/ سوره مؤمن / آيه هاى 30 - 26 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 24

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 24

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره مؤمن / آيه هاى 30 - 26

26. وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ

27. وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ

28. وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّي اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ

29. يَا قَوْمِ لَكُمْ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ

30. وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ

ترجمه

26. و فرعون گفت: بگذاريد تا من موسى را بكشم و او نيز [براى نجات خود] پروردگارش را [به يارى ] بخواند؛ چرا كه من مى ترسم او دين [و آيين ] شما را دگرگون سازد يا در اين سرزمين [فتنه و] تباهى پديد آورد!

27. و موسى [در پاسخ تهديد شرربار و دجالگرى او] گفت: من از [شرارت ] هر متكبرى كه به روز حساب ايمان نمى آورد [و به خاطر هواى دل خويش به هر فريب و زشتى دست مى يازد ]به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى برم.

28. و مردى با ايمان از خاندان فرعون كه ايمان خود [به خداى يكتا ]را [از شرّ استبداد حاكم ] نهان مى داشت، گفت: آيا [به راستى ]مردى را مى كشيد كه مى گويد: پروردگار من خدا[ى يكتا ]است؟! در حالى كه [بر اين گفتار خود] از جانب پروردگارتان دليل هاى روشن [و روشنگر] براى شما آورده است، و اگر دروغگو باشد، دروغ او به زيان خودش مى باشد؛ و اگر راستگو باشد، پاره اى از آنچه به شما وعده مى دهد به شما خواهد رسيد؛ چرا كه خدا آن را كه گزافكار و بسيار دروغگوست راه نمى نمايد.

29. هان اى قوم من! امروز فرمانروايى تنها از آن شماست، در حالى كه در اين سرزمين [بر همگان ] سلطه داريد؛ امّا [اگر دست به ريختن خون موسى بزنيد] چه كسى ما را يارى مى رساند [و] از عذاب [مرگبار] خدا - اگر به سوى ما بيايد - [ما را نجات مى دهد]؟! فرعون گفت: من جز آنچه [نيك ]مى نگرم به شما ارائه نخواهم داد و شما را جز به راه درست و [شرافتمندانه ]راه نخواهم نمود!

30. و آن كسى كه ايمان آورده بود، گفت: هان اى قوم من، راستى كه من بر شما از [روزى سخت ] بسان روز دارودسته هاى [خودكامه و استبداد پيشين كه با قهر خدا نابود شدند ]مى ترسم.

تفسير

زشت ترين استبداد با بهانه دين و دفاع از وطن

در آخرين آيه بخش گذشته از واكنش شرربار و بسيار تند و خشن فرعون در برابر دعوت توحيدى و منظق دلنشين و انسانى موسى سخن رفت، اينك در ترسيم ادامه تهديد آن عنصر خودكامه و افراطى مى فرمايد:

وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى

و فرعون در برابر دعوت مسالمت آميز و روشنگرانه موسى گفت: بگذاريد تا من موسى را بكشم...

از اين فراز چنين دريافت مى گردد كه او با پاره اى از مهره هاى درشت دربار خود در باره موسى به گفتگو نشست، و پاره اى از آنان از سر آينده نگرى به او هشدار مى دادند كه مباد فكر كشتن موسى را به مغزش راه دهد كه همين بدانديشى و آهنگ انجام آن ممكن است باعث زوال قدرت و حكومت او گردد، و درست از همين زاويه است كه او گفت:

وَلْيَدْعُ رَبَّهُ

بگذاريد من او را بكشم و او نيز همان گونه كه مردم مى گويند، براى نجات جان خود پروردگارش را به يارى بخواند.

به باور پاره اى نزديكان فرعون بدان دليل از كشته شدن موسى جلوگيرى كردند كه گفتند: او ساحر و افسونگر است و اگر پيش از رو شدن ماهيت او، وى را بكشى قهرمانى بر ضد نظام ساخته اى؛ بنابراين او و برادرش را نگاه دار و بى درنگ گروهى را به شهرها گسيل دار تا هر ساحر دانا و افسونگر ماهرى را نزد تو بياورند(176) و آنان وى را شكست دهند و آن گاه مخالف شكست خورده اى را نابود ساز تا بدين وسيله حكومت را تقويت كرده باشى.

