حق و باطل نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
كشتار زياده روي كند و همانا او پيروز است حال اي مردم شما مي گوئيد ما در مقابل اين جنايت بزرگ كه بر اسلام وارد شد ، سكوت كنيم ؟ مردم هم گفتند نه ، نه ، ما با جان و دل حاضريم جهاد كنيم آن وقت مردم را جمع كرد و به جنگ با علي عليه السلام آمد پس معاويه از خودش نيروئي نداشت ، از نيروي پيغمبر استفاده كرد ، از نيروي قرآن استفاده كرد بعد معاويه ، زيادبن ابيه ، يك جلاد خونريز را براي مردم مي فرستد ، آن وقت مردم چه مي گويند ؟ مي گويند اينهم اسلام ، اينهم دين ، ببين حاكم اسلامي چه مي كند ؟ آن وقت زبان معاندين دراز مي شود سپس امام عليه السلام مي فرمايد : و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان ! و ليكن از حق قسمتي و از باطل قسمتي گرفته مي شودو مخلوط مي شوند يعني يك مشت از حق و يك مشت از باطل را با يكديگر مخلوط مي كنند و به خورد مردم مي دهند مانند كسي كه در گندم مقداري ارزن قاطي مي كند و به نام گندم به مردم مي فروشد ! مردم وقتي شب آن را خوردندفردا اثرش را مي بينند و مي فهمند آنچه ديشب خورده اند نان گندم نبوده است فهنا لك يستولي الشيطان علي اوليائه و ينجوا الذين سبقت لهم من الله الحسني ( 2 ) ، در اينجاست كه شيطان بر دوستان خودش مسلط مي شود يعني ابزار شيطان هم حق است ،حق مخلوط شده با باطل ، حقي كه لباس باطل پوشيده است اين همان معنائي است كه از آيه استفاده مي شود كه باطل از حق تغذيه مي كند ، خودش نيرو ندارد ، از آن نيرو مي گيرد . آب اگر وجود نداشت كف دو قدم هم نمي توانست برود اينكه مي بينيد باطل حركتي دارد از اينجاست كه بر دوش حق سوار مي شود ببينيد قرآن چگونه باطل را پوچ و بي ارزش نشان مي دهد !