حق و باطل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حق و باطل - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اقبال نيستند و در بسياري از قسمتها بالاتر از اقبالند ، تجليل نمي شود ؟ علامه طباطبائي سلمه الله تعالي ، اين مرد بسيار بسيار بزرگ و ارزنده كه البته مجلس امروز مجلسي نيست كه اين مقدار شايستگي داشته باشد كه حق ايشان را ادا كند ، ولي چون اين شخص اين حرف را زد ، اين را عرض مي كنم . مردي است كه صد سال ديگر بايد بنشينند و آثار او را تجزيه و تحليل كنند و به ارزش او پي ببرند چرا ما از حالا به اين فكر نيفتيم ؟ اين مرد واقعا يكي از خدمتگزاران بسيار بسيار بزرگ اسلام است ، اولا مجسمه تقوي و مجسمه معنويت است ، در تهذيب نفس و تقوي ، مقامات بسيار عالي را طي كرده است من ساليان دراز از فيض محضر اين مرد بزرگ بهره مند بوده ام و الان هم هستم . كتاب تفسيرالميزان ايشان يكي از بهترين تفاسيري است كه براي قرآن مجيد نوشته شده است البته قرآن مجيد مقامي دارد كه نمي شود هيچ تفسيري را گفت و ادعا كرد كه حق قرآن را ادا كرده است ولي مفسرين هر كدام از يك جنبه بالخصوص خدمتي به قرآن كرده اند ، من مي توانم ادعا كنم كه اين تفسير از جنبه هاي خاصي كه الان وقت آن نيست كه برايتان عرض كنم ، بهترين تفسيري است كه در ميان شيعه و سني از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است بسيار بسيار مرد عظيم و جليل القدري است . اين وظيفه حوزه قم و وظيفه همه است و شايد وظيفه ما هم باشد كه هفتاد سالگي اين مرد را ( كه الان در حد هفتاد سالگي است ) تجليل كنيم ديگران چطور يك هفتاد ساله كه پيدا مي كنند به اعتبار اينكه مردي است كه در طول عمرش به ادب و فرهنگ و ادبيات خدمت كرده ، از او تجليل مي كنند ، آنهائي كه يك صدم علامه بزرگ طباطبائي شمرده نمي شوند ! چرا از اين مرد بزرگ به اين عنوان در زندگيش تجليل نشود ؟ ! تجليل از اينها تجليل از علم است ، تجليل از اجتماع است ، يعني اقل فايده اي كه دارد اين است كه مردم صبر نمي كنند كه صد سال بگذرد ، بعد از فيض اين مرد بهره مند شوند . هر چه زودتر از فيض وجود اين مرد بهره مند مي شوند . و تفاوتي كه زمان ما با زمانهاي قبل دارد، اين است كه افراد را زودتر مي تواند بشناساند ( به وسيله چاپ كتابها و اين جور چيزها ) البته ايشان تنها در ايران شناخته نيستند بلكه در دنياي اسلام شناخته هستند ، تفسيرالميزان را در بيروت همين جور بدون اطلاع چندين بار تجديد چاپ كرده اندو اين خودش نشان مي دهد كه افكار و كتابهاي ايشان در دنياي اسلام چقدر براي خودش جا باز كرده است نه تنها در دنياي اسلام ، در دنياي غير اسلام هم مستشرقيني كه با معارف اسلامي آشنا هستند ،در اروپا يا امريكا ، يكي از كساني كه در دنياي اسلام او را به صورت يك مفكر بزرگ مي شناسند ، و مي آيند سراغش ، ايشان هستند علال الفاسي كه البته در دنياي اسلام مرد دانشمندي هم هست ، وقتي كه آمد ايران مخصوصا رفت قم ، و رفتدر خانه ايشان براي اينكه يك ساعت از محضر اين مرد بزرگ بهره مند شود و شنيده ام كه وقتي از منزل ايشان بيرون آمد ، خيلي معجب بود به مقام اين شخص بزرگ ، اين كسي كه هم شخصيت اسلامي دارد ( تنها شخصيتش ، شخصيت شيعي نيست ) و هم شخصيت علمي جهاني با كمال تأسف بايد عرض كنم كه يك سالي است كه ايشان في الجمله يك ناراحتي قلبي پيدا كرده اند و از خداوند تبارك و تعالي مسئلت مي كنم كه اين مرد بزرگ را براي ما نگهداري بفرمايد اين مرد ، بسيار مرد جليل القدر و عظيم المنزله اي است و يكي از كارهائي كه اخيرا ايشان اقدام فرموده اندموضوع همدردي با برادران اسلامي است . اين برادران فلسطيني ما كه بهر منطقي حتي امريكائي ها نمي توانند به حق آنها اعتراف نكنند ايشان دو سه حساب اخيرا باز كرده اند در بانك ملي ايران شعبه مركزي و بانك بازرگاني شعبه مركزي و بانك صادرات شعبه بازار ، آقايان اگر ميل داشته باشند شماره ها را يادداشت كنند البته ايشان هستند در درجه اول و بعد ، اين مرد بزرگي كه در همين يادبود اقبال اين جلسه را افتتاح كرد آيت الله سيد ابوالفضل موسوي زنجاني ، ايشان هم مرد بسيار جليل القدر و مجهول القدري است ، مجتهدي مسلم العداله و عادلي مسلم الاجتهاد است و البته براي اينكه پادويي هم داشته باشند ، بنده سومشان هستم اين حساب به نام سه نفر باز شده است .

