/ سوره فصلت / آيه هاى 10 - 6 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 24

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 24

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره فصلت / آيه هاى 10 - 6

6. قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ

7. الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ

8. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ

9. قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ

10. وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ

ترجمه

6. [هان اى پيامبر! به اين حق ناپذيران ] بگو: جز اين نيست كه من بشرى بسان شمايم كه به من وحى [و پيام خدايم ] مى رسد كه خداى شما خدايى يكتاست؛ پس [با توحيدگرايى و اخلاص واقعى ] راست [و بى هيچ انحرافى ] به سوى او روى آورديد، و از [بارگاه ] او آمرزش بخواهيد؛ و واى بر شرك گرايان!

7. همان كسانى كه زكات [و حقوق مالى خويشتن را] نمى دهند، و آنان خودشان [هستند كه به سراى ] آخرت كافرند.

8. به يقين كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، پاداشى پايان ناپذير [و جاودانه ] خواهند داشت.

9. [هان اى پيامبر:] بگو: آيا به راستى شما به آن كسى كه زمين را در دو روز [و دو هنگام ] پديد آورد كفر مى ورزيد و براى [ذات پاك و بى همتاى او] همتايانى قرار مى دهيد؟! اين است پروردگار جهانيان.

10. و در آن [زمين ] كوه هايى بر فرازش پديد آورد، و در آن بركت [و خير و نعمت بسيار] قرار داد؛ و مواد خوراكى [مورد نياز ساكنان ] آن را در چهار روز [و يا چهار هنگامه و مرحله ]اندازه گيرى كرد؛ به گونه اى كه براى خواهندگان [بسنده و با نياز آنان هماهنگ و] برابر است.

تفسير

واى بر شرك گرايان و ظالمان

پس از ترسيم پرتوى از شكوه و عظمت قرآن و واكنش بى خردانه و لجوجانه شرك گرايان و ظالمان در برابر دعوت آن، اينك روى سخن، به پيامبر مى كند و مى فرمايد:

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ

هان اى پيامبر! به مخالفان وحى و رسالت بگو: من بسان شما مردم انسانى از نسل و تبار آدم هستم، و از نظر ظاهر و جسم از همان گوشت و استخوان و خونى پديد آمده ام، كه آفريدگار انسان سازمان وجود انسان را از آنها پديد آورده است، و دليلِ دعوت و رسالت و پيام رسانى من حقيقت ديگرى است فراتر از جسم و ظاهر و نژاد و تبار؛ و آن عبارت از اين است كه خدا مرا از ميان شما انسانها منّت نهاده و به پيام رسانى خويش برگزيده و به من وحى مى فرستد...

يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ

آرى، ذات بى همتاى او به من پيام مى فرستد كه هان اى مردم! بدانيد كه خداى شما خدايى يگانه است و براى او نه شريك و همتايى وجود دارد و نه فرزند و همسر و يار و ياورى.

فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ

بنابراين با توحيد و اخلاص واقعى، راست و بى انحراف به بارگاه او روى آوريد و از شاهراه توحيدگرايى و يكتاپرستى و اخلاص انحراف نجوييد و با پرستش او و فرمانبردارى از ذات پاكش به سوى او روى آوريد.

وَاسْتَغْفِرُوهُ

و از گناه بزرگ شرك ورزيدن و همتا گرفتن براى آن ذات يگانه از بارگاهش آمرزش بخواهيد و براى گناهان و كارهاى ناپسندى كه ره آورد زيانبار شرك است و بر اثر آن بدانها دست يازيده ايد، پوزش بخواهيد.

در فراز پايانى آيه با هشدار به شرك گرايان و دادن وعده عذابِ سخت به آنان مى افزايد:

وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ

و واى بر شرك گرايان و ظالمان...

آن گاه در وصف همان شرك گرايان مى افزايد:

الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ

همان كسانى كه زكات و حقوق مالى خود را نمى پردازند.

اين فراز از آيه، نشانگر آن است كه كفرگرايان نيز مخاطب قرآن و شرايع و مقررات و احكام آن هستند.

آنچه آمد مفهوم ظاهر و روشن آيه شريفه است، امّا در تفسير ديدگاه ها يكسان نيست:

1- به باور پاره اى همچون «ابن عباس» منظور اين است كه: چرا اين شرك گرايان با به زبان آوردن «لا اله الا الله» و اقرار و ايمان ژرف به خداى يكتا كه زكات روح و جان انسانى است، گستره دل را از پليدى شرك و بدانديشى و گستره زندگى را از گناه و نافرمانى خدا پاك و پاكيزه نمى سازند؟!

اين ديدگاه به وسيله اين آيه شريفه نيز تأييد مى گردد كه مى فرمايد: «انّما المشركون نجس»(199)

هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! واقعيت اين است كه شرك گرايان ناپاكند...

