/ سوره فصلت / آيه هاى 15 - 11 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 24

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 24

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره فصلت / آيه هاى 15 - 11

11. ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ

12. فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

13. فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ

14. إِذْ جَاءَتْهُمْ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ

15. فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ

ترجمه

11. آن گاه به [آفرينش ] آسمان پرداخت در حالى كه آن به صورت دود [و بخارى ] مى نمود و به آن و [نيز ]به زمين فرمود: خواسته يا ناخواسته [پديد] آييد! [آن دو] گفتند: ما فرمانبردارانه [پديد] آمديم.

12. سپس در دو روز آنها را به صورت هفت آسمان بياراست؛ و در هر آسمانى كار آن را [به فرشتگان و كارگزاران آن ]وحى فرمود: و نزديكترين آسمان [به كره زمين ] را به چراغ هايى [زيبا و دلپذير] بياراستيم؛ و [آن را از نفوذ شيطانها] حراست نموديم؛ اين است اندازه گيرى آن پيروزمند دانا.

13. پس [اى پيامبر!] اگر [با اين همه نشانه هاى يكتايى و قدرت خدا، باز هم شرك گرايان از ايمان به حق ] رويگرداندند، [به آنان ]بگو: من شما را از آذرخشى بسان آذرخش [جامعه ]عاد و ثمود هشدار دادم!

14. آن گاه كه پيامبران [خدا] از پيش رو و پشت سر آنان به سويشان آمدند كه: [هان اى مردم!] جز خداوند [يكتا] را نپرستيد، [امّا آنان ] گفتند: اگر پروردگار ما مى خواست، فرشتگانى [از آسمان ] فرود مى فرستاد [و ما را به توحيدگرايى و يكتاپرستى فرا مى خواند] از اين رو ما به آنچه شما به آن فرستاده شده ايد كافريم.

15. امّا [جامعه ] عاد به ناحق در زمين تكبر ورزيدند [و به حق ستيزى پاى فشردند] و گفتند: چه كسى از ما توانمندتر است؟! [آيا به راستى آنان دستخوش نادانى شدند؟!] و آيا ندانستند خدايى كه آنان را آفريد، از آنان توانمندتر است؟! و [آنان با اين غرور و سركشى خود] هماره آيات ما را انكار مى كردند.

تفسير

آفرينش آسمانها

در آيات پيش سخن از آفرينش تدريجى زمين و مراحل چندگانه تكامل آن بود، اينك در نخستين آيه مورد بحث در اشاره به آفرينش آسمانها مى فرمايد:

ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ

آن گاه آهنگ آفرينش آسمان را نمود و اين در حالى بود كه آسمان به صورت دود و بخارى مى نمود. به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: آسمان در آن هنگام بخار زمين بود.

واژه «استواء» در اصل به مفهوم راست و درست انجام دادن كار و آهنگ تدبير نمودن درست و مستقيم كارى آمده است، امّا به باور «حسن» در اينجا منظور اين است كه: آن گاه آفريدگار فرزانه هستى فرمان خويش را بر آسمان نفوذ داد و فرمانش را در آن بخش از جهان تحقق بخشيد.

فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: آن گاه به آسمان و زمين فرمود: اينك خواسته يا ناخواسته پديد آييد و در جهت انجام فرمان خدا بود كه آن دو گفتند: ما فرمانبردارانه پديد مى آييم و تسليم فرمان پديدآورنده خويش هستيم و از پى آن بود كه آسمان با هر آنچه در خود دارد از خورشيد گرفته تا ماه و ستارگان و ديگر پديده هاى كيهانى پديدار شدند و زمين نيز با جويبارها و چشمه سارها، گلها و گياهان، درختان و جنگلها و انواع و اقسام دانه ها و ميوه ها و ديگر پديده هاى خويش را برون آورد.