توجه داشته باشيد اين حسابها و كمك كردن ها و حساب بازكردنها به اين نظر نيست كه پول چقدر جمع مي شود ، مسلم است همه ما ايرانيها اگر بخواهيم همه پولهايمان را روي هم بريزيم ، شايد بقدر پول دو تا يهودي كه در امريكا نشسته اندو پول دنيا را از راه ربا و دزدي ثروت دنيا مي برند نشود ، ولي حساب اين است كه مسلمان ، شرط مسلمانيش همدردي است ، شرط مسلمانيش همدلي است . تمثيلي ذكر مي كنند كه : در وقتي كه ابراهيم عليه السلام را به آتش انداختند ، يكي از مرغان هوا ، بلبل يا مرغ ديگري ، آمده بود در صحراي آتشي كه ابراهيم را در آن انداخته بودند مي رفت و دهانش را پر از آب مي كرد و مي ريخت براي اينكه آتش را به نفع ابراهيم سرد كند به او گفتند اي حيوان ! اين آب دهان تو در مقابل اين همه آتش چه ارزشي دارد ؟ گفت من فقط به اين وسيله مي توانم عقيده و ايمان و علاقه و وابستگي خودم را به ابراهيم ابراز كنم . شما اگر يك تومان در اين راه بدهيد ، آن كه ارزش دارد احساسات شماست ، نماينده مسلماني شماست ، پيوند خودتان را به اين پيوند با شهيدان است اگر بنا شود ما در موقعش كه مي شود از شهيدان بگسليم ، ولي بعد هميشه بنشينيم و امري را كه نشدني است بگوئيم : السلام عليك يا اباعبدالله ، يا ليتنا كنا معك فنفوز فوزا عظيما اي كاش ما مي بوديم با تو حسين بن علي عليه السلام مي گويد كربلا كه يك روز نيست ، هميشه است . يكي از دلائلي كه جامعه ما جامعه مرده است ، همين جرياني است كه ما فعلا در روز اربعين داريم ببينيد ، در اين روز واقعا دو موضوع مهم داريم كه بسيار شايسته اهميت است يكي آمدن جابر كه آمدنش يك تابلو بزرگ است و ديگر زيارت اربعين كه الان فرصت شرح آن نيستو بايد در وقت ديگري مضمونهاي آن زيارت را براي شما بخوانم ، و اين سنتي كه از دور ، از هر جا كه هستيد حسين بن علي عليه السلام را در اين روز زيارت كنيد اينها دو جريان واقعي است . يك جريان ساختگي كه در هيچ كتاب معتبري وجود ندارد و تنها در يك كتاب وجود دارد كه آن كتاب به اتفاق تمام ارباب مقاتل معتبر نيست ( البته صاحبش مرد بزرگواري است كه در جواني اين كتاب را نوشته و اين كتاب مشتمل است بر بسياري از مسائل كه تاريخ آنها را تكذيب مي كند ،ولي هيچكدام از مورخين و محدثين و مقتل نويسان اسلام اين را ننوشته اند بلكه تكذيب كرده اند و عقل هم آن را تكذيب مي كند ) ، اين است كه در روز بيستم ماه صفر ، اسراء ، اهل بيت پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم ، اهل بيت امام حسين عليه السلام از شام مي آيند به كربلا . ما آن دو جريان اصيل را به كلي فراموش كرديم ، شايد در ميان همه ما دو نفر نباشندكه زيارت اربعين را به قصد پيوند با حسين بن علي عليه السلام خوانده باشند يا داستان جابر را از روي تدبر گوش كرده باشند ، هر جا كه مي رويم صحبت از اين است كه اهل بيت امام حسين عليه السلام آمدند كربلا سر قبر امام حسين عليه السلام ، بعد چه شعرها ، چه مرثيه ها ، چه سينه زني ها ، همه براساس دروغ ! اين ، علامت جامعه مرده است دروغ را مي پذيرد اما راست را هرگز حاضر نيست بپذيرد ! جابربن عبدالله انصاري از صحابه پيغمبر