شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و عمرو عاصها و ابوموسى اشعريها به جاى مالك اشترها و ابوذرها و عمار ياسرها نشستند و اين همان است كه امام عليه السلام را به شدت آزار مى داد.

گوشه اى از درد دل حضرت همانا اين است كه نيكوكاران، بدكار شمرده مى شدند و ظالمان ستمگر، قهرمان ميدان بودند و هر روز بر ظلم خود مى افزودند.

هدف امام عليه السلام از تمام خطبه هاى نهج البلاغه تلاش مستمر براى برگرداندن نظام ارزشى عصر پيامبر است، هر چند شهادت، ميان او و رسيدن به اين مقصد حائل شد.

اين چهار گروه خطرناك در هر جامعه اى وجود دارند امام عليه
السلام در بيان چهار گروه اجتماعى در بالا، بحق داد سخن داده و پيروان راستين ولايت را از خطرات بزرگى كه از ناحيه اين چهار گروه (فاسدان بى كفايت، ظالمان زورمدار، دنياپرستان رياكار و زاهدان دروغين) متوجه آنها و جامعه بشرى مى شود آگاه ساخته است و نشانه هاى هر يك را بر شمرده و ويژگيهاى روحى و جسمانى آنان را ذكر فرموده تا با اين علامات آنها را بشناسند و در دام آنان گرفتار نشوند.

اين چهار گروه، از نظر تباهى درون و فساد عقيده و دلبستگى به دنيا و جاه و مقام، مشتركند.

و اختلاف آنها در دامها و در فراهم بودن اسباب و مقدمات نيل به اين مقصود است.

به تعبيرى ديگر، اين چهار گروه را به دو دسته مى توان تقسيم كرد: يك دسته به مقاصد نامشروعشان مى رسند، با اين تفاوت كه جمعى با زور و گروهى با تزوير و رياكارى.

ولى دسته دوم، به مقصودشان، از زخارف دنيا نائل نمى شوند، با اين تفاوت كه گروهى، اين ناكامى را در چهره زهد و قناعت نشان مى دهند و دسته اى ديگر، اقدامى در اين زمينه ندارند.

اگر تاريخ را به دقت بررسى كنيم، مى بينيم كه در هر عصر و زمانى اين چهار گروه بوده و هستند، هر چند با پيشرفت جامعه بشرى شگردهاى آنها پيچيده تر و دامها فريبنده ت
ر و نقشه هايشان مرموزتر مى شود.

با نهايت تاسف جوامع اسلامى امروز نيز از اين حكم مستثنا نيستند و در آتش تباهى اين چهار گروه مى سوزند و ناآگاهان در دامهايشان دست و پا مى زنند و فرياد مى كشند.

اگر پيروان حق سخنان امام عليه السلام را در اين فراز، دقيقا به خاطر بسپارند و در جلسات خود به تحليل دقيق آن بپردازند و آگاهيهاى لازم را به افراد پاكدل جامعه بدهند و براى افشا كردن توطئه هاى اين چهار گروه تلاش تبليغاتى مستمرى داشته باشند، به يقين از خطر آنها به مقدار زياد كاسته خواهد شد.

دنيا از ديدگاه اولياء الله آنچه در خطبه بالا درباره گروههاى پنجگانه اى كه در عصر و زمان آن حضرت وجود داشتند (دنيادوستان وامانده، ظالمان خودكامه، دين به دنيافروشان رياكار، زاهدان دروغين و مردان خدا) همانگونه كه گفتيم، منحصر به عصر و زمان آن بزرگوار نبوده و نيست و در بسيارى از جوامع امروز و ديروز نيز همانند آنها يافت مى شود و هميشه مشكلات جوامع بشرى از همان چهار گروه نخستين بوده كه در طول تاريخ، درد و رنج بسيار آفريدند و خونهاى بسيار ريختند و حق مظلومان را پايمال كردند، فساد را گسترش دادند و طرفداران حق را تا آنجا كه در توان داشتند منزوى ساخ
تند.

ولى دنيا هرگز به آنها وفا نكرد و به زودى طومار زندگى آنها پيچيده شد و همه چيز را رها كردند و رفتند و زندگانى آنها درس عبرتى براى بازماندگان شد.

تعبيراتى كه امام عليه السلام براى هر يك از گروههاى پنجگانه و علائم و نشانه هاى آنها ذكر مى كند، بسيار دقيق و مو شكافانه است و راهنماى خوبى براى شناخت هر يك از آنها است.

از آنجا كه سرچشمه جنايات و خلاف كاريهاى گروههاى چهارگانه نخست، عشق و دلباختگى نسبت به دنيا است، حضرت در پايان خطبه با چند جمله موثر، روح دنياپرستى را در دلها مى كشد.

نخست دنيا را چنان بى ارزش قلمداد مى كند كه حتى آن را از تفاله هاى گنديده برگهاى سلم- كه به هنگام دباغى پوست حيوانات به كار مى رود- بى ارزشتر مى شمرد، سپس به ناپايدارى دنيا و سرعت تحول آن اشاره كرده، تاريخ پيشينيان و ويرانه هاى بازمانده از آنان را به عنوان يك سند روشن ارائه مى فرمايد، و سرانجام از بى وفايى دنيا سخن مى گويد تا دلدادگانش باخبر شوند كه در آنجا خبرى نيست.

در حديثى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه از كنار لاشه حيوان گنديده اى كه در يك طرف جاده افتاده بود گذشت و اشاره اى به آن كرد و فرمود: اترون هذه هنيه على اهله
ا؟ فو الله! الدنيا اهون على الله من هذه على اهلها، آيا مى بينيد كه اين لاشه چقدر نزد صاحبانش بى ارزش است؟ به خدا سوگند! كه دنيا نزد خداوند از بى ارزشى اين نزد دنياگرايان بى ارزشتر است.

حضرت، سپس در ادامه اين حديث به چند نكته مهم اشاره فرمود و چنين گفت: الدنيا دار من لا دار له و مال من لا مال له و لها يجمع من لا عقل له و شهواتها يطلب من لا فهم له و عليها يعادى من لا علم له و عليها يحسد من لا فقه له و لها يسعى من لا يقين له، دنيا خانه كسى است كه (در واقع) خانه اى ندارد و مال كسى است كه مالى ندارد.

تنها كسانى كه عقل ندارند، به جمع آورى دنيا مى پردازند و آنها كه شعورى ندارند، به شهوترانى در آن رو مى آورند و تنها كسانى كه آگاهى ندارند به خاطر دنيا به ستيز بر مى خيزند و فقط كسانى كه فهم ندارند به خاطر آن به ديگران حسد مى ورزند و كسانى كه ايمان و يقين كافى ندارند، پيوسته براى آن تلاش مى كنند.

در حديث ديگرى آمده است كه حضرت مسيح در حال مكاشفه دنيا را به صورت پيرزن بى دندانى ديد كه بر او از هرگونه زينتى وجود داشت، پرسيد، تاكنون چند همسر اختيار كرده اى؟ گفت: از شماره خارج است.

حضرت مسيح پرسيد: همه آنها مردند يا تو را ط
لاق دادند؟ گفت: نه، همه را كشتم.

حضرت عيسى فرمود: بدا به حال همسران باقيمانده ات! چگونه از همسران پيشين تو درس عبرت نمى گيرند!

/ 350