شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نكته ها:

1- عواقب شوم دورى از قرآن و اهل بيت- عليهم السلام- دورى از قرآن براى همه مسلمانان مايه زيان و خسران است مخصوصا براى دانشمندان و علماى امت.

همانگونه كه امام اميرمومنان على (ع) در خطبه بالا با دقيقترين و رساترين بيان نشان داده، كه چگونه گروهى از همان قرن نخستين ظهور اسلام به خاطر فاصله گرفتن از قرآن و اهل بيت كه شارحان الهى قرآنند، سرگردان و حيران مانده اند و به راههايى كه دون شان عالم اسلامى است كشيده شده اند.

در اينجا حديث جالبى است از گفتگوى عمر بن اذينه يكى از ياران امام صادق (ع) با ابن ابى ليلى كه حقايق مهمى در آن برملا شده است.

او مى گويد: روزى وارد بر ابن ابى ليلى شدم كه از قضات بود، گفتم: مى خواهم چند مساله از تو سوال كنم- و من در آن موقع نوجوانى بودم- گفت فرزند برادر بپرس! گفتم: شما جمعيت قضات كار عجيبى داريد، مساله اى در امور مالى يا مربوط به ازدواج و خون، نزد شما مطرح مى شود و در آن به راى خود قضاوت مى
كنيد، اما همان مساله نزد قاضى مكه مطرح مى شود او راى ديگرى صادر مى كند، و باز همان مساله نزد قاضى بصره و قاضى يمن و قاضى مدينه مطرح مى شود آنها نيز آراى ديگرى صادر مى كنند كه بر خلاف آراى قبلى است، سپس همه شما نزد خليفه اى كه شما را به منصب قضاوت نصب كرده است جمع مى شويد و از آراى مختلف، او را با خبر مى سازيد و او راى همه شما را (با آن همه ضد و نقضيها) صحيح مى شمرد! در حالى كه خداى شما يكى و پيامبرتان يكى و دين شما يكى است، آيا خداوند، شما را به اختلاف دعوت كرده و اطاعتش نموده اند؟ يا شما را از آن نهى فرموده و نافرمانى كرده ايد؟ يا شا در تشريع احكام، شريك خدا هستيد و حق داريد هر چه مى خواهيد بگوييد و حكم صادر كنيد و بر او لازم است كه راضى باشد؟ يا اين كه خداوند، دين ناقصى را نازل كرده و از شما براى تكميلش يارى طلبيده است؟ يا دين كاملى را نازل كرده ولى رسول الله (ص) در ابلاغ آن كوتاهى نموده؟ راستى چه پاسخ مى گوييد؟ ابن ابى ليلى گفت: از كجا هستى اى فرزندم گفتم: از اهل بصره، گفت: از كدام قبيله اى؟ گفتم: از طايفه عبدقيس، گفت: از كدام شاخه هاى آن؟ گفتم: از بنى اذينه، گفت: با عبدالرحمان ابن اذينه چه نسبتى دارى؟ گفت
م: او جد من است.

در اينجا او به من خوش آمد گفت و مرا نزد خود نشانيد و گفت: برادرزاده سوال كردى و خشونت به خرج دادى و در سخن خود اصرار ورزيدى و اعتراض كردى و من انشاءالله جواب تو را مى گويم.

اما سوال تو درباره اختلاف آراى قضات، به دليل اين است كه هر مساله اى براى ما پيش آيد كه بيانى در رابطه با آن، در كتاب الله و يا سنت رسول الله (ص) باشد، هرگز براى ما شايسته نيست كه از كتاب و سنت فراتر رويم و اما مسائلى كه براى ما پيش مى آيد و در كتاب الله و سنت پيامبر از آن خبرى نيست، ما به راى خود اخذ مى كنيم.

گفتم: اين كار درستى نيست كه انجام داده اى! چرا كه خداوند متعال مى فرمايد: ما هيچ چيزى را در كتاب (قرآن) فروگذار نكرده ايم، و نيز فرموده: قرآن را براى تبيين همه چيز نازل كرديم، به عقيده تو اگر كسى عمل به اوامر الهى كند و از نواهى او خوددارى كند، آيا وظيفه اى بر او هست كه اگر انجام ندهد خدا او را عذاب كند يا اگر انجام دهد به او پاداش عطا نمايد؟ گفت: چگونه ممكن است پاداش بر چيزى دهد كه امر به آن نكرده يا مجازات نسبت به چيزى كند كه نهى از آن ننموده است؟ گفتم: اصولا چگونه ممكن است مسائلى پيش آيد كه حكم آن در كتاب الله و س
نت پيامبر نباشد؟ گفت: فرزند برادرم! در حديثى از عمر بن خطاب آمده كه: در ميان دو نفر داورى كرد، كسى كه از همه نزديكتر بود گفت: اى اميرمومنان! راه صحيح را پيمودى.

عمر با تازيانه اى كه در دست داشت بر او زد و گفت: مادرت به عزايت بنشيند! به خدا سوگند خود عمر نمى داند راه صواب رفته يا خطا! اين رايى بود كه به اجتهاد خودم گفتم، مرا در پيش روى خودم مدح نگوييد! من به او گفتم: من هم حديثى براى تو نقل مى كنم، گفت: بگو ببينم! گفتم: پدرم اين حديث را از على بن ابيطالب برايم نقل كرد كه قضات سه طايفه اند، دو طايفه اهل هلاكتند و يك طايفه اهل نجات، اما آن دو گروه كه هلاك مى شوند گروهى هستند كه عمدا قضاوت ظالمانه مى كنند و يا اجتهاد مى كنند و راه خطا مى روند، و اهل نجات كسى است كه به امر الهى عمل كند.

اين حديث، حديث تو را باطل مى كند اى عمو! گفت: به خدا سوگند درست است اى فرزند برادر، پس تو مى گويى همه چيز در قرآن است؟ گفتم: خداوند چنين فرموده، و هيچ حلال و حرام و امر و نهى نيست مگر اين كه در قرآن است خواه كسانى از آن آگاه شوند يا از آن آگاه نشوند.

/ 350