اكرم و از جوانان اصحاب پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم است و در جنگ خندق جواني بوده در حدود 16 سالگي ، تازه بالغ شده بود ، در وقت وفات رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم تقريبا بيست و دو سه ساله بوده و بنابراين در سنه 61 هجري ، اين مرد هفتاد و چند ساله بوده است در آخر عمر كور شده بود ، چشمهايش نمي ديد با يك مرد محدث بزرگواري به نام عطيه عوفي آمد و قبل از آنكه به سراغ تربت حسين عليه السلام برود ، رفت سراغ فرات ، غسل زيارت كرد و از سعد كه گياهي خوشبو بوده و آن را خشك مي كردند و بعد مي سائيدند و پودر مي كردند و از آن به عنوان يك عطر و بوي خوش استفاده مي كردند ، خودش را خوشبو كرد عطيه مي گويد وقتي كه جابر از فرات بيرون آمد گامها را آهسته برمي داشت و در هر گامي ذكري از اذكار الهي بر زبانش بود. جابر از دوستان اميرالمؤمنين و از دوستان خاندان پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم و در حدود 12 سال از اباعبدالله بزرگتر است و با اباعبدالله خيلي محشور بوده است گفت با همين حال گامها را آهسته برداشت و آمدو ذكر گفت تا به نزديكي قبر مقدس حسين بن علي عليه السلام رسيد وقتي كه رسيد دوبار يا سه بار فرياد كشيد : حبيبي يا حسين ! دوستم ، حسين جان ! بعد گفت حبيب لايجيب حبيبه ؟ دوستي جواب دوستش را چرا نمي دهد ؟من جابر ، دوست تو هستم ، رفيق ديرين توام ، پير غلام تو هستم ، چرا جواب مرا نمي دهي ؟ بعد گفت عزيزم ، حسينم حق داري جواب دوستت را ندهي ، جواب پير غلامت را ندهي ، من مي دانم با رگهاي گردن تو چه كردند ،من مي دانم سر مقدس تو از بدن مقدست جداست ، گفت و گفت تا افتاد و بيهوش شد وقتي كه به هوش آمد سرش را برگرداند به اين طرف و آن طرف و مثل كسي كه با چشم باطن مي بيند گفت : السلام عليكم ايتها الارواح التي حلت بفناء الحسين سلام من بر شما مرداني كه روح خودتان را فداي حسين كرديد .

بعد از اينكه گفت من چنين و چنان شهادت مي دهم ، گفت : و من شهادت مي دهم كه ما هم با شما در اين كار شريك هستيم عطيه تعجب كرد كه يعني چه ؟ ما با اينها در اينكار شريك باشيم ؟ به جابر گفت معني جمله ات را نفهميدم ، ما كه جهاد نكرديم ؟ ما كه قبضه شمشير به دست نگرفتيم ، چرا شريك باشيم ؟ ! گفت اصلي در اسلام هست كه من از پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم شنيدم فرمود هر كسي كه واقعا از ته دل دوست داشته باشد ، روحش هم آهنگ باشد ، در اين عمل شريك است من اگر شركت نكردم نمي توانستم شركت كنم ،از من جهاد برداشته شده بود ولي روح من پرواز مي كرد كه در ركاب حسين عليه السلام باشد چون روح ما با روح حسين بود ، من حق دارم ادعا كنم كه ما با آنها در اين عمل شريك هستيم . بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين باري الخلائق اجمعين والصلوش والسلام علي عبدالله ورسوله و حبيبه و صفيه و حافظ سره و مبلغ رسالاته سيدنا و نبينا و مولانا ابي القاسم محمد ( ص ) اعوذ بالله من الشيطان الرجيم : يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم .

1 - سوره انفال ، آيه 24.

/ 76