/ سوره مؤمن / آيه هاى 55 - 51 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 24

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 24

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره مؤمن / آيه هاى 55 - 51

51. إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ

52. يَوْمَ لَا يَنفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمْ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

53. وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْهُدَى وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ

54. هُدًى وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ

55. فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ

ترجمه

51. به يقين ما [پيامبران و] فرستادگان خويش و آن كسانى را كه ايمان آورده اند، در زندگى دنيا و آن روزى كه گواهان [براى گواهى ] بر پاى مى ايستند، يارى مى كنيم؛

52. روزى كه پوزش [و پوزشخواهى ] ستمكاران برايشان سود نمى بخشد، و لعنت [و نفرين ] تنها براى آنان است، و [دوزخ ]آن سراى بد [و سهمگين ] تنها از آن آنان است.

53. و بى گمان ما به موسى [كتاب ] هدايت داديم، و فرزندان اسرائيل را وارث [آن ] كتاب [انسان ساز] ساختيم؛

54. [كتابى ] كه [مايه ] رهنمود و اندرزى براى خردمندان است.

55. پس [تو اى پيامبر!] شكيبايى پيشه ساز كه وعده خدا درست است؛ و براى گناه خود آمرزش بخواه، و شامگاه و بامداد، با ستايش پروردگارت [او را] تسبيح گوى.

تفسير

سنّت خدا در يارى توحيدگرايان راستين

در اين آيات خداى فرزانه از مهر و لطف خود به ايمان آورندگان و شايسته كرداران خبر مى دهد و اين سنّت و شيوه تاريخى و تاريخساز خود را به تابلو مى برد كه او در اين جهان و جهان ديگر يار و ياور پيامبران خويش و كسانى است كه رسالت آنان را گواهى كنند و به پيام آنان ايمان آورند و ذات پاك او آنان را يارى خواهد كرد.

نخست مى فرمايد:

إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا

بى گمان ما پيامبران و فرستادگان خود و آن كسانى را كه ايمان آورده اند، در زندگى اين جهان يارى مى كنيم...

يارى ذات پاك او به چند گونه است:

1- گاه يارى خدا به پيامبران و مردم توحيدگرا و اصلاح طلب در قالب دليلها و برهانهاى روشن و روشنگرى است كه آنها را به وسيله پيامبرانش مى فرستد و بدخواهان و اصلاح ناپذيران را در برابر آنان درمانده مى سازد.

2- و گاهى در چهره ياورى و پيروزى بخشيدن در پيكار و در ميدان كارزار مى باشد. روشن است كه اين يارى رسانى و چهره هاى آن براساس حكمت و مصلحتى است كه خداى فرزانه مى داند.

3- زمانى يارى رسانى و پيروزى بخشى او در قالب فرود الطاف و استوار ساختن دل و قلب ها در راه دشوار اصلاح نفس و خلق رخ مى گشايد و شرايط را به سود توحيدگرايان دگرگون مى سازد...

4- و روزگارى هم با فرود عذاب بر دشمنِ حق ناپذير و نابود ساختن آن؛ همه اين چهره هاى متنوّع يارى رسان خدا به پيامبران و بندگان توحيدگرايش در تاريخ وحى و رسالت و دعوتهاى بهشت ها به چشم مى خورد، چرا اگر نيك بنگريم، مى بينيم كه توحيدگرايان گاه به وسيله باران زندگى ساز دليل و برهان بر مخالفان وحى و رسالت پيروز شده اند، و گاه با شمشير و كارزار در برابر خشونت و بى رحمى آنان؛ روزى با نابودى حق ستيزان و نجات پيامبران و ايمان آوردگانِ به برنامه آسمانى آنان يارى گرديده اند و روزگارى ديگر با گرفته شدن انتقام و داد اين شايسته كرداران از تبهكاران و اجراى عدالت خدا در جهت احقاق حقوق اينان؛ درست بسان داستان شهادت «يحيى» كه خدا انتقام خونِ به ناحق ريخته او را با كشته شدن هفتاد هزار عنصر بيدادگر و حق ناپذير به سود هدفهاى بلند و آسمانى آن حضرت گرفت. با اين بيان اين وعده خدا و از سنت هاى تخلف ناپذير او است كه بى هيچ ترديدى مردان و زنان خداجو و عدالت خواه در قالب يكى از اين چهره ها و راههاى يارى رسانى خدا، در دنيا پيروز مى گردند.

وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ

و نيز آن روزى كه گواهان به پا مى خيزند.

واژه «اشهاد» جمع «شاهد» و گواه است؛ درست بسان «صاحب» كه جمع «اصحاب» مى باشد؛ و آنان كسانى هستند كه در روز رستاخيز براساس حق و عدالت به سود توحيدگرايان و بر ضد كفرگرايان و ظالمان گواهى مى دهند و آنجاست كه باطل گرايان رسوا مى گردند.

به باور «قتاده» اين گواهان عبارتند از: فرشتگان نگهبان و حافظ انسان كه به سود پيامبران گواهى مى دهند كه آنان پيام خدا را آن گونه كه شايسته و بايسته بود رساندند و بر ضد كفرگرايان و بيدادگران گواهى مى دهند كه پيام خدا و پيامبرانش را دروغ شمردند.

پاره اى نيز تنها پيامبران را گواهان مورد نظر آيه شمرده اند.

در آيه بعد در مورد روز گواهى آنان مى فرمايد:

يَوْمَ لَا يَنفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ

همان روزى كه پوزشخواهى ستمكاران برايشان سودى نمى بخشد...