و نيز به وسيله اين آيه كه واژه «زكات» را به مفهوم پاكسازى گرفته و مى فرمايد: فأراد اين يبد لهمّا ربّهما خيراً منذر...(200)

پس ما چنين خواستيم كه پروردگارشان آن دو را به پاكيزه تر و مهربانتر از او عوض دهد.

2- امّا از ديدگاه «حسن» و «قتاده» منظور اين است كه: شرك گرايان همان كسانى هستند كه به لزوم پرداخت زكات و حقوق اموال خويش اقرار نمى كنند و به آن ايمان نمى آورند.

3- «كلبى» مى گويد: از آنجايى كه شرك گرايان حج و عمره را به جا مى آوردند، خدا آنان را به خاطر عدم پرداخت زكات و حقوق مالى سرزنش مى كند.

4- امّا به باور «ضحاك» و «مقاتل» منظور اين است كه: شرك گرايان از ثروت و امكانات خود در راه فرمانبردارى از خدا هزينه نمى كنند و صدقه نمى دهند؛ درست همان گونه كه گفته مى شود «زكات پل اسلام است» به همين جهت آن كسى كه زكات بپردازد از آن پل عبور مى كند و به سوى بهشت مى رود.

5- و «فرّاء» مى گويد: زكات در اين آيه به اين مفهوم است كه قريش به زائران خانه خدا آب و غذا مى دادند، امّا ايمان آوردگانِ به پيامبر و قرآن را از اين انفاق محروم مى ساختند و به آنان نمى دادند و خدا آنان را به اين كارشان نكوهش مى كند.

وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ

و آنان خود به سراى آخرت كفر مى ورزند و آنچه را در اين مورد خدا گزارش فرموده است، همه را انكار مى كنند!

نويد به ايمان آوردگان

پس از هشدار به شرك گرايان و ظالمان اينك در سومين آيه مورد بحث در نويد به ايمان آوردگان مى فرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ

به يقين آن كسانى كه به روز رستاخيز و وعده پاداش و كيفر آن روز ايمان آورده و با انجام واجبات، كارهاى شايسته انجام داده اند، در برابر اين ايمان عميق و عملكرد شايسته، پاداشى پايدار و هماره خواهند داشت.

به باور گروهى منظور اين است كه: چنين كسانى در برابر ايمان و عملكردشان پاداشى بدون منّت خواهند داشت؛ چرا كه منّت باعث آزردگى خاطر جوانمردان و شايستگان ميگردد و طعم نعمت و پاداش را در كام احرار تلخ مى سازد.

در ادامه آيات روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و در سرزنش كفرگرايان به خاطر كفر و بيدادشان مى فرمايد:

قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ

هان اى محمد!(ص) به اين كفرگرايان و ظالمان بگو: آيا به راستى شما به آن خدايى كه زمين را در دو روز و دو مرحله آفريد، كفر مى ورزيد؟!

اين پرسش در حقيقت سخنى شگفت انگيز است كه هان اى كافران! چگونه روا مى دانيد و منطقى مى شماريد كه بر پديدآورنده زمين و زمان و ارزانى دارنده اين نعمت هاى گران كفر ورزيد؟!

وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا

و براى آن ذات يكتا و بى همتا نظير و مانند قرار مى دهيد و آنها را مى پرستيدأ!

آيه شريفه نشانگر آن است كه خداى فرزانه در راه اثبات ذات پاك و صفات بلند خويش به شاهكارهايش استدلال مى كند، و شاهكارهاى خدا در كران تا كران آفرينش يا خود به خود نشانگر قدرت بى كران و علم و حكمت و ديگر صفات اوست، چرا كه درستى و شايستگى و شگفتى كارها نشانگر توانايى و دانايى و حكمت است؛ و يا اينكه شاهكارهاى او در كران تا كران آفرينش بسان آئينه اى شفاف علم و قدرت و حكمت او را نشانگر است و اين صفات شكوهبارش، بر ذات پاك، زنده و پاينده بودن هماره او، و نيز شنوا و بينا بودنش دلالت مى كند.

ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ

اين است پروردگار جهانيان؛ آرى همو كه زمين را در دو مرحله و يا دو روز آفريد؛ همو فرمانروا و تدبيرگر امور جهان و انسان است.

در آخرين آيه مورد بحث در اشاره به پيدايش كوه ها و انواع نعمتها و مواد غذايى مورد نياز ساكنان زمين به خواست آفريدگارشان مى افزايد:

وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا

و همان ذات يكتا در زمين كوه هايى قرار داد؛ كوه هايى سر به آسمان ساييده و ثابت و لنگرآسا.

وَبَارَكَ فِيهَا

و در آن زمين پهناور خير و بركت و نعمت بسيارى قرار داد.