و مفهوم «وليدها ربّه» به باور گروهى از مفسران اين است كه: فرعون از روى خودكامگى و سركشى و بى باكى در برابر خدا فرياد برآورد كه: و به موسى بگوييد پروردگارش را براى نجات جان خود بخواند و از او يارى بطلبد كه من او را خواهم كشت و مى دانم كه او از دعاى خويش و يارى خواهى اش از پروردگار خود سودى نخواهد برد!

فرعون، در ادامه دجالگرى خود ادامه داد كه:

إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ

من نگران دين و آيين شما مردم هستم و مى ترسم او دين شما را دگرگون سازد.

منظور از دين در منطق فرعون همان دين رسمى و دولتى يا فرعون پرستى و باورداشتن خدايى فرعون است و او از اين نگران است كه موسى مردم را به خداى يكتا فرا خواند و كيش فرعون پرستى را براندازد.

أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ

و يا در اين سرزمين - در صورتى كه او را نكشم و به دعوت آسمانى اش ادامه دهد و از آزادى بيان و انديشه و دين بهره ور گردد - فتنه و تباهى و فساد پديد آورد!

به بيان ديگر گويى منظور او اين بود كه: اگر نگذاريد موسى را نابود سازم مردم مصر به ويژه بنى اسرائيل از دعوت توحيدى او پيروى خواهند كرد و ما نيز ناگزير به پيكار با آنان خواهيم شد و در آن شرايط است كه شهرها در آتش جنگ خواهد سوخت و تباهى پديدار خواهد شد!

موسى هنگامى كه در برابر دعوت دلنشين و خردپذير خويش با اين واكنش بى خردانه و فريبكارى عجيب فرعون روبرو گرديد، به پروردگارش پناه برد و گفت:

وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ

هان اى مردم! من از شرارت هر خودكامه و خيره سرى كه بر خدا تكبر و سركشى مى كند و از فرمانبردارى او سر مى پيچد و روز رستاخيز را باور نمى دارد به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى برم و از او يارى مى جويم تا آن قادر توانا مرا از شرارت او در امان دارد.

هنگامى كه فرعون به كشتن موسى كمر بست، يكى از درباريان آن عنصر بيدادگر كه مردى خردمند و توحيدگرا بود امّا در آن محيط رعب و وحشتِ ساخته و پرداخته نظام فرعون ايمان خود را - از روى «تقيه» در دل نهان مى داشت - با هوشمندى تحسين برانگيزى به اندرز فرعون و فرعونيان برخاست.

وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ

از ششمين امان نور آورده اند كه فرمود:

«التقية فى دينى و دينى آبايى و لا دينى لحسن لا تقية له والتقيةُ ترس الله فى الارض لان مؤمن آل فرعون لو اظهرالاسلام لقتل»(177)

«تقيه» - كه عبارت از كار سنجيده و حركت حساب شده و مبارزه اساسى و روشنگرانه با هوشمندى است - از دين و آيين من و از دين و آيين پدران من است و آن دينى كه در آن «تقيه» نيست، دين درستى نيست چرا كه «تقيه» در زمين در برابر استبدادگران شرور است و مؤمن آل فرعون اگر دين و ايمان خود را آشكار مى ساخت و آن گاه يك گام به سوى دعوت توحيدى موسى برمى داشت كشته مى شد، امّا او با هوشمندى تحسين برانگيزى در برابر نظام خودكامه اى كه آزادى انديشه و عقيده و بيان و قلم و ديگر حقوق انسانى را سخت سركوب مى كرد و به آن مارك فساد و بى دينى و براندازى مى زد، ايمان عميق خود را در ژرفاى جان نهان داشت و آن گاه روشنگرى كرد كه...

«ابن عباس» مى گويد: در ميان درباريان و خاندان فرعون تنها چند تن بودند كه به خداى يكتا ايمان آوردند: 1- همسر فرعون، 2- مرد توحيدگرايى كه موسى را از نقشه شوم فرعون كه آهنگ كشتن وى را داشت آگاه ساخت و گفت: هان اى موسى درباريان و سران قوم در باره تو، به تبادل نظر نشسته اند تا تو را بكشند... قال يا موسى انّ الملاء يأتمرون بك...(178) 3- و ديگر همين مرد با شهامتى كه ايمان خود را در سينه نهان مى داشت و هوشمندانه دعوت موسى را يارى مى كرد.

