شرح نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
3- حديث خاصف النعل در آغاز اين خطبه تعبير يخصف نعله- آن حضرت، كفش خود را وصله مى زد- ما را به ياد حديث خاصف النعل در عصر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى اندازد كه از فضايل معروف اميرمومنان على عليه السلام است.در سنن ترمذى آمده است كه روزى، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مشركان قريش را مخاطب ساخت و فرمود: لتنتهن او ليبعثن الله عليكم من يضرب رقابكم بالسيف على الدين قد امتحن الله قلبه على الايمان، يا از عقايد و كارهاى خلاف خود دست برداريد يا خداوند كسى را برمى انگيزد كه با شمشير، به خاطر دفاع از اسلام، گردن شما را مى زند، كسى كه خداوند قلب او را بر ايمان آزموده (و مملو از ايمان به خودش ساخته است).حاضران سوال كردند: آن شخص كيست؟.ابوبكر پرسيد: آن شخص كيست؟.عمر پرسيد: آن شخص كيست؟ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هو خاصف النعل، او كسى است كه مشغول وصله كردن كفش است.اين در حالى بود كه پيامبر صلى الله عل
يه و آله و سلم نعلين خود را به على عليه السلام داده بود تا آن را وصله كند.ترمذى سپس از ابوعيسى نقل مى كند كه اين حديث حديث صحيحى است.بديهى است كار على عليه السلام هم در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و هم در زمان خلافتش، به خاطر نشان دادن نهايت تواضع در برابر مردم و بى اعتنائيى به دنيا و الگو قرار دادن براى ساده زيستن است.حسد سرچشمه نابسامانيهاى اجتماعى كمتر صفتى مانند حسد، در طول تاريخ سبب حوادث دردناك و مشكلات عظيم در جوامع بشرى شده است.بسيارى از مردم به خاطر كمى ظرفيت و پايين بودن سطح فرهنگ و ضعف ايمان و عدم اعتماد به نفس، همين كه مى بينند موفقيت چشمگيرى نصيب يكى از دوستان و اقران و امثال آنها شده، آتش حسد در درونشان شعله ور مى شود و به جاى اين كه از موفقيت او خوشحال شوند و آن را وسيله اى براى پيروزى خود و ديگران قرار دهند و از استعدادهاى خلاق او، به نفع همگان كمك بگيرند، براى در هم شكستن او قيام مى كنند، گاه از طريق تهمتهاى ناروا، گاه تحقير و مذمت و گاه براى ايجاد مانع بر سر راه او تا آنجا كه مى توانند تلاش مى كنند.در مواردى كه اين مساله حاد مى شود خون محسود به وسيله حاسد ريخته مى شود.فرا
موش نكنيم كه نخستين خونى كه در جهان بشريت ريخته شد، خون هابيل، فرزند آدم، به دست برادرش، قابيل بود كه صرفا از حسد سرچشمه گرفت، چرا كه قربانى برادر در پيشگاه خدا پذيرفته شده و قربانى او پذيرفته نشد.همين مساله بارها و بارها در طول تاريخ تكرار شده است و برادر به برادر يا فرزند به فرزند به وسيله پدر و يا به عكس كشته شده اند.بسيارى از اين حوادث دردناك صدر اسلام، مخصوصا حوادث عصر خلافت اميرمومنان على عليه السلام نيز ناشى از حسادت حسودان بود كه در خطبه بالا، به آن اشاره شده است.روايات ما مملو از بيان آثار سوء اين رذيله اخلاقى است.در روايات حسد منشاء فساد جامعه شمرده شده است، همانگونه كه در حديثى از حضرت على عليه السلام مى خوانيم: اذا امطر التحاسد نبت التفاسد، هنگامى كه باران (بر سرزمين دلها) ببارد، فساد و تباهى (در آن) مى رويد (و جوامع انسانى را به بدبختى و ويرانى مى كشاند).نكته مهمى كه از اين خطبه در اين رابطه استفاده مى شود، اين است كه كسانى كه به خاطر نعمت الهى مورد حسد قرار مى گيرند، نبايد به مقابله به مثل برخيزند، بلكه تا آنجا كه مى توانند شكرانه نعمت را اين قرار بدهند كه با حسود مدارا كنند و با آب محبت آ
تش حسد او را خاموش سازند.اين سخن را با شعر يكى از شعراى عرب پايان مى دهيم، آنجا كه مى گويد: اصبر على حسد الحسود فان صبرك قاتله النار تاكل نفسها ان لم تجد ما تاكله در برابر حسد حسود شكيبايى كن! چرا كه شكيبايى تو او را از بين مى برد، زيرا آتش هنگامى كه چيزى را براى سوزاندن پيدا نكند، خودش را مى خورد و از بين مى برد.