شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرح و تفسير:

ما در ركاب رسول خدا مخلصانه مى جنگيديم! ابن ميثم بحرانى در شرح خود نخست به قسمتى از اين خطبه اشاره مى كند كه در كلام سيدرضى قدس سره نيامده و توجه به آن در فهم محتواى اين خطبه بسيار موثر است، او مى
گويد: بعضى نقل كرده اند كه اين خطبه را امام عليه السلام زمانى ايراد فرمود: كه مردم خواهان صلح با لشكر معاويه شدند (در حالى كه امام عليه السلام قلبا مخالف بود و اگر فشار شديد گروهى بى خبر نبود هرگز تن به آن نمى داد) امام عليه السلام در ابتداى سخنش چنين فرمود: اين گروه، هرگز به سوى حق بازنمى گردند و دعوت به سوى توحيد و عدالت را پذيرا نمى شوند تا زمانى كه در ميدان نبرد آماج تيرها شوند و لشكرها پشت سر هم به آنها نجوم برند، و تا زمانى كه مقدمه لشكر و سپس دنباله آن آنها را تيرباران كنند و تا زمانى كه لشكرها پى در پى به شهرهاى آنها حمله ور شوند و سواران از هر طرف به اراضى آنان هجوم آوردند، و آبگاه و چراگاه آنها به خطر بيفتد و از دره ها (و كوهها) به آنان حمله كنند (آرى زمانى تسليم حق مى شوند كه) گروهى پاكباز و پر استقامت كه شهادت شهيدانشان عزم آنها را بر طاعت خدا و علاقه آنها را به لقاء الله و شهادت در راه او افزون كند به مقابله با آنان برخيزند.

بنابراين دست دوستى به سوى اين قوم تبهكار دراز كردن و تسليم صلح شدن جز ناكامى و شكست ثمره اى ندارد، چرا كه آنان نه منطق صلح را مى فهمند و نه با واژه هاى محبت و دوستى آشنا هس
تند.

تنها با منطق زور و قدرت بايد با آنان سخن گفت، حوادث آينده صفين نيز نشان داد كه مطلب درست همان است كه امام عليه السلام مى فرمود، آرى آنها هنگامى به عمق كلمات امام رسيدند و از پيشنهاد خود پشيمان گشتند كه كار از كار گذشته بود.

به هر حال امام عليه السلام در ادامه اين سخن، گفتار بالا را بيان كرد تا به آنها بفهماند رمز پيروزى مسلمانان نخستين چه بود.

و دليل شكست كوفيان چيست؟ فرمود: ما در ركاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم (مخلصانه مى جنگيديم و در راه پيشبرد اهداف آن حضرت گاه) پدران و فرزندان و برادرها و عموهاى خود را از پاى درمى آورديم.

(و لقد كنا مع رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم نقتل آبائنا و ابنائنا و اخواننا و اعمامنا).

اشاره به اين كه در راه خدا گاه لازم مى شود، عزيزترين افراد در نظر انسان كه سد راه هستند، برداشته شوند و در اين راه فدا گردند و در واقع اشاره است به آيه شريفه: (قل ان كان آبائكم و ابنائكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب اليكم من الله و رسوله و جهاد فى سبيله فتربصوا حتى ياتى الله بامره)، بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همس
ران و قبيله شما و اموالى كه به دست آورده ايد و تجارتى كه از كساد شدنش مى ترسيد و خانه هايى كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است در انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند.

آرى زندگى ما تجسمى از آيه فوق است و در برابر فرمان الهى از همه چيز صرفنظر مى كرديم و به همين دليل نصرت و يارى خدا به سراغ ما مى آمد.

سپس مى افزايد اين ايثار و فداكارى در راه حق نه تنها از ايمان و استقامت ما نمى كاست، بلكه بر ايمان و تسليم ما مى افزود و ما را در شاهراه حق و صبر و استقامت در برابر درد و رنجها و جهاد پيگير در مقابل دشمن ثابت قدم مى ساخت (ما يزيدنا ذلك الا ايمانا و تسليما، و مضيا على اللقم و صبرا على مضض الالم و جدا على جهاد العدو).

البته آنچه امام عليه السلام در اين جمله اشاره به آن مى فرمايد يك واقعيت تاريخى است.

در بسيارى از جنگهاى اسلامى به خصوص جنگ بدر گروهى از اقوام و عشيره مسلمين در برابر آنها قرار گرفته بودند و آنها براى جلب رضاى خدا بى اعتنا به اين پيوندهاى قبيلگى كه در نظر عرب سخت محترم بود، بر مخالفان خود تاختند و آنها را از پاى درآوردند، اين نكته قابل توجه است ك
ه امورى كه مايه سستى ديگران مى شد مايه استقامت و جديت بيشتر ياران رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مى گشت.

سپس به صحنه ديگرى از رويارويى ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با دشمن پرداخته مى فرمايد: گاهى يكى از ما با فرد ديگرى از دشمن به صورت دو قهرمان با هم نبرد مى كردند به گونه اى كه، هر يك مى خواست كار ديگرى را بسازد، و جام مرگ را به او بنوشاند (آرى) گاه ما بر دشمن پيروز مى شديم و گاه دشمن بر ما (و لقد كان الرجل منا و الاخر من عدونا يتصاولان تصاول الفحلين، يتخالسان انفسهما ايهما يسقى صاحبه كاس المنون، فمره لنا من عدونا و مره لعدونا منا).

