شرح نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
لعن و دشنامها سبب شد كه گروهى از مردم آگاه، به نشر فضايل على عليه السلام بپردازند و احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را در فضايل على عليه السلام سينه به سينه و زبان به زبان در جلسات خصوصى يادآور شوند و تدريجا مقاومتهاى مردمى از گوشه و كنار شروع شد و مردم نفرت خود را از اين سنت زشت كه پاكترين و با فضيلت ترين مردان اسلام را هدف قرار مى داد ابراز داشتند.حاكمان بنى اميه متوجه شدند كه
نه تنها به هدف خود نرسيده اند، بلكه شايد نتيجه معكوس بگيرند و هوشيارى عمر بن عبدالعزيز سبب شد كه قبل از ديگران به اين واقعيت برسد لذا در پيشگيرى از اين كار پيشگام شد.و اين امر (مساله سب و لعن) و ضايعات ناشى از آن چهل سال طول كشيد و بر هفتاد هزار منبر سب و لعن صورت مى گرفت.در اينجا اين سئوال پيش مى آيد كه چگونه گروهى از مسلمانان- هر چند ناآگاه- پذيرفتند كه پيشواى بزرگ اسلام را، كسى كه فضايل او شرق و غرب را پر كرده بود، به باد دشنام و ناسزاگويى بگيرند؟ پاسخ اين سئوال با توجه به كارهاى معاويه در شام روشن است.او تمام تلاش و كوشش خود را در اين زمينه به كار برد تا نسلى را كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تولد يافته و روى كار آمده بودند در بى خبرى كامل قرار دهد.به علاوه بعضى از صحابه را تطميع كرده بود تا احاديثى در نكوهش على عليه السلام جعل كنند و به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نسبت دهد.ابن ابى الحديد از استاد خود ابوجعفر اسكافى چنين نقل مى كند كه معاويه جمعى از صحابه و گروهى از تابعين را وادار كرده بود كه روايات زشتى درباره على عليه السلام جعل كنند كه نتيجه اش بدگويى مردم و بيزارى جستن آنه
ا باشد و براى آنها جايزه هاى مهمى قرار داده بود، آنها نيز احاديثى جعل كردند كه معاويه را راضى كرد.