زهد گاندي - حق و باطل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حق و باطل - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زهد گاندي

گاندي ، اين مرد هندو وقتي مي خواهد هند را رهبري كند ، وقتي مي خواهد چهارصد ميليون جمعيت هندوستان را از چنگال استعمار رها كند ، چاره اي ندارد جز اينكه راه پيغمبران را پيش بگيرد ، يك زندگي ساده براي خودش انتخاب كند ،پارچه ساده اي روي دوشش بيندازد و لنگي بكمر بندد و تمام دارائيش يك بز باشد و بگويد من با همين مي توانم زندگي كنم . فلسفه زهد گاندي چه بود ؟ گاندي از يك طرف در متن اجتماع وارد است ، مي خواهد جامعه اي را از چنگال استعمار نجات بدهدو از طرف ديگر آنچنان زاهدانه زندگي مي كند كه با دو پارچه و يك بز بسر مي برد و به ملت هند هم دستور مي دهد كه اگر مي خواهيد از چنگال استعمار رهائي پيدا كنيد بايد زاهد باشيد ، يعني يك زندگي ساده پيشه كن تا بتواني آزاد شويبعد كه آزاد شدي ، اگر مي خواهي زندگيت را پر تجمل بكني ، بكن ولي تا خودت را از قيودي كه خودت براي خودت ساخته اي آزاد نكرده اي ، نمي تواني آزاد شوي اين نوع ديگر زهد است كه فلسفه آن آزادي و آزادگي است .

زهد و مقتضيات زمان

يك مسئله ديگر هست ، اين را هم از نظر اسلامي برايتان تشريح كنم ، و آن زهدي است كه به اقتضاي زمان است يعني زمانها فرق مي كنند ، در يك زمان براي انسان وظيفه است كه زاهدانه زندگي كند و در يك زمان ديگر نه ، مثال : ما اگر در زندگي پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم و حضرت امير عليه السلام مطالعه كنيم مي بينيمزندگي آنها با زندگي ائمه بعد مثلا امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام اندكي تفاوت دارد يعني زندگي پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم و اميرالمؤمنين عليه السلام ساده تر و زاهدانه تر است از زندگي مثلا امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام و امام موسي بن جعفر عليه السلام و امام رضا عليه السلام و و اگر بد است پس چرا تو مي پوشي ؟ آنها گفتند بلي ما همين را مي گوئيم ، حضرت فرمودند شما شرايط زمان را درك نمي كنيد ، از نظر اسلام لباس فاخر پوشيدن گناه نيست از نظر اسلام خدا نعمتهاي دنيا را براي استفاده بشر خلق كرده است ،خدا اين نعمتها را خلق نكرده است كه ما آنها را دور بريزيم خلق كرده كه ما از اين نعمتها استفاده كنيم ، ولي گاهي شرايط ايجاب مي كند كه ما بخاطر فلسفه خاصي از نعمتهاي دنيا صرف نظر كنيم ، يكي از آن فلسفه ها اين است كه در يك زمان ممكن است شرايط زندگي عموم مردم سخت و مشكل باشد ، به اصطلاح در جامعه اي باشيم كه وضع اقتصادي آن خوب نيست ،اگر ما در چنين جامعه اي قرار بگيريم ، اگر امكانات شخصي ما هم اجازه بدهد كه از يك زندگي عالي بهره مند شويم ، نبايد بهره مند شويم براي اينكه اگر بهره مند شويم با برادران خود و انسانها ديگر همدردي و همدلي نكرده ايم ولي يك وقت در شريطي زندگي مي كنيم كه وضع عموم مردم خوب است در چنين وقتي دليل ندارد كه ما از لباس خوب چشم بپوشيم . بعد فرمود پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم و علي عليه السلام در شرايط و زماني زندگي مي كردند كه وضع اقتصادي مردم بد بود پيغمبر در مدينه اي زندگي مي كندكه در آن گروهي از مردم ، اصحاب صفه هستند كه بسيار تهيدست و فقيرند و مدينه در حال جنگ است كشوري كه با كشور ديگري يا شهري كه با شهر ديگر مي جنگد ، خواه ناخواه در مضيقه اقتصادي قرار مي گيرد خصوصا اگر قحطي و خشكسالي هم پيش آيد ، و مدينه گاهي در چنين شرايطي قرار مي گرفت ، آن وقت نتيجه اين شده بود كه گاهي اصحاب صفه يعني عده اي از اصحاب پيغمبر كه از بلاد غربت آمده بودند و پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم ابتدا آنها را در مسجد و بعد در كنار مسجد جاده اي بود ، آنقدر در سختي و فقر به سر مي بردند كه لباس نداشتند تا بيايند در مسجد و در جماعت شركت كنند ،و گاهي يك لباس در ميان آنها مبادله مي شد ، يعني يكي مي پوشيد و نماز مي خواند و بعد ديگري از آن براي نماز خواندن استفاده مي كرد در چنين شرايطي هيچ وقت براي يك مؤمن صحيح نيست كه ولو از مال خودش ، لباس فاخر بپوشد .

