نقش امويها در پيدايش اين آسيب - حق و باطل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حق و باطل - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او از بين نخواهد رفت ، به او خواهد رسيد ، و اگر به اندازه وزن يك ذره كار بد كند ، از ميان نخواهد رفت و به او خواهد رسيد اين تعليم يكي از بزرگترين تعليمات براي حيات يك ملت است وقتي يك ملت فهميد كه سرنوشتش به دست خودش است ، سرنوشت او را عمل خودش تعيين مي كند ، آن وقت متوجه عمل و نيروي خودش مي شود ، متوجه اينكه هيچ چيز به درد من نمي خورد مگر عمل و نيروي من كه صرف فعاليت و سعي مي شود اين خودش عامل بزرگي است براي حيات .

شما اگر مي بينيد در صدر اسلام مسلمين آنقدر جنبش و جوشش داشتند ، چون يكي از اصول افكارشان همين بود آنها اين تعليم را كه از سرچشمه گرفته بودند ، هنوز منحرف نكرده بودند فكرشان اين بود كه هر چه من عمل و سعي مي كنم و هر چه كه مي جنبم ( البته عمل يك مسلمان اختصاص به عمل جوارح ندارد بلكه نيت او هم بايد صحيح باشد ، ايمانش هم بايد صحيح باشد ) ، فقط همين است كه به درد من مي خورد و جز اين ،چيز ديگري نيست اين چقدر به انسان اعتماد به نفس مي دهد ، چقدر انسان را متكي به نيروي خودش مي كند ؟ ! از جمله تعليمات اسلام كه در همان صدر اسلام كم و بيش آسيب ديد و هر چه گذشت اين آسيب زيادتر شد ( نه تنها اصلاح نشد بلكه زيادتر شد ) همين مسئله است .

نقش امويها در پيدايش اين آسيب

كم كم افكاري پيدا شد كه عمل را تحقير و آن را بي ارزش تلقي مي كرد به عبارت ديگر طرز تفكر مسلمين در مسئله مبناي سعادت انسان از طرز واقع بينانه به طرز خيالبافانه گرايش يافت ، و به طوري كه تاريخ نشان مي دهد ريشه اين فكر را امويها ايجاد كردند . مسئله اي استكه از قديم در بين علماء كلام مطرح بوده و آن اين است كه آيا اساس ، ايمان است ، و اصلا ايمان چيست ؟ تاريخ نشان مي دهد كه خلفاي بني اميه از نظر اينكه خودشان در عمل فاسق و فاسد بودند و اين را هم نمي توانستند از مردم كتمان كنند و مردم هم مي دانستند كه اينها از نظر عمل فاسدند ، اين فكر را ترويج مي كردند كه اساس اين است كه ما ايمان داشته باشيم ، اگر ايمان درست باشد عمل اهميتي ندارد .

چرا فكر تحقير عمل پيدا شد ؟

چون اينها حكومت داشتند و قدرت و ثروت در اختيارشان بود ، قهرا مي توانستند تبليغات وسيعي در اين زمينه بكنند ، مزدورهائي هم از آن عالم نماها درست كنند و آنها هم مرتب بگويند اساس ، ايمان است ، و ايمان كه درست شد عمل هر چه بود ، بود ، براي اينكه خلفاي بني اميه را تبرئه كنند كه مردم خيلي حساسيت نشان ندهند و نگويند كه اينها چه جور خلفائي هستند كه عملشان اين چنين فاسد است ! علم كلام نشان مي دهد كه فرقه اي در قرن دوم اسلامي پيدا شد كه آنها را مرجئه مي گفتند مرجئه يكي از اصول عقايدشان همين مطلب بود و خلفاي اموي هم از اينها حمايت مي كردند .

ايمان چيست ؟

در آن وقت ما شيعيان چه فكر مي كرديم ، يعني ائمه ما چه دستور مي دادند ؟ ما از علي بن ابيطالب چه الهام مي گرفتيم ؟ وقتي كه از ائمه ما سؤال مي كنند كه ايمان چيست ؟ مي فرمايند : الايمان ، معرفة بالجنان و اقرار باللسان و عمل بالاركان ( 1 ) . ايمان با سه چيز محقق مي شود: اعتقاد قلبي ، اقرار به زبان ، و عمل با اعضا و جوارح اصلا ائمه ما عمل را جزو ايمان شمرده اند ، يعني كسي كه عمل ندارد ايمان ندارد دلش را خوش نكند بگويد ايمان مجزاي از عمل مي تواند وجود داشته باشد اگر در قرآن مي بينيد مؤمنين تمجيد شده اند، خيال نكنيد مقصود كساني است كه يك گرايش اعتقادي دارند ولي در برنامه عملي شركت ندارند خير در قرآن هر جا كه مؤمنين تمجيد شده اند ، يعني كساني كه شهادتين را مي گويند و در دل اعتقاد دارند و با جوارح و اعضاي خودشان عمل مي كنند .

1 - جامع الاخبار ، فصل هجدهم ، صفحه 42 و نظير اين روايت است رواياتي كه شيخ صدوق ( ره ) در خصال صفحه 178 - 179 و مرحوم مجلسي در بحارالانوار جلد 69 صفحه 64 الي 73 نقل كرده اند .

/ 76