گفتند كه تفريعات را ديگر خودتان استنباط كنيد .

مثال به فريضه علم

در اينجا من مثالهاي زيادي دارم كه مي خواستم همين امشب عرض بكنم ولي به همه آن مثالها نمي رسم ، مثالي را مي خواهم براي شما عرض بكنم كه شايد مثال نوي است : جمله اي دارد پيغمبر اكرم كه اين جمله را همه شنيده اند : طلب العلم فريضة علي كل مسلم و در برخي از نقلها علي كل مسلم و مسلمة ، هر دو يكي است . خيلي عجيب است كه بعضي ها مي گويند اگر مسلمه داشته باشدشامل زنها مي شود و اگر نداشته باشد نمي شود . در اين جور مسائل كه ديگر زن و مرد فرق نمي كند . مثل اينست كه بگوئيم آيه [ ( هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون ) ] ( 1 ) چون الذين دارد و الذين مخصوص به مرد است و نگفته است اللاتي يعلمن [ شامل زنها نمي شود ] . اين ضمير مؤنث است كه اختصاص به زن دارد و الا ضمير مذكر اغلب در مورد اعم به كار مي رود مگر اينكه قرينه اي براي مذكر داشته باشد . يا آيه : ان اكرمكم عند الله اتقيكم ( 2 ) . ضمير مذكر است ، پس بگوئيم كه ملاك فضيلت در مردها تقوا است و در زنها نيست ؟خير ، اختصاص به مرد يا زن ندارد . و همچنين آيه كريمه : ام نجعل الذين آمنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين في الارض ام نجعل المتقين كالفجار ( 3 ) . همه ضميرها مذكر است . اينها واضح است و به اين صحبتها احتياج ندارد .

1 سوره زمر ، آيه 9 -

2 - سوره حجرات ، آيه 13 .

3 - سوره ص ، آيه 28 .

/ 69