آرى، آن روزى كه رستاخيز برپا مى گردد و گواهان حضور مى يابند، ظالمان به پوزشخواهى روى مى آورند، امّا نه پوزشخواهى آنان مورد قبول مى افتد و نه توبه و بازگشت آنان سودشان مى دهد. بدان دليل خدا سود بخشيدنِ عذرخواهى بيدادگران را در روز رستاخيز نفى مى كند كه آن روز و آنجا، هنگامه پناه بردن به خدا و تكيه كردن بر عملكرد خداپسندانه اى است كه انسان در دنيا انجام داده باشد، نه پوزشخواهى بى مورد و نابجا و يا ادعاى توبه و بازگشت؛ و روشن است كه به عملكرد در خور سرزنش نيز نمى توان پناه برد كه ظالمان، عملكردشان اين گونه است.

وَلَهُمْ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

و براى آنان لعنت و نفرين يا دورى از رحمت خدا و در خور عذابِ ماندگار شدن است و زشتى آن سرا و عذاب آن نيز برايشان خواهد بود.

در سومين آيه مورد بحث در اشاره به يارى خدا به پيامبرش موسى مى فرمايد:

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْهُدَى

و ما به موسى كتاب و وسيله دعوت و هدايت مردم را ارزانى داشتيم، كتابى كه در آن دليل هاى روشن و انسان ساز بر شناخت خداى يكتا و نفى شرك و كفر بود.

وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ

و پس از موسى آن كتاب آسمانى را به فرزندان اسرائيل به ارث داديم.

آن گاه در وصف آن كتاب مى افزايد:

هُدًى

كتابى كه آنان با ارشاد و هدايت آن، هم معارف دين خود را مى شناختند و هم پند و اندرزى بيدارگر براى خردمندان و خردورزان بود.

بدان دليل تورات را مايه پند و اندرز براى خردمندان وصف مى كند كه تنها آنان مى توانستند از آن بهره ور گردند و مى دانيم كه بى خردان از نعمت هاى گران معنوى خدا بهره اى نمى برند. در مورد دو واژه «هُدىً» و «ذكرى » از نظر موقعيت ادبى دو نظر است:

1- به باور گروهى آن دو واژه مصدر و در حقيقت منصوب مى باشند تا «حال» براى «كتاب» باشند، كه در اين صورت به مفهوم هدايتگر و اندرزدهنده خواهند بود...

2- امّا به باور گروهى ديگر مى توان آن دو را «مفعول له» شناخت، كه اين گونه مى شود: و ما اين كتاب را براى هدايت و يادآورى و اندرزگويى فرو فرستاديم.

سپس روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و مى فرمايد:

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ

هان اى پيامبر! اينك كه چنين است شكيبايى پيشه ساز، و در برابر حق ستيزى شرك گرايان و دروغ انگاشتن وحى و رسالت و اذيت و آزار ايمان آوردگان و نزديكانت از سوى آنان پايدارى و شكيبايى ورز، چرا كه وعده خدا بر يارى رساندن به پيامبران و توحيدگرايان و پيروز ساختن آنان بر كفر و بيداد بر حق، و پاداش پرشكوهى كه در دنيا و آخرت به آنان نويد داده، درست است و در آنها هيچ تخلّفى نخواهد بود.

وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ

و براى گناهت آمرزش بخواه.

پاره اى از مفسّران كه سر زدن لغزش و گناه كوچك را از پيامبران روا مى پندارند، به ظاهر آيه بسنده مى كنند و مى گويند منظور اين است كه: براى گناه كوچكى كه از تو سر زده است آمرزش بخواه؛ و اين فرمان آمرزشخواهى بر پيامبر نيز به خاطر لطف و مهر خدا بر او و به پاس نعمت پرشكوهى است كه خدا به پيامبران دارد و آنان را در برابر كوچكترين لغزش به توبه فرمان مى دهد.

امّا انبوه دانشوران و مفسرّان بزرگى كه گناهان كوچك و ناچيز را نيز در خور مقام والاى رسالت نمى دانند و آنان را مردان عصمت و حكمت مى شناسند، برآنند كه اين فرمان چهره ديگرى از لطف و مهر خدا به پيامبر خويش است تا او از بارگاه دوست طلب آمرزش و مهر افزونترى كند و به نيايش و راز و نياز بيشترى بپردازد تا در پرتو آن از سويى مقام والايش، والاتر و بالاتر گردد و هر لحظه اوج گيرد، و از دگرسو سرمشق و الگويى براى رهروان راه رسالت گردد تا مراقب خويش باشند و راه تقرب به خدا را بياموزند و در آن گام بسپارند.

وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ

و هر بامداد و شامگاه خداى را از آنچه زيبنده ذات پاك او نيست دور و منزّه ساز، و به سپاسگزارى به بارگاه او به خاطر نعمت هايش زبان بگشا و نعمت ها را از آنِ او اعلام كن و همتايان و شريك هايى را كه شرك گرايان براى او مى پندارند، همه را نفى كن.

به باور پاره اى منظور اين است كه: و ذات پاك او را از صفات و ويژگى هاى پديده ها منزّه دار و كار و تدبير حكيمانه اش را از كارهاى ستمكاران و ظالمان به دور و منزّه شمار.

و به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: و شامگاه و بامداد نماز بگذار.

«ابن عباس» مى گويد: منظور نمازهاى پنجگانه است كه بايد در شبانه روز آن گونه كه شايسته است خوانده شود.

از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

قال الله جل جلاله: يابن آدم اذكرون بعد القداة ساعة و بعد العصر ساعة اكفك ما اهمّك.

خداى بزرگ و فرزانه فرمود: هان اى فرزند آدم، يك ساعت پس از سپيده دم و ساعتى پس از عصرگاهان مرا آن گونه كه شايسته است ياد كن تا كار تو را سامان بخشم و كارت را در زندگى كفايت نمايم.

/ 38