/ سوره مؤمن / آيه هاى 5 - 1 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 24

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 24

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره مؤمن / آيه هاى 5 - 1

1. حم

2. تَنزِيلُ الْكِتَابِ مِنْ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

3. غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ

4. مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ

5. كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ

ترجمه

به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر

1. حا، ميم.

2. فرو فرستادن اين كتاب [پرشكوه ] از جانب خداى پيروزمند و داناست؛

3. [خدايى كه ] آمرزشگر گناه و پذيرنده توبه ها، سخت كيفر [براى حق ستيزان و] صاحب بخشش پايدار [و نعمت گسترده ]است. خدايى جز [ذات بى همتاى او] نست؛ [و ]فرجام [كارها ]تنها به سوى اوست.

4. در آيات خدا جز آنانى كه كفر ورزيده اند كشمكش [و ستيزه ]نمى كنند؛ از اين رو رفت و آمد آنان در شهرها، تو را نفريبد [و پندارى كه نعمت آنان ماندگار است ].

5. پيش از اينان قوم نوح [پيام و پيامبران خدا را] دروغ انگاشتند، و پس از آن گروه هاى [حق ستيز ديگر]؛ و هر جامعه اى آهنگ [پيام آور و] فرستاده خود [از سوى خدا] را نمودند تا او را بگيرند [و بازداشت نمايند]؛ و به وسيله [سخنان ] باطل [و با شيوه هاى زشت و ظالمانه ] ستيزه كردند تا با [كمك ] آن حق را پايمال سازند، امّا من آنان را [زير تازيانه كيفر بيدادشان ]گرفته [و نابود ساختم ]؛ پس كيفر من چگونه بود؟!

نگرشى بر واژه ها

«حم»: از حروف پر راز و رمزى است كه در آغاز برخى از سوره هاى قرآن آمده و در مفهوم آنها ديدگاه ها متفاوت است.

«عزيز»: شكست ناپذير و پيروزمند.

«توب»: اين واژه جمع «توبه» مى باشد كه به مفهوم بازگشت به سوى حق يا حالت ندامت از گذشته و يا تصميم به جبران لغزشها آمده است.

«طول»: ارزانى داشتن نعمت پايدار و جاودانه.

تفسير

هفت وصف از اوصاف تفكرانگيز خدا(165)

اين سوره مباركه نيز با حروف پر راز و رمز مقطّعه آغاز مى گردد و خداى فرزانه در آغازين آيه آن مى فرمايد:

حم

در مفهوم اين حروف پراسرارى كه در آغاز برخى از سوره ها آمده، ديدگاه مفسران در گذشته ترسيم گرديد، امّا در مورد «حم» افزون بر آنچه در مورد حروف مقطعه آمد، اين ديدگاه ها نيز ارائه شده است:

1- به باور پاره اى منظور اين است كه خدا با اين حروف پراسرار به «بردبارى» و «فرمانروايى» خود سوگند ياد مى كند كه هركس به ذات پاك او پناه برد و با همه وجود بگويد: «لا اله الا الله» و بر آن ايمان داشته باشد، خدا او را عذاب نخواهد كرد.

2- امّا به باور پاره اى ديگر «ح»، به نام هاى بلند و با عظمت خدا همچون: حكيم، حميد، حىّ، حنان و حليم اشاره دارد، و «م» به نام هاى ملك، مجيد، معيد و مبدى ء و...

3- از ديدگاه «كلبى» «حم» به مفهوم «انجام شد و گذشت» آمده است.

در آيه بعد در اشاره به شكوه و عظمت قرآن مى فرمايد:

تَنزِيلُ الْكِتَابِ مِنْ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

فرو فرستادن اين كتاب پرشكوه و انسان ساز، از سوى خداوند پيروزمند و شكست ناپذير و داناست، و اوست كه اين قرآن را بر بنده برگزيده اش محمد(ص) نازل كرده است، همو كه در خور پرستش و عبادت است، در فرمانروايى اش توانا و شكست ناپذير، و ذات بى همتايش داراى علوم و دانشها و آگاهى هاى وصف ناپذير و بى كرانى است.