پاره اى برآنند كه اين مرد با ايمان پسرعمه فرعون بود و همو بود كه خبر نقشه شوم فرعون را براى موسى برد و او را از تصميم شرربار آن عنصر خودكامه آگاه ساخت.

و به باور برخى اين مرد توحيدگرا وليعهد و جانشين فرعون بود، و «حبيب» يا «حزبيل» نام داشت.

به هر حال او دلسوزانه و خيرخواهانه فرياد برآورد كه:

أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّي اللَّهُ

آيا مى خواهيد بزرگ مردى را تنها بدان جهت كه مى گويد پروردگار من خداى يكتاست، بكشيد؟!

اين جمله در قالب پرسشى انكارى و به اين صورت آمده است تا نشان دهد كه كشتن آن مردى كه فرعونيان در انديشه قتل او هستند، تنها به خاطر توحيدگرايى و دعوت او به خداى يكتاست، و اگر به جاى «اَن يقول» كه در حقيقت منصوب است تا مفعول له باشد، واژه «قائلا» مى آمد، در آن صورت صفت براى «رجلاً» به حساب مى آمد و ديگر اين محتوا و بار را نداشت.

وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ

و تازه اين دعوت او در حالى است كه بر اين گفتارش از جانب پروردگارتان دليل هاى روشن و معجزه هاى روشنگرى، بسان «عصا» و «دست درخشنده» براى شما آورد تا دعوتش را باور كنيد و به رسالت او ايمان آوريد.

وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ

افزون بر اين، اگر او دروغگوست و ناروا مى گويد، ثمره دروغش دامانگير خودش مى گردد و شما زيانى از دقت و تعمق و انديشه درست نمى بريد در صورتى كه اگر شتابزده و بدون مطالعه دست به كارى بزنيد زيان خواهيد كرد.

اين بيانِ آن توحيدگراى هوشمند به نوعى نشانگر نرمش و انعطاف خردمندانه است، و بسان اين آيه مى باشد كه مى فرمايد: «و انا و اياكم لعلى هدى او فى ضلال مبين»(179) و در حقيقت يا ما، و يا شما بر راه هدايت و رشد و يا در گمراهى آشكارى هستيم.

او در ادامه سخن مى افزايد:

وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ

و اگر راستگو باشد و پيام آور خدا، آن گاه است كه برخى از آنچه مى گويد و از عذابهايى كه شما را هشدار مى دهد و امانتان را خواهد گرفت. اين بيان نشانگر اين نكته است كه موسى به آنان وعده مى داد كه در صورت ايمان به خداى يگانه و عمل به برنامه و مقررات آسمانى و رعايت حقوق و آزادى ديگران در خور نجات و رستگارى خواهند شد، امّا در صورت پافشارى به كفر و بيداد خويش عذاب و نابودى گريبانشان را خواهد گرفت.

به باور پاره اى مؤمن آل فرعون بدان جهت به «يصبكم بعض الذى...» تعبير كرد كه آنان به هر صورت در يكى از دو حال بودند: يا ايمان مى آورد و نجات و رستگارى را به دست مى آوردند و يا بر كفر خويش پافشارى مى نمودند و در خور هلاكت و عذاب مى شدند كه در هر صورت تعبير آن مرد هوشمند و اصلاح طلب و دقيق بود.

امّا به باور پاره اى ديگر موسى به آنان نويدها و هشدارهاى گوناگونى داده بود كه پاره اى دنيوى بود و پاره اى اخروى كه در هر صورت در دنيا به پاره اى از آنها مى رسيدند و نه همه آنها؛ و تعبير آن توحيدگراى هوشمند و اصلاح طلب بر اين اساس بود.

از ديدگاه برخى از دانشوران در سخن او واژه «بعض» از باب مهر و لطف و توسعه در سخن به جاى «كلّ» آمده است و اين شيوه در نثر و شعر عرب سابقه و نمونه هاى فراوان دارد كه يك نمونه اش اين شعر است:

قد يدرك المتأنى بعض حاجته...

گاه انسان ژرف نگر و آرام و سنجيده كردار همه خواسته هاى خود را به دست مى آورد، و زمانى پيش مى آيد كه انسان شتابزده و ناسنجيده كار دچار لغزشها مى شود. با اين بيان گويى مؤمن آل فرعون مى خواهد به آنان يادآور گردد كه در صورتى كه موسى به راستى پيامبر باشد و شما با او ناسازگارى كنيد كمترين زيان و خطر اين است كه برخى از آنچه وعده مى دهد گريبانتان را خواهد گرفت و نابودى شما ممكن است در همان باشد.

