شرح نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
خداوند در قرآن از مسائلى خبر داده كه ما نياز (فوق العاده اى) به آن نداريم چگونه م
مكن است از امورى كه نيازمنديم خبر نداده باشد؟ گفت: مثلا مانند چه مسائلى؟ گفتم: داستان آن دو مردى كه يكى باغ مهمى داشت و ديگرى با ايمان بود و دستش تهى.گفت: (بسيار خوب) اين علوم قرآنى كه مى گويى نزد كيست؟ گفتم: خودت مى دانى نزد كيست! گفت: دوست دارم او را مى شناختم پاهاى او را با دست خود مى شستم و خادمش بودم و از او ياد مى گرفتم.گفتم: تو را به خدا سوگند مى دهم آيا كسى را مى شناسى كه وقتى از رسول خدا (ص) درخواست بيان مطلبى مى كرد به او جواب مى داد و هنگامى كه سكوت مى كرد پيامبر ابتدا مى فرمود؟ گفت: آرى او على بن ابيطالب بود.گفتم: سوال ديگرى دارم، آيا هرگز شنيده اى كه على (ع) بعد از رسول خدا (ص) درباره حلال يا حرامى از كسى سوالى كرده باشد؟ گفت: نه.گفتم: آيا مى دانى كه ديگران به او محتاج بودند و مسائل را از او مى گرفتند؟ گفت: آرى.گفتم: پس تمام اين علومهاى قرآنى نزد او بود.گفت: او از جهان رفته، كجا دست ما به دامنش مى رسد؟ گفتم: در ميان فرزندانش جستجو كن! كه اين علوم نزد آنهاست.گفت: چگونه من به آنها دست پيدا كنم؟ گفتم: بگو ببينم اگر بيابانى باشد و راهنمايانى داشته باشد، آنها برخيزند و بعضى از راهنمايان خود
را بكشند و بعضى را بترسانند تا فرار كنند و بعضى هم كه مانده اند خود را پنهان سازند و آنها بدون راهنما بمانند و در ميان بيابان سرگردان شوند و هلاك گردند، درباره آنها چه مى گويى؟ (و مقصر كيست و بايد چه كنند؟) گفت: بايد به جهنم بروند! اين را گفت و رنگش پريد، صورتش زرد شد و دانه بهى را كه در دست داشت محكم بر زمين زد به طورى كه متلاشى شد و گفت: انا لله و انا اليه راجعون.اين حديث كه حقايق جالبى را در عبارات كوتاهى بازگو مى كند، نشان مى دهد كه خطبه مورد بحث در ميان شيعيان عصر امام صادق (ع) معروف بوده و جوانان شيعه به خوبى از آن آگاه بوده اند.2- قرآن و مسائل مستحدثه (جديد) بعضى ايراد مى كنند و مى گويند جامعه بشرى در حال دگرگونى است و هر زمان مسائل تازه اى مطرح مى شود، چگونه قرآن مجيد كه داراى احكام ثابت و غير متغيرى است، بر جامعه انسانى كه دائما در حال تغيير و تحول است تطبيق مى كند؟ و چگونه مى تواند پاسخگوى مسائل مستحدثه باشد؟ پاسخ به اين سوال با توجه به يك نكته روشن مى شود و آن اين كه: در قرآن مجيد دوگونه احكام وجود دارد: احكام جزيى و احكام كلى، احكام جزيى مانند احكامى است كه براى عبادات ذكر شده، طرز وضو و غسل
و تيمم و يا مسائلى همچون قبله و عدد نمازها و مانند آن.منظور از مسائل كلى، قواعد عامى است كه در قرآن مجيد وارد شده و شمول بسيار وسيع و گسترده اى دارد، مانند قاعده وجوب وفادارى نسبت به هر گونه عقد و پيمان (اوفوا بالعقود) و قاعده لاحرج (و ما جعل عليكم فى الدين من حرج) و قاعده لاضرر كه از بعضى از آيات قرآن استفاده مى شود و امثال آن، كه پاسخگوى نيازهاى انسانى در مسائل حقوقى و غيره مى باشد و اگر اصول و قواعد كلى كه از كلمات معصومين استفاده مى شود و اعتبار و حجيت آن با قرآن مجيد ثابت شده، بر آن بيفزاييم مساله روشنتر مى شود.به تعبير ديگر: موضوعات دائما در تغييرند و اصول كلى ثابتند، دگرگونى موضوعات سبب مى شود كه موضوع از تحت حكمى خارج شده و تحت حكم ديگرى قرار گيرد، به همين دليل امروز ما مى توانيم تمام مسائل مستحدثه را كه ذكرى از آنها در كتاب و سنت به طور خصوص نيامده، از آن قواعد كليه استنباط كنيم و در كتابهاى مسائل مستحدثه بنويسيم، و بهترين دليل بر امكان چيزى وقوع آن است.شرح بيشتر درباره اين موضوع را در كتبى كه به عنوان مسائل مستحدثه نوشته شده است جستجو كنيد.3- چرا شگفتيهاى قرآن پايان نمى يابد؟ در جمله هاى اخير
اين خطبه خوانديم كه امام (ع) درباره قرآن مى فرمايد: لا تفنى عجائبه و لا تنقضى غرائبه، شگفتيهاى قرآن از ميان نمى رود و اسرار نهفته آن پايان نمى پذيرد و به تعبير ديگر هر قدر زمان بگذرد و پژوهشگران دانشمند درباره اسرار آن بيشتر بينديشند، اسرار تازه اى را از اين كتاب آسمانى كشف مى كنند، اضافه بر اين، زيباييها و شگفتيهاى آن همچنان به طراوت خود باقى است و هرگز كهنه نمى شود، به همين دليل همه ما اين حقيقت را با تجربه دريافته ايم كه هرگز از خواندن و تكرار آن خسته و ملول نمى شويم.دليل اين مطلب يك نكته است و آن اين كه قرآن كلام خداست و كلام خدا همچون ذات پاكش نامحدود و بى انتها است، كلام مخلوق نيست كه همچون فكر و عقل او محدود باشد، به علاوه چون مخاطبين قرآن همه انسانها تا دامنه قيامتند، خداوند سهمى براى هر كدام در اسرار اين كتاب آسمانى قرار داده است.اين سخن را با حديث پرمعنايى از امام صادق (ع) پايان مى بريم، در اين حديث از امام على بن موسى الرضا (ع) نقل شده كه: مردى از امام صادق (ع) پرسيد: ما بال القران لا يزداد على الدرس و النشر الا غضاضه، چرا قرآن بر اثر كثرت انتشار و تكرار تلاوت و تدريس، كهنه نمى شود، بلكه هر روز
شادابتر است؟ امام در پاسخ فرمود: لان الله تبارك و تعالى لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فى كل زمان جديد و عند كل قوم غض الى يوم القيامه، زيرا خداوند متعال آن را براى زمان معين يا گروه خاصى قرار نداده (و مخاطبين آن تمام انسانها در طول تاريخند) ، به همين دليل در هر زمان تازه است و تا روز قيامت نزد هر قومى با طراوت و شاداب مى باشد.