گفتنى است كه منظور از فرمان خدا در اينجا فرمان با سخن و گفتار نيست، درست همان گونه كه جواب آسمان و زمين نيز اين گونه است، بلكه منظور خبر دادن از آفرينش آسمان و زمين است كه آفريدگارشان آنها را به اراده حكيمانه خويش بدون هيچ رنج و زحمتى در دم پديد آورد و با فرمان او كران تا كران آسمانها و زمين پديد آمدند؛ درست همان گونه كه به انسانِ كارآيى دستور دهند كه كارى را انجام دهد و او نيز بى درنگ به آن دستور جامه عمل بپوشاند و كار را انجام دهد.

آرى، در آيه مورد بحث آفريدگار جهان از كار آفرينش به فرمان و فرمانبردارى تعبير مى كند: درست بسان اين آيه كه مى فرمايد: انّما امره اذا اراد شيئاً ان يقول له كن فيكون.(202)

هنگامى كه به آفرينش چيزى اراده فرمايد، كارش تنها اين است كه مى گويد: باش و آن پديده مورد نظر بى درنگ پديدار مى گردد.

قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ

آن دو گفتند: ما فرمانبردارانه پديد آمديم.

در اين فراز واژه «طائعين» به كار رفته است، در صورتى كه به ظاهر بايد در مورد آسمان و زمين كه دو پديده بى خرد هستند، واژه «طائعتين» به كار مى رفت، و اين بدان دليل است كه آسمانها و زمين گفتند: ما با همه پديده هاى بى خرد و انسانها - كه برخوردار از خرد و شعور مى باشند - فرمانبردارانه پديد آمديم؛ و در اينجا جانب خردمندان را غلبه داده است.

امّا «قطرب» در اين مورد مى گويد: از آنجايى كه آسمان و زمين به سبك خردمندان و بسان صاحبان شعور مورد خطاب قرار گرفتند، آنها نيز همان گونه و با همان سبك پاسخ دادند، و اين شيوه در قرآن و نيز فرهنگ عرب رواج دارد؛ براى نمونه در آيه ديگرى مى فرمايد: «و كلّ فى فلك يسبحون» و هركدام در مدارى شناورند.

از آيه مورد بحث اين نكته نيز دريافت مى گردد كه آفرينش آسمان پس از آفرينش زمين و پيدايش رزق و روزى موجودات زنده زمين بوده است، چرا كه مى فرمايد: ثم استوى الى السّماء... آن گاه آهنگ آفرينش آسمان را نمود.

در آيه ديگرى نيز در اين مورد مى فرمايد: «والارض بعد ذلك دجها» و پس آفرينش آسمان زمين را با غلتانيدن گسترش بخشيد.

از اين بيان به روشنى دريافت مى گردد كه زمين پيش از آفرينش آسمان پديد آمده بود، امّا به صورت كنونى اش گسترش نيافته بود و گسترش آن پس از پيدايش آسمان بوده است.

نكته جالب و تفكّرانگيز در اينجا آفرينش تدريجى آسمانهاست، چرا كه از آيه چنين دريافت مى گردد كه آسمانها نخست به صورت توده اى از گاز و بخار پديد آمد، آن گاه به صورت آسمانهايى بر فراز يكديگر سامان يافت؛ سپس آنها با چراغهاى روشنگر و تماشايى آراسته شدند... آرى، آفريدگار توانا و فرزانه چنين كرد تا اين آفرينش تفكرانگيز نشان اقتدار او باشد و دانشوران و كيهان شناسان بدانند كه ذات پاك و بى همتاى او بر هر كارى تواناست و ناتوانى در وجود او راه ندارد؛ تا دريابند كه او داناست و چيزى از قلمرو دانش و آگاهى او نهان نيست؛ تا به اين حقيقت برسند كه او بى نياز است و نياز به همتا و شريك و فرزند و ياورى ندارد و كران تا كران هستى بندگان و آفريدگان ذات پاك او و نيازمند بارگاه اويند.