اشاره به اين كه لزومى ندارد كه لشكريان حق در تمام مراحل نبرد با باطل پيروز شوند، ممكن است گاهى پيروز و گاهى مغلوب گردند، ولى سرانجام طبق وعده الهى پيروزند.

بنابراين انتظار نداشته باشيد كه در مراحل جنگ ما با شاميان هيچ مشكلى پيش نيايد و هرگز بروز مشكلات را بهانه و دستاويز براى سرپيچى از فرمان پيشواى خود قرار ندهيد.

برويد و تاريخ زندگى اصحاب محمد صلى الله عليه و آله و سلم را مطالعه كنيد و از آن درس بگيريد.

به همين دليل در ادامه اين سخن مى افزايد: هنگامى كه خداوند صدق
و اخلاص ما را ديد ذلت و خوارى را بر دشمنان ما نازل كرد و پيروزى و نصرت را به ما عنايت فرمود تا آنجا كه اسلام در همه جا استقرار يافت و در كشور پهناور خود جاى گرفت.

فلما راى الله صدقنا انزل بعدونا الكبت و انزل علينا النصر، حتى استقر الاسلام ملقيا جرانه و متبوئا اوطانه.

در واقع امام عليه السلام در اينجا عامل اصلى پيروزى مسلمانان نخستين را شرح مى دهد و تلويحا به عوامل ناكامى لشكر كوفه اشاره مى كند.

مى فرمايد: عامل اصلى پيروزى صدق نيت است كه انگيزه پايدارى و پايمردى و استقامت در برابر دشمن و انضباط كامل و اطاعت بى چون و چرا در برابر رهبرى است.

آرى هنگامى كه نيات آلوده شد و خودخواهى و خودكامگى بر انسان چيره گشت هر كس به خود اجازه مى دهد تصميم مستقل و جداگانه اى طبق خواسته ها و هوسهايش بگيرد، همان چيزى كه سبب متلاشى شدن يك لشكر بزرگ و نيرومند مى شود.

بديهى است كه لطف و عنايت خداوند و وعده نصرت و يارى او هرگز شامل چنين افرادى نمى شود، بلكه آنها ضعيف و زبون و در چنگال دشمن خوار و مغلوب خواهند شد.

سپس امام عليه السلام در يك نتيجه گيرى نهايى و صريح و آشكار مى فرمايد: به جانم سوگند اگر ما (در مبارزه با دشمنان اسلام) هما
نند شما بوديم، هرگز ستونى از دين بر پا نمى شد و شاخه اى از درخت ايمان سبز نمى گشت (و لعمرى لو كنا ناتى ما اتيتم، ما قام للدين عمود و لا اخضر للايمان عود).

در چه زمانى و در كجاى دنيا كسانى از پراكندگى و نفاق بهره برده اند كه شما ببريد! اگر اصحاب محمد صلى الله عليه و آله و سلم در مدت كوتاهى ستونهاى محكم اسلام را بر پا كردند و به سرعت شرق و غرب جهان را به زير اين خيمه آوردند و اگر وطن اسلامى در مدت كوتاهى به تمام جهان متمدن آن روز گسترش يافت در سايه ايمان و اخلاص و انضباط و اطاعت از رهبرى و جهاد همه جانبه بود شما عكس اين را مى پيماييد، ولى همان نتيجه را انتظار داريد و اين كار غير ممكن است.

و در آخرين سخن به آنها هشدار مى دهد، هشدارى كه هر انسانى را به لرزه درمى آورد، مى فرمايد: به خدا سوگند شما (با اين پراكندگى نفاق و عدم اطاعت از رهبرى) سرانجام از شتر خلافت به جاى شير خون مى دوشيد و به زودى پشيمان خواهيد شد (اما در زمانى كه پشيمانى سودى نخواهد داشت) و (و ايم الله لتحتلبنها دما، و لتتبعنها ندما)! در عبارات بالا امام عليه السلام با استفاده از سه تشبيه به نكته هاى مهمى اشاره فرموده است: در يك تعبير، اسلام را به خي
مه اى تشبيه مى كند كه ستونهايش با جهاد مخلصانه بر پا شده.

مى دانيم كه خيمه وسيله آرامش در برابر گرما و سرما و تابش آفتاب و وزش بادهاى سوزان است.

اسلام نيز براى جهان بشريت آرامش و نجات از طوفانهاى مرگبار را به ارمغان مى آورد.

و در تعبير ديگر، ايمان را به شجره طيبه اى تشبيه مى كند كه شاخه هايش با فداكارى مومنين صدر اول سبز و با طراوت شد و ميوه ها بر آن ظاهر گشت مى دانيم درخت پر ثمر زيباترين و پر بركت ترين هديه به جامعه انسانى است و در تعبير سوم: حكومت را به شترى تشبيه مى كند كه به خاطر دوشيدن بى رويه و يا به خاطر عفونت پستان به جاى شير خون از آن مى چكد، يعنى نتيجه معكوس مى دهد شير يكى از بهترين و نيرو بخشترين غذاهاى انسان است در حالى كه خون نه تنها غذا نيست كه مايه مسموميت و فساد است.

و تاريخ نشان مى دهد كه پيش بينيهاى امام عليه السلام درباره آن گروه گمراه و سركش به وقوع پيوست.

ظالمان بر آنها مسلط شدند و حكومت را از آنها گرفتند و به جاى شير گوارا خون جگر به آنها دادند.

/ 350