شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نكته:

پيامد سستى در برابر دشمن! با اين كه اساس تعليمات اسلام بر صلح و صفا با همه اقوام و ملتها- جز در مواردى كه با اسلام و مسلمانان، سر ستيز داشته باشند- گذاشته شده، با اين حال در مواردى شدت عمل را واجب مى شمرد.

نمونه آن همان چيزى است كه در خطبه بالا و خطبه هاى ديگر نهج البلاغه در مورد سپاه معاويه و غارتگران شام ديده مى شود.

معاويه براى تضعيف روحيه سپاه كوفه و عراق پيوسته برنامه ريزى مى كرد و يكى از ع
مده ترين برنامه هاى او كارهاى ايذايى بود.

او گروهى را بسيج مى كرد كه غافلگيرانه به يكى از بخشهاى تحت حكومت على عليه السلام حمله كنند و ضربه اى به هر كس كه دم تيغ آنها مى آيد، خواه مرد باشد يا زن يا كودك، بزنند و گروهى را به خاك و خون كشند و اموالى را غارت كنند و سريعا به پايگاه خود برگردند.

اين مساله چندين بار در حكومت على عليه السلام روى داد و هر زمان كه مولا بر آشفته مى شد و لشكريان را به تعقيب سريع دشمن و دادن پاسخ قاطع به آنها دعوت مى كرد، جمعيت با كمال خونسردى و سستى با اينگونه مسائل روبرو مى شدند و هر قدر كه مولا فرياد مى كشيد و آنها را به واكنش سريع دعوت مى كرد، آن افراد ضعيف و زبون به حركت در نمى آمدند.

گويا حملات دشمن متوجه آنها نيست، بلكه متوجه ديگران است! همين امر سبب شد كه غارتگران شام روز به روز جسورتر شوند و سرانجام بعد از شهادت على عليه السلام، عراق به آسانى در مقابل معاويه تسليم گردد و امام حسن عليه السلام با آن موقعيت و مقام، نتواند جلوى آن مرد ظالم را بگيرد، چرا كه نيروى كارآمد و شجاعى كه بتواند دشمن را بر سر جا بنشاند در اختيار نداشت.

در دنياى امروز نيز مطلب همين گونه است، يعنى اگر نخستين ح
ركات ايذايى دشمن در نطفه خفه نشود و به انتظار اين بنشينيم كه حركت همه جانبه اى از سوى آنها شروع شود، هنگامى بيدار مى شويم كه كار از كار گذشته است.

نه تنها با نهايت هوشيارى مى بايد مراقب كوچكترين حركت چه در بعد نظامى يا سياسى و چه در بعد تبليغاتى و اقتصادى بود و هر حركتى را فورا دفع كرد، بلكه بايد در اينگونه امور، ابتكار عمل را به دست گرفت تا مجال تهاجم را از دشمن بگيريم و او را در موضع دفاعى قرار دهيم.

معمولا افراد سست اراده هنگامى كه نشانه هايى از اينگونه حركات از سوى دشمن ظاهر مى شود به خاطر راحت طلبى، آن را توجيه- و به اصطلاح حمل بر صحت- مى كنند، در حالى كه در اينگونه موارد اصل بر سوئظن است، چرا كه طرف مقابل، دشمن خونخوار است و نه يك انسان آزاده اى كه عملش را مى توان حمل بر صحت كرد.

با يادآورى جمله اى بسيار آموزنده و پرمعنا، از خطبه جهاد- كه شرح آن گذشت- اين سخن را پايان مى دهيم.

امام اميرمومنان در اين جمله مى فرايد: الا و انى قد دعوتكم الى قتال هولاء القوم ليلا و نهارا و سرا و اعلانا و قلت لكم: اغزوهم قبل ان يغزوكم: فو الله ما غزى قوم قط، فى عقر دارهم الاذلوا، آگاه باشيد! من شب و روز، پنهان و آشكار، شما
را به مبارزه با اين جمعيت دعوت كردم و گفتم: پيش از آن كه با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد! به خدا سوگند هر قومى كه در درون خانه اش مورد تهاجم دشمن قرار گيرد به يقين ذليل خواهد شد.

سئوال: ممكن است باز اين سئوال براى گروهى مطرح شود كه چرا اميرمومنان على عليه السلام، با گروهى از لشكريانش اين چنين تند و خشن برخورد كرده و آنها را تا اين حد تحقير مى كند؟ آيا بهتر نبود از در ملاطفت درآيد و با محبت بيشترى با آنان سخن بگويد؟ پاسخ اين سخن را كرارا ذيل خطبه هاى گذشته بيان كرده ايم، و گفتيم كه اين آخرين دوا و در واقع همانند يك نوع جراحى بود، كه هيچ گريزى از آن وجود نداشت.

/ 350