شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ترجمه:

كسى كه بهشت و دوزخ در پيش روى او قرار گرفته (و به آن ايمان دارد، از كارهايى كه در آنجا سودى نمى بخشد بركنار است و مردم در اين مسير سه گروهند:) كسانى كه سخت مى كوشند و به سرعت پيش مى روند، آنها اهل نجاتند و گروهى كه به كندى گام برمى دارند، باز اميد نجاتى دارند و گروهى مقصرند، كه در آتش دوزخ سقوط مى كنند.

انحراف به راست و چپ سبب گمراهى و ضلالت است و راه ميانه و مستقيم جاده وسيع الهى است كه قرآن مجيد- كتاب جاويدان الهى- و آثار نبوت بر آن قرار دارد و راه ورود به سنت پيامبر (ص) از همينجاست و پايان كار به آن منتهى مى شود.

آن كس كه به ناحق ادعاى (امامت و ولايت) كند هلاك مى شود (چه اين كه هم خودش گمراه است و هم ديگران را به گمراهى مى كشاند) و آن كس كه با دروغ و افتراء (بر خدا و پيامبر چنين مقامى را طلب كند) محروم مى گردد و به جايى نمى رسد و آن كس (كه با ادعاهاى باطل) به مبارزه با حق برخيزد و در برابر آن قد علم كند هلاك خواهد شد! و در نادانى انسان همين بس كه قدر خويش را نشناسد، ريشه درختى كه در سرزمين تقوا نشانده شود هرگز نابودى نمى پذيرد و بذر و زراعتى كه در اين سرزمين پاشيده شود، هرگز تشنه نمى
گردد! در خانه هاى خود پنهان شويد (و در دسته بنديهاى منافقان و نفاق افكنان شركت نجوييد)! در اصلاح ميان خود بكوشيد (و مردم را با هم آشتى دهيد و صفوف خود را در مقابل آنها متحد سازيد)! توبه پيش روى شما و در دسترستان است (به آن چنگ زنيد و گذشته خود را جبران كنيد)، (و در هر حال) هيچ ستايشگرى جز خدا را نبايد ستايش كرد و (در گناه و خطا) جز خويش را نبايد سرزنش نمود!

شرح و تفسير:

راه نجات اين است: در ادامه بحثهاى گذشته اين خطبه كه پيرامون داغ شدن بازار امتحان بعد از بيعت او سخن مى گفت و به مردم درباره حق و باطل و تقوا و گناه هشدار مى داد، امام در اين بخش از سخنانش به طرق نجات از چنگال هوا و هوسها و رسيدن به سرمنزل سعادت اشاه كرده و طى بيانات جامعى مطالب مهى را در اين رابطه ايراد مى كند.

نخست مردم را در مسير سعادت و نجات به سه گروه تقسيم مى فرمايد، مى گويد: كسى كه بهشت و دوزخ در پيش روى او قرار گرفته (و به آن كاملا ايمان دارد از كارهايى كه در آنجا سودى نمى بخشد، بركنار است) و سخت به آينده اى كه در پيش دارد مشغول است (و مردم در اين مسير سه گروهند:) كسانى كه سخت مى كوشند و به سرعت پيش مى روند، آنها اهل نجاتند و گروهى
كه به كندى گام برمى دارند، باز اميد نجات دارند، اما آنان كه كوتاهى مى كنند و در اين راه مقصرند، (در كام بدبختى و آتش دوزخ) سقوط مى كنند (شغل من الجنه و النار امامه! ساع سريع نجا، و طالب بطى ء رجا، و مقصر فى النار هوى).

به عقيده بعضى اين گروههاى سه گانه همانها هستند كه در قرآن مجيد در سوره فاطر، به آنها اشاره شده است و مى فرمايد: ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات باذن الله، سپس اين كتاب (آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ميراث سپرديم، از ميان آنها عده اى بر خود ستم كردند و عده اى ميانه رو بودند و گروهى به اذن خدا در نيكيها (از همه) پيشى گرفتند.

گاه گفته شده اشاره به گروههاى سه گانه اى است كه در سوره واقعه آمده: و كنتم ازواجا ثلاثه فاصحاب الميمنه ما اصحاب الميمنه و اصحاب المشئمه ما اصحاب المشئمه و السابقون السابقون اولئك المقربون، و شما سه گروه خواهيد بود سعادتمندان و خجستگان، چه سعادتمندان و خجستگانى! (گروه ديگر) شقاوتمندان و شومانند، چه شقاوتمندان و شومانى! و (گروه سوم) پيشگامان پيشگامند و آنها مقربانند.

به هر حال، وجود گروههاى سه گانه در ج
امعه بشريت هميشه مطرح بوده و به هنگامى كه بازار امتحانات داغ مى شود (همانند زمان خلافت على (ع)) تمايز اين صفوف سه گانه آشكارتر مى شود، جمعى (هر چند غالبا اندك) راه حق را بدون هيچ ترديد و تزلزل و دقدقه پيش گرفته و به سرعت به سوى مقصد مى تازند، گروه ديگرى كه از ايمان ضعيفترى برخوردارند گاه با ترديد و تزلزل و گاه با اطمينان خاطر، لنگ لنگان گامى برمى دارند و به پيش مى روند و اعمال صالح و ناصالحى را به هم آميخته، ولى اميدوارند كه دست لطف خدا، دست آنان را بگيرد و سرانجام آنها را به مقصد برساند، اما گروه سوم كه هواى نفس بر آنها چيره شده و با ايمان و تقوا وداع گفته اند در بيراهه ها سرگردان گشته و در كام بدبختى ها سقوط مى كنند.

اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه تنها ايمان به معاد است كه مى تواند انسان را در برابر گناه و فساد حفظ كند، هر قدر اين ايمان قويتر باشد، تاثير بازدارنده آن بيشتر است.

بعضى گفته اند جمله شغل من الجنه و النار امامه جمله خبريه اى است كه معنى انشا را دارد يعنى آنها كه بهشت و دوزخ را در برابر خود مجسم مى بينند، بايد از زرق و برق دنيا و هوا و هوسها چشم بپوشند! ولى تفسير جمله بالا به صورت جمله خبريه ن
يز هيچ مشكلى ندارد يعنى اينگونه مومنان چشم پوشى از هوا و هوس خواهند كرد.

سپس با توضيحى كه درباره گروههاى سه گانه بالا بيان فرمود مردم را به پيمودن راه راست و دورى گزيدن از طرق انحرافى، ضمن بيان نشانه هاى آنها دعوت مى كند و مى فرمايد: انحراف به راست و چپ سبب گمراهى و ضلالت است و راه ميانه و مستقيم، جاده وسيع (الهى) است (اليمين و الشمال مضله، و الطريق الوسطى هى الجاده).

اين سخن اشاره به همان مساله معروفى است كه مى گوييم راه مستقيم به سوى هدف يك راه بيش نيست و در دو طرف آن هزاران راه انحرافى وجود دارد كه انسان را به گمراهى مى كشاند.

تعبير به يمين و شمال ممكن است اشاره به افراط و تفريط باشد كه گروهى راه افراط را مى پويند و آن طرف هدف قرار مى گيرند و گروهى راه تفريط را، و هرگز به هدف نمى رسند، اين همان است كه در قرآن مجيد به عنوان صراط مستقيم از آن ياد شده و در جاى ديگر مى فرمايد: و كذلك جعلناكم امه وسطا، ما شما را امتى ميانه قرار داديم (در حد اعتدال ميان افراط و تفريط).

همچنان كه علماى بزرگ اخلاق گفته اند كه تمام صفات فضيله، حد اعتدالى است در ميان صفات رذيله كه در طرف افراط و يا تفريط قرار دارند و به اين ترتيب ت
مام صفات اخلاقى را در اين تقسيم جمع كرده اند و يا به تعبير ديگر اين همان مساله عدالت اخلاقى است كه انسان را در حد اعتدال و طريق مستقيم ميانه و دور از هر گونه گرايش انحرافى قرار مى دهد.

بعضى از مفسران نهج البلاغه، طريق وسطى را به مساله امامت و ولايت امامان معصوم تفسير كرده اند كه هر گونه غلو و افراط يا كوتاهى و تقصير در مورد آن بزرگواران سبب گمراهى است، ولى هيچ مانعى ندارد كه مفهوم جمله را وسيع بدانيم كه هم مساله ولايت و هم ساير مسائل اعتقادى و عملى و اخلاقى را فرا گيرد.

در مساله خداشناسى گروهى در وادى تشبيه گرفتار شده و خدا را شبيه مخلوقاتش دانسته اند و گروهى در پرتگاه تعطيل افتاده و مى گويند ذات و صفات خدا چنان است كه هيچ كس قادر بر شناخت او (حتى معرفت اجمالى) نيست ولى حد وسط در ميان تشبيه و تعطيل است و آن اينكه خدا را از طريق افعالش مى شناسيم ولى از كنه ذاتش بى خبريم.

در مساله افعال عباد، نه راه جبر صحيح است و نه راه تفويض، بلكه جاده وسط، يعنى امر بين الامرين است و همچنين در مساله ولايت نه غلو صحيح است و نه تقصير، و در اخلاقيات همينگونه و در اعمال نيز همينطور است مثلا انفاق، حد وسطى در ميان بخل و اسراف است.

جالب اين كه كسانى كه به مخالفت با آن حضرت برخاستند نيز از اين دو گروه خارج نبودند گروهى خوارج افراطى و گروهى شاميانى كه در تفريط قرار گرفته و هرگز آن امام بزرگ را نشناختند.

سپس به ويژگيهاى اين جاده ميانه معتدل و مستقيم پرداخته، مى فرمايد: قرآن مجيد كتاب جاويدان الهى و آثار نبوت در همين مسير و بر همين طريق است و نيز راه ورود به سنت پيامبر (ص) از همينجاست و پايان كار نيز به آن منتهى مى شود (عليها باقى الكتاب و آثار النبوه، و منها منفذ السنه، و اليها مصير العاقبه).

در مورد جمله (عليها باقى الكتاب) دو تفسير بيان شده: نخست اين كه منظور قرآن مجيد است كه يك كتاب باقى و جاودانى است و معارف و قوانين و احكام تنها در آن است و جز در آن در جاى ديگر پيدا نمى شود.

ديگر اين كه منظور از كتاب جاويدان وجود امام معصوم است كه حافظ كتاب الله و مطابق حديث معروف ثقلين هميشه در كنار قرآن بوده و همواره خواهد بود.

ولى معنى اول مناسبتر به نظر مى رسد.

به خصوص اين كه آثار نبوت كه بعد از آن ذكر شده قابل تفسير به آثار باقيمانده نزد امامان نيز مى باشد.

در اينجا احتمالات ديگرى نيز داده شده كه بعيد به نظر مى رسد.

/ 350