شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرح و تفسير:

باز هم هشدار به مسلمانان: همانگونه كه قبلا اشاره شد سخنان امام در اين خطبه ناظر به مسائل مربوط به جنگ جمل است و با توجه به پيوند و ارتباطى كه ميان اين خطبه و خطبه بيست و دو، و از آن بالاتر ارتباطى كه بين اين خطبه و خطبه 137 است كه در واقع اين خطبه در آن خطبه ادغام شده و بخشى از آن را تشكيل مى دهد، ترديدى در اين امر باقى نمى ماند كه هدف اصلى در اين خطبه اشاره به جنگ جمل است و كسانى كه آن را اشاره به جنگ صفين و لشكريان شام دانسته اند گويا اين پيوندها را در نظر نگرفته اند.

نخستين محور در اين خطبه، همان تشبيه لشكر طلحه و زبير به لشكريان شيطان است، مى فرمايد: آگاه باشيد شيطان حزب خود را گرد آورده و سواره و پياده هاى لشكرش را فرا خوانده است (الا و ان الشيطان قد جمع حزبه، و استجلب خيله و رجله).

چگونه آنها لشكر شيطان نباشند در حالى كه پيمانشان را با امامشان شكستند و به خاطر جاه طلبى دست به نفاق افكنى و ايجاد تفرقه در امت اسلامى زدند و آتشى روشن كردند كه گروه عظيمى در آن سوختند و خودشان نيز سرانجام طعمه آن آتش شدند! تعبير به حزب اشاره به هماهنگى اهد
اف آنها با هدفهاى شيطان است و تعبير به خيل (سواره نظام) و رجل (لشكر پياده)، اشاره به تنوع لشكريان آنهاست.

در آيات قرآن نيز اشاره به حزب شيطان شده است آنجا كه مى گويد: انما يدعوا حزبه ليكونوا من اصحاب السعير، شيطان حزب خود را فقط براى اين دعوت مى كند كه از دوزخيان و اهل آتش باشند.

در جايى ديگر اشاره به لشكر پياده و سواره شيطان كرده و براى آزمايش انسانها، شيطان را مخاطب ساخته، مى فرمايد: و اجلب عليهم بخيلك و رجلك، و لشكر سواره و پياده ات را بر آنها گسيل دار! اين اخطارهاى مكرر قرآن براى اين است كه اهل ايمان چشم و گوش خود را باز كنند مبادا در دام شيطان گرفتار شوند و در حزب او درآيند و در صف لشكر سواره و پياده او قرار گيرند! ولى اين سرنوشت شوم، دامان طلحه و زبير و همراهان و همكاران و پيروان آنها را گرفت و به خاطر جاه طلبى و هواپرستى در اين دام گرفتار شدند.

سپس به بيان محور دوم پرداخته، ويژگيهاى خود را بيان مى فرمايد و مى گويد: من آگاهى و بصيرت خود را همراه دارم، نه حقيقت را بر خود مشتبه ساخته ام و نه ديگرى بر من مشتبه ساخته است (و ان معى لبصيرتى: ما لبست على نفسى، و لا لبس على).

در حقيقت سرچشمه گمراهى هر كسى يكى
از سه چيز است: نخست اين كه بصيرت و آگاهى كافى نسبت به كارى كه مى خواهد اقدام كند نداشته باشد و ناآگاهانه وارد معركه اى شود كه بر خلاف رضاى خدا و فرمان حق است.

ديگر اين كه در عين آگاهى، هوا و هوسها حجابى بر ديده حقيقت بين، بيفكند و انسان را گرفتار اشتباه كند و چه بسيارند كسانى كه از گناه بودن چيزى آگاهند ولى بر اثر وسوسه هاى نفس و انگيزه هاى شيطانى، مجوزهايى براى خويش درست مى كنند و گاه، آن گناه را به عنوان يك وظيفه واجب پنداشته، به آن آلوده مى شوند، و به گفته قرآن (و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا).

سوم اين كه اجازه به شياطين انس و جن بدهد كه در او نفوذ كنند و حقيقت را مشتبه سازند.

هيچ يك از اين سه چيز در وجود مبارك آن حضرت راه نداشت چرا كه تمام درهاى خطا و انحراف را از درون و برون به روى وسوسه گران بسته بود و با هوشيارى آميخته با تقوا، حقيقت را آنچنان كه هست درمى يافت و در سايه آن به پيش مى رفت.

بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: تعبير ان معى لبصيرتى اشاره به اين است كه همان بصيرتى كه با آن رسول خدا را شناختم و در تمام حوادث مهم عصر او، در كنار او بودم، همان بصيرت همچنان با من است و همچون چراغ پرفروغى فرا راه
من قرار گرفته است.

و اين جمله را اشاره اى به آيه شريفه قرآن مى دانند كه مى فرمايد: قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيره انا و من اتبعنى، بگو اين راه من است و من و پيروانم با بصيرت كامل مردم را به سوى خدا دعوت مى كنيم.

در حديثى نيز از امام على بن موسى الرضا (ع) مى خوانيم: لنا اعين لا تشبه اعين الناس و فيها نور ليس للشيطان فيها نصيب، ما چشمهايى داريم كه شبيه چشمهاى مردم نيست و در آن نورى است كه شيطان در آن نصيبى ندارد.

/ 350