شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرح و تفسير:

آتش افروزان جنگ جمل همان گونه كه قبلا اشاره شد، اين خطبه، ناظر به آتش افروزان جنگ جمل، يعنى طلحه و زبير و ياران آنها است.

آن دو كه هواى ح
كومت در سر داشتند و على عليه السلام را آماده واگذارى بعضى از مناصب مهم حكومتى به خودشان نديدند، تحت تاثير هواى نفس و وسوسه هاى شيطانى، بيعت خود را با على عليه السلام شكستند و گروهى از مردم را پيرامون خود جمع كردند و همسر پيامبر، عايشه را هم با خود همراه نمودند و به عنوان خون خواهى عثمان، قيام كردند و بصره را- كه به جهاتى، براى اين كار آمادگى داشت- به عنوان مركز توطئه هاى خود برگزيدند.

امام عليه السلام در نخستين فراز اين خطبه، به اين توطئه، اشاره كرده مى فرمايد: آگاه باشيد! شيطان، حزب خود را بسيج كرده و سپاهش را گرد آورده است تا بار ديگر، ظلم و ستم به وطنش باز گردد و باطل، به جايگاه نخستينش رسد! (الا و ان الشيطان قد ذمر حزبه و استجلب جلبه ليعود الجور الى او طانه و يرجع الباطل الى نصابه.

اين سخن، اشاره به حركتهاى آشوب طلبانه اى است كه بعد از قتل عثمان و بيعت مردم با على عليه السلام روى داد.

و منظور از حزب شيطان، همان كسانى هستند كه در عصر عثمان به سوء استفاده از بيت المال و سلطه بر پستهاى حساس كشور اسلامى دست زده بودند و در انتظار خلافت و مقامات ديگر، بعد از عثمان، روز شمارى مى كردند.

امام عليه السلام در اين گ
فتار پر معنا، هشدار مى دهد كه توطئه هاى شيطانى در حال شگل گرفتن است و هدف همه آنها اين است كه بار ديگر حيف و ميل در بيت المال و جور و ستم در سرزمين اسلام ظاهر و آشكار گردد و امام عليه السلام را از اصلاح جامعه اسلامى و مرهم نهادن بر زخمهايى كه در دوران عثمان بر پيكر اسلام و مسلمانان وارد شد، باز دارند.

حضرت سپس در ادامه اين سخن، اين حقيقت را روشن مى سازد كه آنها هيچ دليلى براى مخالفتهاى خود ندارند و تابع هيچ منطق روشنى نيستند: به خدا سوگند! آنها هيچ كار خلاف و منكرى از من سراغ ندارند، و انصاف را، ميان من و خود، حاكم نكرده اند، (و الله! ما انكروا على منكرا، و لا جعلوا بينى و بينهم نصفا).

در اين جمله، امام عليه السلام اشاره به طلحه و زبير و گروه پيمان شكنان (ناكثين) مى كند و به طور سربسته، به بهانه واهى آنها اشاره مى فرمايد.

بهانه آنها، قتل عثمان بود.

حضرت، در جمله هاى بعد، به طور مشروح تر بيانات بسيار كوبنده اى درباره آنان فرموده است.

آرى، تمام كتابهاى تاريخى گواهى مى دهد كه قتل عثمان، چيزى نبود كه به امام عليه السلام نسبت داده شود، بلكه كسى كه بيش از همه براى خاموش كردن فتنه در ميان مسلمانان، تلاش و كوشش كرد،
امام عليه السلام بود.

پيمان شكنان، در اين قضاوتهاى عجولانه خود، هرگز راه انصاف را پيش نگرفتند، بلكه به دروغ و تهمتهاى آشكار متوسل گشتند.

البته اين رفتار، هنگامى كه پاى منافع نامشروع شخصى به ميان آيد، غير منتظره نيست و در عصر خود، نمونه هاى آن را فراوان مشاهده مى كنيم كه سردمداران سياستهاى جور و ظلم در جهان، از هيچ دروغ و تهمتى براى رسيدن به منافع نامشروع خويش ابا ندارند! بهانه جويان رسوا! امام عليه السلام در اين فراز از خطبه اش، آن چه را در فراز قبل، به صورت سربسته گفته بود شرح مى دهد و با دلايلى كوبنده، پيمان شكنان و آتش افروزان جنگ در ميان مسلمانان را محكوم مى كند.

در اين بخش از سخنش، به دستاويز اصلى طلحه و زبير و همراهان آنها- يعنى مساله خونخواهى عثمان- اشاره كرده، مى فرمايد: آنها، حقى را از من مطالبه مى كنند كه خود، آن را ترك گفته اند و انتقام خونى را مى طلبند كه خود، آن را ريخته اند، (و انهم ليطلبون حقا هم تكروه و دماهم سفكوه).

مورخ معروف، طبرى، در تاريخ خود، از يكى از ياران عثمان نقل مى كند كه هنگامى كه (مردم شورشى) عثمان را محاصره كردند، على عليه السلام در خيبر بود.

زمانى كه بازگشت، عثمان به سراغ حضر
ت فرستاد و او را به خانه خود دعوت كرد.

امام عليه السلام وارد بر عثمان شد.

عثمان، بعد از حمد و ثناى الهى، اظهار داشت: من، حقوقى بر تو دارم: حق اسلام و حق اخوت و برادرى و حق خويشاوندى، و اگر اين حقوق هم نباشد، قبل از اسلام، نيز با هم رابطه و پيمان داشتيم.

على عليه السلام سخنان او را تصديق كرد و خارج شد و به سراغ خانه طلحه آمد.

آنجا از افراد گوناگون، پر بود.

/ 350