شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ترجمه:

خداوند مصقله را سياه رو كند، كار بزرگواران را انجام داد، ولى همچون بردگان فرار كرد! هنوز ثناخوانش لب به مدحش نگشوده بود كه او را ساكت كرد! و هنوز سخن ستايشگرانش را با عمل خود تصديق نكرده بود كه آنها را خاموش ساخت، اگر مانده بود آنچه را در توان داشت از او مى گرفتيم و نسبت به بقيه تا زمان توانائيش به او مهلت مى داديم!

شرح و تفسير:

بزرگوار فرارى! امام عليه السلام بعد از شنيدن خبر فرار مصقله (فرماندار اردشير خره يكى از مناطق مهم فارسى) به سوى شام، فرمود: خدا روى مصقله را سياه كند، كار بزرگواران را انجام داد، ولى همچون بردگان فرار كرد! (قبح الله مصقله! فعل فعل الساده، و فر فرار العبيد!) او با خريد اسيران بنى ناجيه و آزاد كردن آنها يك كار مهم انسانى انجام داد، زيرا انسانهايى را از اسارت نجات بخشيد تا بتوانند آزادانه زندگى كنند، ولى به جاى اين كه براى پرداخت باقى مانده بدهكارى خويش به بيت المال با گرفتن مهلت براى تاخير، و يا طلب عفو و بخشش راهى بينديشد، انتخاب نادرستى نمود و از حق فرار كرد و به باطل پناهنده شد، به همان كسى كه انسانها
را فريب داده و به بند كشيده و اسير و برده مطامع خويش ساخته است! درست است كه ظاهر قضيه اين بوده است كه مصقله از ترس بدهكارى خود به بيت المال به شام فرار كرد، ولى به نظر مى رسد كه اضافه بر اين كه آمادگيهاى روانى مصقله براى اين خيانت بزرگ از قبل فراهم شده بود، شايد كارهاى ديگرى داشته كه مى ترسيده برملا شود و گرفتار آيد، و شايد تحمل عدالت على عليه السلام كه اصرار بر گرفتن حق بيت المال مى فرمود، براى او گران بود، همانگونه كه بر بسيارى ديگر نيز گران بود.

شاهد سخن اين است كه به يكى از دوستانش به نام ذهل بن حارث گفته بود اگر طلبكار من عثمان يا معاويه بود غمى نداشتم! مى دانستم كه به آسانى حق بيت المال را به من مى بخشند! همانگونه كه آلاف الوف به ديگران بخشيدند، ولى از على عليه السلام نگرانم، چون او در امر بيت المال سختگير است! اما به هر حال كار مصقله قابل توجيه نبود، به خصوص اين كه تضاد آشكارى در آن ديده مى شد.

از يك سو دست سخاوت گشود و كار انسانى انجام داد و از سوى ديگر خيانت كرد و پا به فرار گذاشت! لذا امام عليه السلام در ادامه اين سخن مى فرمايد: هنوز مداح و ثناخوانش لب به مدحش نگشوده بود كه او را ساكت كرد، و هنوز سخ
ن ستايشگرانش را عملا تصديق نكرده بود كه آنها را خاموش نمود! (فما انطق مادحه حتى اسكته، و لا صدق واصفه حتى بكته).

او در آغاز كارى انجام داد كه هر كس شنيد بر او آفرين گفت، ولى هنوز خبر آزادى اسيران بنى ناجيه به همت و فتوت او به طور كامل در ميان مردم پخش نشده بود كه خبر فرارش به سوى شام در همه جا پيچيد! و همه را در شگفتى فروبرد كه چگونه مى توان باور كرد انسانى با اين عمل بزرگوارانه به عنصر پليدى همچون حاكم شام پناهنده شود، و همكارى با آن ظالم بيدادگر را بر همكارى با على عليه السلام ترجيح دهد؟! آرى تحمل عدالت براى همه آسان نيست! و در پايان اين سخن مى فرمايد: (او اشتباه كرد) اگر مانده بود، آنچه در توان داشت از او مى گرفتيم، و نسبت به بقيه تا هنگام توانائيش به او مهلت مى داديم! (و لو اقام لاخدنا ميسوره، و انتظرنا بماله وفوره).

آرى اين دستور قرآن كريم است كه مى فرمايد: (و ان كان ذو عسره فنظره الى ميسره) هرگاه بدهكار در زحمت باشد او را تا هنگام توانائيش مهلت دهيد و هيچ كس باور نمى كند كه على بر خلاف دستور قرآن در مورد او رفتار كند، بنابراين او نمى توانست بهانه بياورد كه نسبت به باقيمانده بدهى خود از سوى امام عليه ال
سلام وحشت داشتم! در اينجا اين سئوال پيش مى آيد كه چرا امام عليه السلام در مقابل اين كار انسانى مصقله باقيمانده بدهى او را نبخشيد؟ و فرمود در انتظار قدرتش مى مانديم؟ به يقين مصقله اين بدهى را براى منافع شخصى خود تحمل نكرده بود، بلكه براى يك كار انسانى بود.

پاسخ اين سئوال با توجه به يك نكته روشن مى شود كه اگر امام عليه السلام اين كار را مى كرد سنتى براى آينده مى شد، و هر فرماندار يا فرمانده لشكر به خود اجازه مى داد كه اسيران را آزاد كند، و اين امر قطع نظر از جنبه هاى مادى در بسيارى از موارد براى جامعه اسلامى خطر آفرين بود، و به تعبير ديگر مدح و ثناخوانيش براى او مى شد و خطرش براى جامعه اسلامى! اضافه بر اين، اينگونه بذل و بخشش از بيت المال پايه هاى بيت المال را سست مى كرد و خاطرات زمان عثمان در نظرها تجديد مى شد، در حالى كه امام عليه السلام به مردم قول داده بود كه آنچه را در زمان عثمان از بيت المال به ناحق به مردم بخشيده اند بازمى گرداند.

/ 350