در دومين آيه مورد بحث در اين مورد مى افزايد:

فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ

در اين هنگام خدا آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز پديد آورد و نظام بخشيد. «سدى» مى گويد: آن گاه خدا آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز پنجشنبه و جمعه نظام بخشيد و تدبير فرمود. و بدان دليل روز نظام و سامان يافتن آسمانها روز جمعه ناميده شد كه در آن روز آفرينش آسمانها و زمين انجام پذيرفت.

وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا

به باور «سدى» منظور اين است كه: و در هر آسمانى آنچه از فرشتگان و ديگر پديده ها و موجودات را مى خواست، آفريد.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: به هر آسمانى آنچه را مى خواست فرمان داد.

و «على بن عيسى» مى گويد: خداى فرزانه به فرشتگان هر آسمانى برنامه پرستش و فرمانبردارى و عبادت آنان را به صورت وحى به آنان الهام فرمود.

وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ

و آسمان نزديكتر به زمين شما را با چراغهاى روشنگر و زيبا آراستيم...

بدان دليل در آيه از ستارگان به چراغها تعبير مى گردد كه انسان به وسيله آنها راه خويش را مى جويد و مى يابد. درست همان گونه كه در آيه ديگرى به اين حقيقت اشاره مى كند و مى فرمايد: و بالنّجم هم يهتدون.(203) و آنان به وسيله ستاره قطبى راه خود را مى يابند.

وَحِفْظًا

و آن را از گوش فرا دادن و استراق سمع شيطانها و يا هر خطر ديگرى به وسيله شهابهاى آسمانى حفظ كرديم.

ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

آرى، اين است اندازه گيرى آن تدبيرگر و آفريدگار توانمند و شكست ناپذيرى كه بر هر كارى توانا و نسبت به مصالح بندگان داناست و چيزى بر او پوشيده نمى ماند.

پس از ترسيم اين نشانه هاى يكتايى و قدرت بى كران خدا، اينك در هشدارى تفكرانگيز و عبرت آموز به شرك گرايان و ظالمان مى فرمايد:

فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ

هان اى پيامبر! پس از بيان اين همه نشانه هاى روشن و روشنگر اگر باز هم از ايمان به خدا روى برتافتند به آنان بگو: ديگر آماده فرود عذاب باشيد؛ عذابى بسان آنچه بر شرك گرايان و ظالمان پيشين آمد و نابودشان ساخت، چرا كه من ديگر شما را از عذاب مرگبار و صاعقه سهمگينى بسان صاعقه اى كه بر عاديان و ثموديان آمد هشدار مى دهم!

آرى، عاديان و ثموديان نيز پس آمدن دليلها و برهانهاى روشن و روشنگر و رويگردانى شان از ايمان و پذيرش حق دچار صاعقه اى مرگبار شدند و به كيفر بيدادشان نابود گرديدند و شما از عذابى آن گونه بترسيد!

واژه «صاعقه» به مفهوم هر عذاب مرگبار و هر چيزى است كه انسان را نابود مى كند، امّا در ميان مردم بيشتر به صداهاى رعب آور و وحشتناك و يا آذرخشى مهيب گفته مى شود كه با آتش از طرف آسمان فرود مى آيد، و همه را مى سوزاند و نابود مى كند.

و مى افزايد:

إِذْ جَاءَتْهُمْ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ

«اذ» در آغاز آيه شريفه به «صاعقه» تعلق دارد و منظور اين است كه: اين صاعقه مرگبار هنگامى بر عاد و ثمود فرود آمد كه پيامبران خدا از هر سو، از پيش رو و پشت سرشان به سوى آنان و براى هدايت شان آمدند...

در مورد اين پيامبرانى كه در آيه از آنان سخن رفته ديدگاه ها متفاوت است:

1- به باور «ابن عباس» منظور از آنان، هم پيام آورانى هستند كه براى هدايت پدرانشان آمدند و هم پيامبرانى كه براى هدايت خودِ عاديان و ثموديان؛ چرا كه اين جامعه هاى سركش پشت سر پيامبرانى بودند كه براى دعوت پدران آنان آمدند؛ با اين بيان ضمير «هم» در واژه «خلفهم» به پيامبران باز مى گردد و نه عاد و ثمود.