«على بن عيسى» مى گويد: او در مقام مناظره و گفتگو با آنان روشنگرى كرد كه اگر پاره اى از آنچه موسى شما رااز آن هشدار مى دهد، دامانتان را بگيرد، برايتان كافى است و شما را نابود مى كند، تا چه رسد به همه آنچه شما را از آنها هشدار مى دهد.

در فراز پايانى آيه مى افزايد:

إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ

چرا كه خدا آن كسى را كه راه گزافكارى و گناه در پيش گيرد و از مرزهاى مقررات و دين خدا بگذرد و بر ذات پاك او دروغ بندد، چنين كسى را به راه بهشت پرطراوت و زيبا و پاداش پرشكوه خود هدايت نخواهد كرد. اين فراز ممكن است ادامه گفتار آن توحيدگراى هوشمند و اصلاحگر، و يا سخن آفريدگار هستى باشد.

در ادامه سخن، آن مرد دلسوز و دانشور فرعونيان را متوجه نعمت هاى فراوان و قدرت و امكانات گوناگون سياسى و نظامى و اقتصاديشان مى كند تا در مقام سپاسگزارى از ارزانى دارنده نعمت ها، به او ايمان آورند و از شرك و بيداد دست بردارند. او در اين مورد افزود:

يَا قَوْمِ لَكُمْ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ

هان اى قوم من! امروز در اين سرزمين پهناور و پرنعمت مصر حكومت و فرمانروايى در دست شماست و شما هستيد كه در اين سرزمين برتر و زورمندتر و بر كران تا كران آن مُسلّط و بر مردمش چيره ايد.

فَمَنْ يَنصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا

پس اگر عذاب خدا به سوى ما بيايد چه كسى ما را يارى نموده و كيفر او را از ما دور مى سازد؟ منظور آن مرد حقگرا اين است كه: هان اى قوم من! بياييد با دروغ انگاشتن رسالت و دعوت موسى و با كشتن او خود را هدف عذاب خدا نسازيد، چرا كه اگر عذاب او بر شما فرود آمد، در آن صورت نيرويى نيست كه از فرود آن جلوگيرى و شما را يارى كند.

قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى

امّا فرعون گفت: تصميم همان است كه من گفتم و من شما را تنها به همان كارى كه درست و دلپسند مى نگرم، راه خواهم نمود و آن همان انكار دعوت موسى و كشتن اوست.

به باور پاره اى منظور اين است كه: در اين هنگام فرعون گفت: جز آنچه مى دانم به شما نخواهم گفت و شما را جز به سوى آن نخواهم برد.

وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ

و بدانيد كه شما را جز به راه پيروزى و سرفرازى هدايت نخواهم كرد.

در آخرين آيه مورد بحث قرآن در ترسيم فراز ديگرى از سخنان مؤمن آل فرعون مى فرمايد:

وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ

و آن مردى كه ايمان آورده بود و خود را در خدمت حق مى دانست، گفت: هان اى قوم من! راستى كه من بر شما از روزى سخت و مرگبار، بسان روز نابودى و خوارى احزاب و دار و دسته هاى خودكامه و سركش پيشين - كه بر ضد پيامبران به پا خاستند و عذاب خدا گريبانشان را گرفت و نابودشان ساخت - مى ترسم!

«جبايى» مى گويد: اين سخن از موسى است، چرا كه مؤمن آل فرعون، ايمان خود را از دارودسته فرعون نهان مى داشت و اين فراز با كتمانِ ايمان نمى سازد؛ امّا اين ديدگاه، نادرست است چرا كه نظير همين بيان در آيات ديگرى نيز از او آمده است كه از نظر شما خواننده گرامى گذشت.(180)

منظور از «احزاب» در اين آيه حزبها و دسته هايى بودند كه بر ضد پيامبران همدست و همداستان شدند و پيام آسمانى آنان را دروغ انگاشتند و به پيكار آنان برخاستند. و واژه «يوم» كه معادل «روز» در زبان فارسى است، به همراه قرينه، هم به مفهوم نعمت و شادى آمده و هم به مفهوم اندوه و گرفتارى، كه در آيه مورد بحث به معناى اندوه و نابودى آمده است.

/ 38