به باور پاره اى منظور از بركات زمين آن است كه انواع درختان و گلها و گياهان را بى آنكه شما نهالى بكاريد و يا بذر و دانه اى را بشناسيد و در دل آن بيفشانيد، رويانيد و آن را سرسبز و پرطراوت و زيبا ساخت و انبوه معادن و منابع زيرزمينى را در دل آن پديد آورد تا بندگانش از آنها بهره ور گردند.

وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا

و در آن مواد غذايى گوناگون مقرر فرمود و پديد آورد كه پاسخگوى نيازهاى ساكنان آن است و سلامت و نشاط و شادابى بدن انسان و حيوان و پرنده و جنبنده را تأمين مى كند و نياز هريك را به طور حساب شده و دقيق و حكيمانه برطرف مى سازد.

به باور برخى منظور اين است كه: در هر شهر و ديارى نعمت هايى را مقدر فرموده است كه در نقاط ديگر نيست، تا مردم با تجارت و جابه جا كردن مواد مورد نياز همنوعان و ساكنان اين كره عظيم خاكى، از سويى نيازهاى آنان را پاسخ دهند و از دگرسو هر گروهى مواد و وسايل مورد نياز خويشتن را جلب نمايند.

فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ

اين آفرينش شكوهبار و اين تدبير حكيمانه در چهار روز و يا چهار هنگامه صورت پذيرفت.

منظور از چهار روز يا چهار مرحله و يا چهار دوره از آغاز آفرينش مى باشد، و با اين بيان آن دو روزى هم كه در مورد آفرينش زمين از آن سخن رفت جز اين چهار روز مى باشد؛ درست همان گونه كه شما مى گويى: من به مدت ده روز از بصره تا بغداد رفتم و ظرف پانزده روز به كوفه رسيدم.

سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ

اين نعمتها و منابع گوناگون و مواد غذايى زمين، درست به اندازه نياز ساكنان آن و همه نيازمندان و خواهندگان آنها مى باشد و اگر درست و سنجيده مورد بهره بردارى قرار گيرند و خردمندانه استخراج و به طور انديشمندانه و انسانى نگاهدارى و آن گاه عادلانه و منصفانه توزيع گردند، آن گاه است كه ديگر گرسنه و نيازمندى در زمين باقى نمى ماند.

به باور پاره اى منظور اين است كه: اين نعمتها و مواد غذايى و حياتى درست به اندازه و بى كم و كاست پاسخگوى كسانى است كه از مدت زمان پيدايش زمين مى پرسند.

امّا به باور «قتاده» و «سدى» منظور از پرسش كنندگان كسانى هستند كه رزق و روزى خود را از آفريدگار هستى مى خواهند و با زبان حال نيازهاى حياتى خود را مى جويند.

شيوه تدريجى در آفرينش زمين

در مورد آفرينش زمين و پديده هاى گوناگون آن در مدت چهار روز و يا در چهار مرحله ميان مفسّران و دانشمندان بحث و گفتگوست:

1- به باور پاره اى، همچون: «زجاج» دليل آفرينش تدريجى زمين و پديده هاى موجود در آن اين بود كه بندگانش دريابند كه در كارها بايد شكيبايى پيشه سازند و با دقت و تعمق و تدبير عمل كنند و از شتابزدگى دورى جويند، چرا كه اگر شيوه دفعى و ناگهانى و شتابزده پسنديده بود و شيوه تدريجى ناپسند، خدا مى توانست زمين و موجودات آن را در يك لحظه پديد آورد و از شيوه تدريجى بهره نمى برد.

2- امّا به باور پاره اى خدا بدان دليل زمين و پديده هاى گوناگون آن را به تدريج و در چند مرحله آفريد تا بندگانش بدانند كه آفرينش هستى از پديدآورنده اى دانا و توانا و آگاه به مصالح و حكمت ها و مختار و فرزانه سرچشمه گرفته است، چرا كه اگر جز اين بود و جهان ساخته و پرداخته يك تصادف يا يك اتفاق و يا آفريده موجودى مجبور و فاقد حكمت و دانش بود، به طور ناگهانى و يكباره پديد مى آمد نه طبق برنامه و تدبير و براساس شيوه تدريج.

از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

انّ الله تعالى خلق الأرض فى يوم الاحد والاثنين، و خلق الجبال يوم الثلاثا، و خلق الشجر والماء والعمران والخراب يوم الأربعا، فتلك اربعة ايام و خلق الخميس الماء...(201)

خداى فرزانه براساس شيوه تدريج، زمين را روز يكشنبه و دوشنبه آفريد و كوه ها را روز سه شنبه و درختان و آب و عمران و آبادانى و خرابى و ويرانى را روز چهارشنبه پديد آورد. روز پنجشنبه آسمان نيلگون را آفريد و روز جمعه خورشيد و ماه و ستارگان و فرشتگان و آدم را پديد آورد.

/ 38