2- امّا به باور پاره اى منظور آيه اين است كه: آن پيامبران برخى پيش از برخى ديگر آمدند و عاد و ثمود را به توحيد و تقوا فرا خواندند و برخى پس از آنان.

3- از ديدگاه «بلخى» مى توان گفت: منظور از اين بيان، آمدن گزارشها و اخبار و پيامهاى پيامبران از هر سو براى آنان است، نه خود پيامبران.

أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ

به هرحال آن پيامبران و يا گزارشها و پيامهاى آنان از هر سو به عاد و ثمود آمد كه: هان اى مردم! جز خداى يكتا را نپرستيد و براى او همتا و نظيرى برنگيريد.

قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَائِكَةً

امّا آنان به جاى پذيرش دعوت توحيدى پيامبران و جهاد بزرگ فكرى و فرهنگى و عقيدتى آنان، گفتند: اگر پروردگار ما چنين مى خواست كه ما تنها به او ايمان آوريم و راه توحيدگرايى را در پيش گيريم، فرشتگانى را به سوى ما فرو مى فرستاد تا آنان ما را به توحيد فرا خوانند، و هرگز انسانى را به سوى ما نمى فرستاد كه همانند ما و از جنس خود ما انسانهاست.

آنان گويى بر اين پندار پاى مى فشردند كه: ما هرگز پيام انسانى همانند خود را نمى شنويم، و فرمان او را - گرچه از سوى خدا آمده باشد - گردن نمى گذاريم؛ امّا اين را نمى دانستند كه خداى فرزانه پيامبران را براساس حكمت و مصلحت، به سوى بندگانش گسل مى دارد و نه به دلخواه ظالمان و سركشان قرون و اعصار، و او خود نيك مى داند كه چه كسى صلاحيتِ به دوش كشيدن بار گران رسالت و پيام رسانى خدا را دارد.

فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ

اينك كه چنين است، ما به آنچه شما به خاطر آن به سوى فرستاده شده ايد كافريم. و بدين سان كفر خود را آشكار و انكار خود را اعلام كردند.

در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد:

فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ

امّا قوم «عاد» از راه ستم و بيداد و بى آنكه حقى داشته باشند، در روى زمين راه سركشى و حق ناپذيرى در پيش گرفتند و در برابر آيات خدا و بندگان او تكبر ورزيدند و با شيوه اى ظالمانه سلطه خود را بر مردم تحميل كردند.

و قالوا من اشّد منا قوة

و كار غرور و بيدادشان به آنجا رسيد كه در برابر خيرخواهى و هشدار «هود» از عذاب خدا و رسيدن كيفر كردارشان، مغرورانه گفتند: چه كسى از ما توانمندتر و پراقتدارتر است كه ما را كيفر كند؟! ما نيروى دفاعى داريم و با اين قدرت كوبنده خويش با همه گونه خطر و نيرويى كه حيات و امنيّت و اقتدارمان را تهديد كند، به سختى رويا خواهيم شد و آن را در هم خواهيم كوبيد! و بر اين باوريم كه نيرويى فراتر از نيرو و قدرت ما وجود ندارد؛ درست به همين دليل است كه خداى توانا در پاسخ آنان فرمود:

أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً

آيا آنان به راستى تا اين اندازه دستخوش غرور و نادانى بودند؟ و آيا ندانستند آن خدايى كه آنان را آفريده و نعمت و امكانات و قدرت را به آنان داده، از آنان بسيار توانمندتر و پراقتدارتر است؟! و آيا فكر نكردند كه اگر او بخواهد آنان را به كيفر كفر و غرور و بيدادشان نابود خواهد ساخت؟

وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ

آرى، آنان مردمى كفرگرا و حق ستيز بودند و هماره نشانه ها و آيات ما و معجزه هايى را كه مى ديدند، انكار مى كردند و ايمان نمى آوردند و اصلاح نمى پذيرفتند!

/ 38