آن گاه در ادامه اوصاف اميدبخش فروفرستنده قرآن مى افزايد:

غَافِرِ الذَّنْبِ

خدايى كه آمرزنده گناهان است و گناه و لغزش كسى را كه به راستى ايمان آورد و بگويد: «لا اله الا الله» و آن را باور داشته باشد مى آمرزد، چرا كه چنين كسى از آن پس در زمره يكتاپرستان و دوستان حق و از فرمانبرداران بارگاه خدا شمرده مى شود.

واژه «ذنب» اگرچه به صورت مفرد آمده امّا از آنجايى كه اسم جنس است به مفهوم «ذنوب» مى باشد و منظور اين است كه خداى آمرزنده، هم گناهان گذشته انسان توحيدگرا و حقجو و شايسته كردار را مى آمرزد و هم گناهان آينده او را.

وَقَابِلِ التَّوْبِ

او توبه كسى را كه از نافرمانى و گناه دست بشويد و با همه وجود به بارگاه او بازگردد، مى پذيرد، هم به بازگشت خالصانه او پاداش مى دهد و هم كيفر گناهان گذشته او را از سر بخشايش و فضل خويش بر او مى بخشد.

و اين آمرزش گناهان گذشته توبه كار از سر مهر و فزونبخشى است و اين از اوصاف نويدبخش خداست، اگرچه آمرزش كيفر گناهان را به خاطر توبه واقعى خود بازگشت كننده به سوى حق، بر خود لازم شمرده است.

از ديدگاه «قرّاء» اين دو جمله در حقيقت وصف خداى توانا و داناست و مفهوم آن اين است كه: همان خدايى كه آمرزنده گناهان و پذيرنده توبه توبه كاران واقعى است و درست انديش است.

شَدِيدِ الْعِقَابِ

خدايى كه سخت كيفر است و عذابش براى حق ستيزان سخت و نابودكننده است. اين وصف آفريدگار هستى، پس از وصف آمرزنده بودن او آمده تا هشدار دهد كه كسى به آمرزش و بخشايش خدا مغرور نگردد و هماره ميان بيم و اميد به وظائف خويش عمل كند.

ذِي الطَّوْلِ

در تفسير اين وصف آفريدگار هستى ديدگاه ها اندكى متفاوت است:

1- به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: خدايى كه صاحب نعمت ها و ارزانى دارنده آنها بر بندگان خويش است.

2- امّا به باور «مجاهد»: همان خداوندى كه بى نياز و صاحب نعمت هاى گسترده و بى حساب است.

3- از ديدگاه برخى همچون: «حسن» و... خدايى كه بر ايمان آوردگان فزونبخش است و با آنان براساس فضل و بزرگوارى رفتار مى كند.

4- و از ديدگاه برخى ديگر، خدايى كه پراقتدار و صاحب نعمت هاى گسترده و بى كران است.

«ابن عباس» در باره اين اوصاف نويدبخش خدا مى گويد: ذات پاك او آمرزنده گناهان كسى است كه به راستى ايمان آورد و از ژرفاى جان بگويد: لا اله الا الله» و پذيرنده توبه كسى است كه به راستى توبه كند و ايمان آورد و در انديشه جبران و سازندگى باشد و كيفرش براى كسى سخت است كه حق را نپذيرد و ايمان نياورد، و بى نياز است از كسى كه حق را نپذيرد و ايمان نياورد.

از ديدگاه پاره اى از مفسران آمدن اين وصف پس از «شديدالعقاب» بدان دليل است كه گناهكاران و ظالمان بدانند كيفر سخت و نابودى آنان كه به خاطر زشت كردارى و بيداد خودشان مى باشد نه به خاطر «سخت كيفر» بودن خدا، چرا كه اين نعمت هاى گسترده و بى شمار اوست كه در همه ابعادِ زندگى مادى و معنوى و در دين و دنيا انسان را در بر گرفته است.

لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ

خدايى جز ذات پاك و بى همتاى او نيست، چرا كه جز او نه هيچ قدرتى به اين ويژگيها و صفات آراسته است و نه كسى در خور عبادت و پرستش و فرمانبردارى بى چون و چرا.

إِلَيْهِ الْمَصِيرُ

و فرجام كارها به سوى اوست.

