شرح نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
منظور از جمله منها منفذ السنه
(با توجه به اين كه منفذ به معنى دريچه و راه عبور نور و يا مطلق راه عبور است) اين است كه تنها از طريق جاده معتدل و ميانه مى توان به سنت پيامبر اسلام (ص) پى برد و به محتواى دعوت او آشنا گشت، بنابراين تفاوت اين چهار جمله روشن مى شود.نخست مى فرمايد: كتاب جاويدان الهى بر اين جاده قرار گرفته، سپس مى گويد: آثار و دلايل و نشانه هاى نبوت و اعجاز پيامبر (ص) در همين جاده است و آنگاه مى افزايد: راه ورود به سنت و تعليمات آن حضرت نيز از همين جاست و سرانجام مى فرمايد: براى رسيدن به سرمنزل مقصود نيز بايد از همين راه استفاده كرد، همانگونه كه قرآن مجيد مى گويد: و العاقبه للمتقين، سرانجام نيك براى پرهيزكاران است.سپس امام (ع) به سرنوشت مدعيان باطل امامت و پيشوايى مردم پرداخته، ضمن چهار جمله وضع آنها را روشن مى سازد.مى فرمايد: آن كس كه به ناحق ادعا(ى امامت و ولايت) كند، هلاك مى شود (زيرا هم خودش گمراه است و هم ديگران را به گمراهى مى كشاند) (هلك من ادعى).و آن كس كه با دروغ و افترا بر خدا و پيامبر (ص)، چنين مقامى را طلب كند، محروم مى گردد و به جايى نمى رسد! (و خاب من افترى).و آن كس كه با ادعاهاى باطل به مبارزه با حق برخيزد و
در برابر آن قد علم كند، هلاك خواهد شد! (من ابدى صفحته للحق هلك).و در نادانى انسان همين بس كه قدر خويش را نشناسد! (و از گليم خود پا فراتر نهد و ادعاى مقامى كند كه شايسته آن نيست.) (و كفى بالمرء جهلا الا يعرف قدره).اين احتمال نيز وجود دارد كه جمله هاى چهارگانه فوق تنها ناظر به مساله امامت كه اين خطبه ناظر به آن است نباشد، بلكه معنى وسيعترى را دنبال كند كه هرگونه ادعاى باطل چه در زمينه امامت يا در زمينه هاى ديگر را شامل شود و در واقع هشدارى است به مدعيان باطل كه اين راه خطرناك و موجب هلاكت و شقاوت و بدبختى را كه ناشى از جهل و نشناختن قدر و منزلت خويش است نپويند.بعضى از شارحان نهج البلاغه براى جمله (من ابدى صفحته للحق هلك) تفسير ديگرى ذكر كرده اند و آن اين كه هر كس در ميان مردم نادان به دفاع از حق برخيزد و براى حمايت از آن قد علم كند خود را به خطر مى افكند و در معرض خشم جاهلان قرار مى گيرد.اين سخن گرچه يك واقعيت است ولى نمى تواند تفسير جمله فوق باشد، زيرا نه با جمله هاى قبل كه سخن از مدعيان باطل مى گويد سازگار است و نه با جمله بعد كه درباره افراد جاهل ناآگاه به ارزش خود بحث مى كند.سرانجام امام (ع) در پايان
اين سخن و در ارتباط با مسائل مربوط به امامت و حكومت كه در بخشهاى گذشته آمد، چند پند و اندرز به عموم مى دهد كه اگر به آن عمل كنند مى توانند از چنگال نفاق افكنان و مدعيان باطل و غوغاسالاران رهايى يابند.نخست دعوت به تقوا و پرهيزكارى مى كند كه شالوده و اساس هر حركت سالم و عمل پاك است، مى فرمايد: درختى كه در سرزمين تقوا نشانده شود هرگز نابودى نمى پذيرد، و بذر و زراعتى كه در سرزمين تقوا پاشيده شود هرگز تشنه نمى گردد! (لا يهلك على التقوى سنخ اصل، و لا يظما عليها زرع قوم).در واقع امام (ع) در اين گفتار پرمعنا، تقوا را به سرزمين مستعد پربار پرآبى تشبيه مى كند كه نه ريشه درختان در آن خشك مى شود و نه بذر و زراعت در آن از تشنگى مى ميرد، خاكى پرحاصل و نرم و نهرهايى روان و پرآب دارد كه زمينه را براى پرورش گلها و گياهان و ميوه هاى اعمال صالح و فضايل انسانى فراهم مى كند.در حقيقت تمام اعمال همچون بذر و دانه است، بايد در سرزمين مستعدى پاشيده شود و به طور منظم آبيارى گردد، اين زمين و آب چيزى جز تقوا نيست! در دومين اندرز خود مى فرمايد: در خانه هاى خود پنهان شويد (و در دسته بنديهاى منافقان و تفرقه اندازان شركت نجوييد) (فاستترو
ا فى بيوتكم).زيرا امام (ع) با چشم حقيقت بين خود مى ديد كه حكومت او عرصه را بر كسانى كه بيت المال را در عصر عثمان غارت كردند و ظلم و بى عدالتى را در جهان اسلام گسترش دادند تنگ خواهد كرد و آنها ساكت نخواهند ماند و گروهى همانند خود يا از مردم نادان را گرد خويش جمع مى كنند، به يقين سياهى چنين لشكرى شدن گناه است و درست در اين موقع است كه بايد در خانه نشست نه هنگام كار و جهاد! و به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه، هنگامى كه داد و فرياد به زيان جامعه است، سكون و سكوت بهترين حركت است.در سومين اندرز، براى ايجاد وحدت در ميان صفوف طرفداران حق و جلوگيرى از هر گونه تفرقه و نفاق و درهم شكستن صفوف اهل باطل با نيروى اتحاد، مى افزايد: در اصلاح ميان خود بكوشيد (و مردم را با هم آشتى دهيد و صفوف خود را در برابر آنان متحد سازيد!) (و اصلحوا ذات بينكم).سرانجام در چهارمين و آخرين نصيحت، به كسانى كه قبلا لغزشهايى داشته اند و در حكومت پيشين گرفتار خطاهايى شده اند و وجدانشان از اين جهت ناراحت است دستور مى دهد كه با آب توبه، لكه هاى گناه را از دامان خويش بشويند! مى فرمايد: توبه پيش روى شما و در دسترستان است! (به آن چنگ زنيد و در سايه
آن قرار گيريد) (و التوبه من ورائكم).براى تكميل اين سخن مى فرمايد: هيچ ستايشگرى جز خدا را نبايد ستايش كرد و در گناه و خطا جز خويشتن را نبايد سرزنش كرد! (و لا يحمد حامد الا ربه، و لا يلم لائم الا نفسه).اشاره به اين كه تمام نعمتها از سوى خداست و هر توفيق و سعادتى نصيب انسان مى شود از بركات الطاف خفيه و جليه اوست.بنابراين نبايد به هنگام اطاعت مغرور شويد! و هر خطا و گناهى سر مى زند به خاطر كوتاهيهاى شماست! جز خويشتن را ملامت نكنيد و گناهان خويش را به گردن اين و آن، يا به گردن قضا و قدر نيفكنيد! سعى كنيد با آب توبه همه آنها را بشوييد!