حق و باطل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حق و باطل - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ما در عصر ائمه هم مي بينيم كه اين فكر مي خواسته در ميان شيعيان رواج پيدا كند و ائمه ما چقدر با آن مبارزه مي كردند ، دو داستان در اين زمينه براي شما نقل مي كنم ، يكي اين است : در زماني كه حضرت رضا عليه السلام در مرو بودند ، همان وقتي كه مأمون حضرت را احضار كرده و مي خواست ولايتعهدي را به ايشان واگذارد و حضرت نمي پذيرفتند ، و بالاخره بالاجبار يك قبول ظاهري كردند كه هر كس دقت مي كرد ، مي فهميد كه در واقع قبول نكرده اند و مثل يك آدم معترض بودندو اصلا در هيچ كاري تصرف نمي كردند ، جلسه اي بود كه افراد زيادي حاضر بودند و حضرت صحبت مي كردند . حضرت رضا عليه السلام برادري دارد به نام زيدبن موسي بن جعفر كه به او زيدالنار هم مي گويند كه در مدينه قيام كردو قيامش سركوب شد و مأمون به خاطر حضرت رضا او را بخشيد ، او هم در اين جلسه حاضر بود . ما دو زيد امامزاده داريم ، يكي زيدبن علي بن الحسين برادر حضرت باقر عليه السلام و يكي هم زيدبن موسي بن جعفر برادر حضرت رضا عليه السلام از اين دو تا زيد ، زيدبن علي بن الحسين عليه السلام جليل القدر است ،اوست كه پيشواي زيديه است شيعيان يمن بعد از حضرت امام زين العابدين عليه السلام زيد را پيشوا مي دانند . زيد به حسب اعتقاد ما شيعيان يعني به حسب آنچه كه از ائمه رسيده است بسيار مرد جليل القدري بوده و هيچ مدعي امامت نبوده است و اين ادعا را بعد به او نسبت داده اند ولي زيدالنار اينجور نيست . حضرت رضا عليه السلام همين طور كه با مردم صحبت مي كردند يك وقت متوجه شدند كه زيد در كناري نشسته و عده اي را مخاطب خودش قرار داده و بطور خصوصي با آنها حرف مي زند حضرت گوش كردند ديدند مرتب نحن ، نحن ، مي گويد يعني ما اهل بيت چنينيم ، ما خاندان پيغمبر چنان هستيم ، خدا با ما چنين رفتار خواهد كرد ، اين امتيازها را ذكر مي كند . نوشته اند حضرت همين جور كه با مردم صحبت مي كردند يك مرتبه سخن خودشان را قطع كردند و رو كردند به زيد و فرمودند : اي زيد ! اين مهملات چيست كه به مردم مي گوئي ؟ اين امتيازات چيست كه تو فرض كردي كه ما با خدا قوم و خويشي داريم ؟ آيا ما چون اهل بيت پيغمبر هستيم با خدا قوم و خويشي داريم ؟ بعد فرمود : اي زيد اگر اين جور باشد كه تو مي گوئي ،كه ما چون اهل بيت پيغمبر هستيم اگر لغزشي هم بكنيم خدا ما را مي بخشد ، ما تضمين شده و تأمين شده هستيم ، اگر اين مهملاتي كه مي بافي درست باشد ، تو از پدرت موسي بن جعفر افضل هستي براي اينكه تو هم تضمين شده اي ، تو هم مي روي بهشت ، پدرت موسي بن جعفر هم مي رود بهشت ، اما پدرت يك عمر در دنيا عمل و كوشش كرد و اجتهاد و عبادت نمود و تو يك عمر به بطالت گذراندي . آنجور كه تو مي گوئي لازمه اش اين استكه تو و پدرت موسي بن جعفر عليه السلام هر دو در نزد خدا مقرب باشيد ، پس تو از پدرت خيلي افضل هستي چون او يك عمر عبادت كرد و تو بي عبادت به آنجا مي رسي كه پدرت رسيده است . بعد حضرت براي اينكه اين خيال را از دماغ اين آدم بيرون كند رو كرد به " وشاء " كه از روات و اهل كوفه بود و آمده بود خدمت امام رضا عليه السلام ، او از علما و محدثين كوفه بود ( يك فكر غلطي آن وقت در كوفه وجود داشته و حضرت هم آگاه بودو اشاره به آن مي كند ) فرمود " وشاء " ! در كوفه مردم اين آيه قرآن را كه راجع به نوح عليه السلام و پسرش است چگونه مي خوانند ، آنجا كه نوح به خدا خطاب مي كند رب ان ابني من اهلي و ان وعدك الحق ( 1 ) ، بعد دنبالش خدا چه خطاب كرد ؟ " وشاء " فهميد ، گفت آقا بعضي در كوفه پيدا شده اند مي گويندآيه را اينجور بايد خواند : انه ليس من اهلك ، انه عمل غير صالح وقتي كه نوح به خدا عرض كرد خدايا اين پسرم جزء خاندان من است ، او را ببخش ( دلش به حال پسرش سوخت ، اما پسر ، گنهكار است ) و اجازه بده من او را با خودم سوار كشتي كنم تا غرق نشود، آيه آمد : انه ليس من اهلك اين جزو خاندان تو نيست انه عمل غير صالح ( 2 ) ولي وشاء گفت بعضي از مردم كوفه اينجور مي خوانند انه عمل غير صالح ، آيه را اين جور معني كردند كه نوح عليه السلام گفت خدايا اين پسر من است ، او را بر من ببخش ، بعد آيه را به گونه اي مسخ كردند كه معنايش اين مي شودكه خدا گفت : اي نوح ! تو اشتباه مي كني ، اين پسر تو نيست ، اگر از نسل تو مي بود ، به خاطر تو او را مي بخشيدم ، من يك پيغمبر را به خاطر بچه اش از خودم نمي رنجانم ولي تو اشتباه مي كني ، او از نسل تو نيست ، عمل تو نيست ، فرزند تو نيست ، فرزند يك آدم نابكار و فاسق است . حالا اين چقدر

1 - سوره هود ، آيه 45 .

2 - سوره هود ، آيه 46.

/ 76