در چنين شرايطي است كه وقتي پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم به خانه دخترش زهرا وارد مي شود و مي بيند كه او يك دستبند نقره در دست دارد و پرده الواني را از در آويخته است ، به علامت اعتراض برمي گرددحضرت زهرا عليه السلام كه از خلق و خوي پدر بزرگوارش آگاه بود ، فورا دستبند را از دست خود درآورد و پرده اي را هم از در كند و ضمن فرستادن آنها خدمت پدر بزرگوارش ، گفت پدرم را سلام برسانيد و بگوئيد اينها را دخترت فرستاده است ، در هر راه كه خودتان صلاح مي دانيد مصرف فرمائيد پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم فورا دستور مي دهد از همان پارچه پرده چند پيراهن يا شلوار براي اصحاب صفه درست كنند وقتي كه شرايط چنين است وظيفه ، چيز ديگري است .

حضرت صادق عليه السلام به معترضين فرمود : من الان در شرايطي كه پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم زندگي مي كرد ، زندگي نمي كنم من اگر در شرايط جدم پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم زندگي مي كردم ، مثل او بودم و پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم هم اگر در زمان من زندگي مي كرد كه وضع عموم مردم خوب شده مؤمن مي برد و آن لذتي كه از آن يارب يا رب گفتن ها مي برد را هيچ وقت يك آدم عياش كه در كاباره ها مي گردد ، احساس نمي كند لذت آن نماز شب خوان خيلي عميق تر ، نيرومندتر و نشاط بخش تر است ولي اگر ما خودمان را غرق در لذات مادي دنيا كنيم، مثلا سر شب بنشينيم دور هم و شروع كنيم به گفتن و خنديدن و فرضا غيبت هم نكنيم كه حرام است ، صرفا شوخيهاي مباح بكنيم ، و بعد هم سفره را پهن كنيم و آنقدر بخوريم كه به قول طلبه ها حتي اذا بلغ العمامة به عمامه برسد ، نفس كشيدن بر ايمان دشوار شود ، فكر و مزاج خودمان را خسته كنيم و بعد مثل يك مرده بيفتيم در رختخواب ، آيا در اين صورت توفيق پيدا مي كنيم كه سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شويم و بعد ، از عمق روح خودمان يا رب يارب بگوييم ؟ اساسا بيدار نمي شويم و اگر هم بيدار شويم درست مثل مستي كه چند جام شراب خورده است ، تلو تلو مي خوريم . پس اگر انسان بخواهد لذتهاي معنوي و الهي را در اين دنيا درك كند ، چاره اي ندارد جز اينكه از لذتهاي مادي و جسماني كسر بكند علي عليه السلام ، سحر كه بلند مي شد ، حال عجيبي داشت ، وقتي نگاهش به آسمان پرستاره خدا مي افتاد ، چنين مي خواند : ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولي الالباب الذين يذكرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفكرون في خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار ( 1 ) . به خدا قسم لذتي كه يك مرد با ايمان در آن وقت شب كه بلند مي شودو چشمش مي افتد به آسمان پرستاره و اين چند آيه قرآن را كه صداي هستي است و از قلب وجود برخاسته است ، مي خواند و با هستي همصدا مي شود ، احساس مي كند ، برابر است با يك عمر لذت مادي در اين دنيا يك چنين آدمي نمي تواند مثل ما زندگي كند ،نمي تواند سر سفره شام بنشيند و در حالي كه ظهر غذاهاي سنگين ، انواع گوشتها ، روغنهاي حيواني و نباتي ، انواع شيرينيها و انواع محرك اشتهاها خورده است ، تازه مقداري سوپ بخورد تا اشتهايش تحريك بشود اين روح ، خود به خود مي ميرد ، اين آدم نمي تواند در نيمه هاي شب بلند شود و اگر هم بلند شود ، نمي تواند از عبادت لذت ببرد . لهذا كساني كه چنين توفيقاتي داشته اند و ما چنين اشخاصي را ديده ايم ، به لذتهاي مادي اي كه ما دل بسته ايم هيچ اعتنا ندارند چه مانعي دارد كه من ذكر خيري از پدر بزرگوار خودم بكنم از وقتي كه يادم مي آيد ( حداقل از چهل سال پيش ) من مي ديدم اين مرد بزرگ و شريف هيچ وقت نمي گذاشت و نمي گذارد كه وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأخير بيفتد شام را سرشب مي خورد و سه ساعت از شب گذشته مي خوابد و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده و در شبهاي جمعه از سه ساعت به طلوع صبح مانده بيدار مي شود ، و حداقل قرآني كه تلاوت مي كند يك جزء است و با چه فراغت و آرامشي نماز شب مي خواند حالا تقريبا صدسال از عمرش مي گذرد و هيچ وقت من نمي بينم كه يك خواب ناآرام داشته باشد و همان لذت معنوي است كه اين چنين نگهش داشته يك شب نيست كه پدر و مادرش را دعا نكند يك نامادري داشته كه به او خيلي ارادتمند است و ميگويد كه او خيلي به من محبت كرده است ، شبي نيست كه او را دعا نكند يك شب نيست كه تمام خويشاوندان و ذيحقان و بستگان دور و نزديكش را ياد نكند اينها دل را زنده مي كندآدمي كه بخواهد از چنين لذتي بهره مند شود ، ناچار از لذتهاي مادي تخفيف مي دهد تا به آن لذت عميق تر الهي معنوي برسد .

1 - سوره آل عمران آيه 190.

/ 76