آرى آن گاه كه هيچ كسى جز خدا مالك هيچ سود و زيانى نيست و هيچ فرمان و دستور و يا نهى و هشدارى از كسى جز ذات پاك او پذيرفته نيست، آن روز بازگشت همه به سوى اوست و تنها اوست كه به كارهاى شايسته انسان پاداش مى دهد و به گناهان و زشتى ها كيفر و عذاب مقرر مى دارد.

هشدار به ستيزه جويان

پس از ترسيم پرتوى از شكوه و عظمت قرآن و شمارى از اوصاف اميدبخش خدا، اينك در هشدارى به حق ستيزان مى فرمايد:

مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا

در آيات و نشانه هاى قدرت و يكتايى خدا جز آن كسانى كه كفر ورزيده اند به كشمكش و ستيزه نمى پردازند و از روى كينه توزى و حق ستيزى نعمت هاى او را انكار ننموده و در برابر ارزانى دارنده اين همه نعمت و موهبت به ناسپاسى لجوجانه پاى نمى فشارند.

فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ

از اين رو مباد صحت و سلامت ظاهرى تلاش و رونق اقتصادى و تجارى آنان در شهرها با اين كفرگرايى و پافشارى آنان در حق ستيزى، تو را بفريبد، چرا كه حال و روز آنان بر خداى آگاه و توانا پوشيده نيست و تنها از اين جهت به آنان مهلت مى دهد كه در قلمرو قدرت وصف ناپذير اويند، و هرگز نمى توانند از كيفر و عذاب او بگريزند و ذات پاك و بى همتاى او آنان را بيهوده و بدون هدفى حكيمانه به حال خودشان وانگذاشته است. گفتنى است كه در اين بيان و سخن رساترين و سخت ترين هشدار به اصلاح ناپذيران داده شده است.

در آخرين آيه مورد بحث روشنگرى مى كند كه فرجام كارايى كفرگرايان و ظالمان، درست بسان فرجام كار كفرگرايان پيشين، تيره روزى و نابودى است:

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ

پيش از اينان جامعه و قوم نوح پيامبرشان را دروغگو انگاشتند و پس از آنان هم گروه هاى حق ستيز و بيدادگر جامعه هاى پيشين با پيام خدا و پيامبرشان چنين كردند.

نمونه هايى از آنان قوم سركش «عاد» و «ثمود» بودند كه در برابر پيامبران به صف آرايى و مخالفت با وحى و رسالت و دعوت آنان پرداختند.

وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ

و هر گروهى آهنگ آن كرد كه پيامبرش را بازداشت كند و نابود سازد.

در اين فراز، «برسولهم» آمده است و نه «برسولها» تا خمير با واژه «امة» هماهنگ باشد؛ و اين بدان دليل است كه ضمير «هم» نه به واژه «امت» كه به مردم و يا مردان باز مى گردد.

وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَ

و با پيامبران خدا به ستيزه جويى پرداختند تا به وسيله سخنان باطل و بيهوده حق را نابود سازند و طرفداران حق و عدالت را از ميدان بيرون كنند.

آنان در اين راه ظالمانه و كينه توزانه خويش، گاه به انسان بودن پيامبران مى تاختند و مى گفتند: شما همانند ما انسان هستيد، اگر به راستى وحى و رسالتى در كار بود، بايد خدا فرشتگانى را براى اين كار برمى گزيد و به وسيله آنان پيام مى فرستاد نه به وسيله شما، و گاه با شگردها و سخنان ظاهرفريب و بى محتواى ديگرى به انكار خدا و پيامبران و پيام هاى آسمانى برمى خاستند.

فَأَخَذْتُهُمْ

و اين گونه بود كه من آنان را زير تازيانه كيفر و عذاب خويش گرفتم و به سزاى حق ستيزى و بيدادشان آنان را نابود ساختم.

فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ

پس شما اى خردمندان! بنگريد كه كيفر من چگونه بود؟ و چگونه آنان را نابود ساختم؟! گفتنى است كه اين جمله در قالب پرسشى، به خاطر بيان روشنتر شدت كيفر و عذابى است كه بر آنان فرود آمد و سرگذشت دردناك آنان را براى خردمندان و خردورزان عصرها ونسل ها درس عبرت ساخت.

/ 38