شرح نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
دليل آن هم روشن است و آن اين كه همه يك حقيقت را مى جويند و يك مطلب را مى طلبند و در يك مسير گام برمى دارند و براى يك هدف شمشير مى زنند و به خاطر جلب رضاى خداوند يكتا تلاش و كوشش مى كنند.با توجه به اين اصل اساسى بسيارى از مسائلى كه در قرآن و احاديث وارد شده است و براى بعضى يك معما جلوه مى كند حل مى شود.در قرآن مجيد در داستان قوم ثمود مى فرمايد: فكذبوه فعقروها فدمدم عليهم ربهم بذنبهم فسويها، پس آنها پيامبرشان (صالح) را تكذيب كردند و ناقه اى را كه معجزه الهى بود پى نمودند و به هلاكت رساندند، پروردگارشان نيز آنها و سرزمينشان را به خاطر گناهانشان در هم كوبيد و با خاك يكسان كرد! در حالى كه تواريخ با صراحت مى گويد پى
كننده ناقه تنها يك نفر بود، ولى از آنجا كه ديگران نيز با او همدل و هم عقيده بودند فعل او به همه نسبت داده شده و مجازات همه را فرا گرفته است، و اين مفهوم همان كلامى است كه مولا (ع) در جاى ديگر فرموده: ايها الناس انما يجمع الناس الرضى و السخط و انما عقر ناقه ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب لما عموه بالرضا، اى مردم رضايت و نارضايى (نسبت به كارى) موجب وحدت پاداش و كيفر مى گردد، ناقه ثمود را يك نفر بيشتر پى نكرد اما عذاب و كيفر آن، همه كافران قوم ثمود را شامل شد چرا كه همه به عمل او راضى بودند.در داستان جابر بن عبدالله انصارى كه روز اربعين شهادت امام حسين (ع) به زيارت قبر مباركش آمد و غوغايى در آنجا برپا كرد مى خوانيم كه او ضمن زيارتنامه پرسوز و پرمحتوايش در برابر قبر امام حسين و يارانش، خطاب به قبر ياران كرده و مى گويد: من گواهى مى دهم شما نماز را برپا داشتيد و زكات را ادا كرديد و امر به معروف و نهى از منكر نموديد با اهل الحاد پيكار كرديد و خدا را تا آخرين نفس پرستش كرديد، سپس افزود: و الذى بعث محمدا بالحق لقد شاركناكم فيما دخلتم فيه، سوگند به خدايى كه محمد را به حق مبعوث ساخته ما با شما در آنچه از نعمتها و پاد
اش الهى وارد شديد شريك و سهيم هستيم.اين سخن چنان بود كه حتى دوست با معرفت جابر، عطيه را در شگفتى فرو برد تا آنجا كه زبان به اعتراض گشود و گفت: اى جابر ما چه كرده ايم كه با آنها شريك باشيم، نه از دره اى پايين رفتيم و نه از كوهى برآمديم و نه شمشير زديم و در حالى كه ياران حسين (ع) ميان سرها و بدنهايشان جدايى افتاد و فرزندانشان يتيم و همسرانشان بيوه شدند! جابر، اصلى را كه در بالا به آن اشاره شد به استناد حديثى از پيامبر اكرم (ص) به عطيه يادآور شد و گفت: من از حبيب خدا رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: من احب قوما حشر معهم و من احب عمل قوم اشرك فى عملهم، كسى كه قومى را دوست دارد با آنها محشور مى شود و كسى كه عمل قومى را دوست دارد در عملشان شريك است.سپس افزود: سوگند به خدايى كه محمد را به حق به نبوت برانگيخته، نيت ياران من همان است كه حسين و اصحابش بر آن بودند! در آيات قرآن كرارا يهود معاصر پيامبر اسلام را كه در مدينه مى زيستند مخاطب قرار داده و آنها را به خاطر اعمالى كه معاصران موسى نسبت به او انجام دادند سرزنش و مواخذه مى كند، در حالى كه قرنها بلكه هزاران سال ميان آنها فاصله بود ولى چون آنها نسبت به اعمال نياكانشان
علاقمند و پايبند بودند تمام فاصله درنورديده شده و همه در يك صف در برابر موسى قرار گرفتند.از جمله در يكى از آياتى كه در آن خطاب به بهانه جويان يهود دارد مى گويد: قل قد جائكم رسل من قبلى بالبينات و بالذى قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين، بگو پيامبرانى پيش از من با دلايل روشن و آنچه را گفتيد (معجزاتى را كه امروز از من مى خواهيد) به سراغ شما آمدند، پس چرا آنها را كشتيد اگر راست مى گوييد! جالب اين كه در ذيل اين آيه حديثى از امام صادق (ع) وارد شده است كه مى فرمايد: خداوند مى دانست آنها (يهود معاصر پيامبر) قاتل پيامبران پيشين نبودند ولكن چون همدل و هم عقيده با قاتلان بودند، آنها را قاتل ناميد، چون راضى به فعل آنها بودند.محدث بزرگ شيخ حر عاملى در جلد يازده وسائل الشيعه در كتاب امر به معروف و نهى از منكر روايات متعددى در اين زمينه نقل كرده است.اين طرز فكر، افقهاى وسيعى را در برابر ديدگان ما مى گشايد و به ما در فهم محتواى آيات و روايات و سلوك راه حق كمك قابل ملاحظه اى مى كند.