شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ترجمه:

آگاه باشيد! بعد از من، مردى گشاده گلو، و شكم بزرگ، بر شما مسلط خواهد شد كه هر چه بيابد مى خورد، و آنچه را نمى يابد جستجو مى كند، او را بكشيد! ولى هرگز نخواهيد كشت، آگاه باشيد! او به شما فرمان مى دهد كه مرا دشنام دهيد، از من بيزارى جوييد.

اما بدگويى و ناسزا را (به هنگام اجبار دشمن) به شما اجازه مى دهم، چرا كه اين موجب فزونى مقامات معنوى من، و باعث نجات شما است، ولى در مورد پيشنهاد بيزارى جستن، هرگز از من بيزارى مجوييد، زيرا من بر فطرت پاك توحيد تولد يافته ام و در ايمان و اسلام و هجرت بر ديگران پيشى گرفته ام!

شرح و تفسير:

مراقب باشيد دشمن خطرناكى در راه است! همانگونه كه در بحث سابق (خطبه در يك نگاه) گفته شد، شواهد متعددى از احاديث رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و سخنان بزرگان پيشى در دست است كه امام عليه السلام در اين خطبه از حاكم شدن معاويه بر امت
پيشگويى مى كند و به مفاسدى كه از اين حاكميت سرچشمه مى گيرد اشاره مى كند، نخست مى فرمايد: آگاه باشيد بعد از من مردى گشاده گلو و شكم بزرگ بر شما مسلط خواهد شد كه هر چه بيابد مى خورد و آنچه را نمى يابد جستجو مى كند (اما انه سيظهر عليكم بعدى رجل رحب البلعوم، مندحق البطن، ياكل ما يجد و يطلب ما لا يجد).

اين تعبير ممكن است اشاره به وضع ظاهرى او باشد كه طبق بسيارى از روايات چنين اوصافى را داشت و به همين دليل بسيار غذا مى خورد.

و ممكن است كنايه از وضع روحى او در امر حكومت باشد، كه مردى زياده طلب و حريص بود و در امر حكومت چيزى او را سير نمى كرد.

و بعيد نيست كه هر دو معنى، هم معنى حقيقى و هم معنى كنايى منظور باشد چرا كه او داراى اين صفات، در هر دو جهت بود.

سپس امام در ادامه اين سخن دستور قتل چنين فردى را صادر كرده، مى فرمايد: او را بكشيد ولى هرگز نخواهيد كشت! (فاقتلوه، و لن تقتلوه!) به يقين مخاطب اين سخن مردم عراقند كه امام عليه السلام دانست آنها به حكم ضعف روحيه و ناتوانى در تصميم گيرى و پراكندگى افكار، يا توانايى بر كشتن معاويه ندارند و يا اگر بتوانند، چنين شجاعت و شهامت و اراده و تصميمى در آنها وجود ندارد.

اما چرا اي
ن مرد از ديدگاه امام عليه السلام واجب القتل بوده، روشنترين دليل آن همان فسادى است كه در ميان مسلمين بر پا كرده بود و از بارزترين مصداقهاى مفسد فى الارض بود چرا كه علاوه بر ايجاد ناامنى در كشور اسلام، جنگهايى به راه انداخت كه خون بسيارى از مسلمانان در آن ريخته شد.

گذشته از اين، بدعتهايى در اسلام گذاشت كه اگر ادامه مى يافت اسلام به كلى دگرگون مى شد.

اضافه بر اينها او دستور سب اميرمومنان عليه السلام را صادر كرده بود، همان كسى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم درباره اش فرموده بود: من سب عليا فقد سبنى كسى كه على را دشنام دهد مرا دشنام داده و به يقين كسى كه رسول الله را سب كند مهدورالدم است.

امام عليه السلام در اين سخن، از بعضى از حوادث آينده پرده برداشته و به روشنى بيان مى فرمايد كه آنها موفق به قتل او نخواهند شد، و اين از علم غيبى است كه امام عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آموخته بود.

در ادامه اين سخن، از يكى ديگر از حوادث آينده پرده بر مى دارد و مى فرمايد: آگاه باشيد او به شما فرمان مى دهد كه مرا دشنام دهيد! و از من بيزارى جوييد! (الا و انه سيامركم بسبى و البرائه منى).

اين نشان مى دهد ك
ه تا چه حد معاويه كينه توز و حريص بر مقام بود، او مى دانست فضائلى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم درباره على عليه السلام گفته است و همه اصحاب و ياران شنيده اند شرق و غرب جهان را فراخواهد گرفت و هر يك از اين احاديث دليلى بر بى اعتبارى حكومت او و باطل بودن ادعاهاى اوست، به همين دليل، براى جلوگيرى از اين خطر نخست تلاش كرد كه مردم شام از اين احاديث بى خبر بمانند و نقل آنها را به كلى ممنوع ساخت.

از سوى ديگر، دستور سب و دشنام آن حضرت را در منابر و در خطبه هاى نماز جمعه رواج داد و خطباى مزدورش را مجبور به اين كار ساخت، بديهى است جايى كه مجبور به سب امام باشند هرگز قدرت بر ذكر فضائل او نخواهند داشت و اين يكى از زشت ترين بدعتهاى معاويه بود كه هيچ توجيه گر متعصبى نيز توجيهى براى آن ندارد و به گفته شاعر عرب: ا على المنابر تعلنون بسبه و بسيفه نصبت لكم اعوادها آيا بر منبرها آشكارا او را دشنام مى دهيد در حالى كه چوبه اين منبرها با شمشير او براى براى شما بر پا شد.

جالب توجه اين كه طرفداران معاويه نيز به اين حقيقت كه اين بدعت را براى تحكيم غاصبانه و ظالمانه خود گذارده اند اعتراف كرده اند، از جمله اين كه كسى از
مروان سئوال كرد: چرا على را بر منابر دشنام مى گوييد؟ او در جواب گفت: انه لا يستقيم لنا الامر الا بذلك كار حكومت ما بدون آن (يعنى سب على) سامان نمى يابد سپس امام در برابر اين بدعت وقيحانه، به يارانش چنين دستور مى دهد: اما بدگويى را (به هنگام اجبار دشمن) به شما اجازه مى دهم چرا كه اين موجب فزونى مقامات معنوى من و باعث نجات شماست، ولى در مورد بيزارى جستن، هرگز از من بيزارى مجوييد زيرا من بر فطرت پاك توحيد تولد يافته ام و در ايمان و اسلام و هجرت بر ديگران پيشى گرفته ام! (فاما السب فسبونى، فانه لى زكاه، و لكم نجاه و اما البرائه فلا تتبراوا منى، فانى ولدت على الفطره، و سبقت الى الايمان و الهجره).

/ 350