/ سوره زمر / آيه هاى 60 - 56 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 24

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 24

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره زمر / آيه هاى 60 - 56

56. أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ كُنْتُ لَمِنْ السَّاخِرِينَ

57. أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِي لَكُنْتُ مِنْ الْمُتَّقِينَ

58. أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنْ الْمُحْسِنِينَ

59. بَلَى قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنْتَ مِنْ الْكَافِرِينَ

60. وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْمُتَكَبِّرِينَ

ترجمه

56. [ما اين رهنمودها و اندرزها را براى نجات و رستگارى مردم فرو فرستاديم ] تا آنكه مبادا [در روز رستاخيز ]كسى بگويد: دريغا بر آنچه در راه خدا [و در تقرب به او] كوتاهى كردم، و بى گمان از [حق ناپذيران و] مسخره كنندگان [آن ]بودم!

57. يا بگويد: اگر خدايم [مرا] هدايت ميكرد، بى ترديد از پرواپيشگان [روزگار] بودم.

58. يا هنگامى كه عذاب را [فراروى خود] مى بيند، بگويد: اى كاش بازگشتى به [دنيا] داشتم تا [در پرتو ايمان و عمل شايسته ]از نيكوكرداران باشم!

59. [به او ندا مى رسد كه:] آرى، نشانه هاى [يكتايى و آيات انسان ساز] من بر تو آمد، امّا تو آنها را دروغ انگاشتى و تكبر ورزيدى و [در زندگى ات ] از كفرگرايان [و ناسپاسان روزگار ]بودى.

60. و روز رستاخيز آنان را كه بر خدا دروغ بسته اند خواهى ديد كه چهره هايشان سياه شده است؛ آيا در [آتش شعله ور] دوزخ جايگاهى براى سركشان نيست؟!

نگرشى بر واژه ها

«تفريط»: اين واژه به مفهوم كوتاهى كردن و سهل انگارى نمودن در انجام وظيفه و كارى است كه پيشروى و پيشتازى در آن واجب است و انسان با كوتاه آمدن در انجام آن دچار اندوه و زيان مى گردد؛ در برابر اين واژه، واژه «حزم» قرار دارد كه گفته مى شود: او حازم است و اين يكى افراطكار و تندرو.

«حسرت»: اين واژه از ريشه «حسر» آمده و به ياء متكلم افزون گشته است. اين واژه به مفهوم اندوه و دريغ و ندامت و افسوس بر چيزهايى است كه از دست رفته و راه و فرصتى براى جبران آنها نيست...

«جنب»: اين واژه به مفهوم پهلو آمده است. و نيز به معناى هر چيزى كه در كنار چيزى ديگر قرار گيرد به كار مى رود. و نيز به مفهوم چيزى گرانبها، بزرگ و زيادتر نيز آمده است، براى نمونه: گاه گفته مى شود: «هذا قليل فى جنب مودتك» اين كار ما در برابر بزرگى كار و مهر بسيار شما ناچيز است...

«مثوى»: قرارگاه.

تفسير هدف از فرمانها و هشدارهاى حكيمانه قرآن

در آيات پيش خداى فرزانه مردم را به خاطر نجات از كيفر و دور ماندن از عذاب و حسرت به رعايت مقررات و مفاهيم قرآن و دورى گزيدن از گناه و زشتى فرا خواند، اينك در اين آيات هدف از اين فرمان و هشدار خويش را ترسيم مى كند و مى فرمايد:

أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ

اين فرمانها و هشدارها براى آن بود كه مباد شما به حال و روزى گرفتار گرديد كه در روز رستاخيز كسى از شما مردم بگويد: اى دريغ و درد بر آنچه در راه انجام فرمان خدا و در تقرّب يافتن به او كوتاهى كردم و پاداش بسيارى را با اين كوتاه آمدن و از دست دادن فرصت هاى زندگى تباه ساختم! آرى، اى دريغ و درد بر پشيمانى من! دريغ!

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: اى دريغ بر ثواب و پاداش پرشكوهى كه با كوتاهى خود از دست دادم! دريغ!

امّا به باور «مجاهد» منظور اين است كه: اى دريغ و افسوس بر آنچه در انجام فرمان حق كوتاه آمدم!

از ديدگاه «حسن» منظور اين است كه: دريغا كه در فرمانبردارى خدا كوتاهى كردم! امّا «فرّاء» واژه «جنب» را در آيه به مفهوم «نزديكى» مى گيرد، كه در آن صورت منظور اين است كه: اى دريغ و افسوس بر من، بر آنچه در راه تقرب به بارگاه خدا و به دست آوردن جوار قرب او كه بهشت پرطراوت و زيبا باشد، كوتاه آمدم!

و «زجاج» بر آن است كه منظور از واژه «جنب» راه خداست. با اين بيان مفهوم آيه اين گونه است كه: اى دريغ و افسوس بر من كه در راه خدا و خشنودى او كوتاهى كردم!

از حضرت باقر آورده اند كه فرمود: ما خاندان وحى و رسالت «جنب الله» هستيم. قال: نحن جنب الله .(153)

به هر حال در ادامه آيه مورد بحث مى افزايد:

وَإِنْ كُنْتُ لَمِنْ السَّاخِرِينَ

و بى گمان من از حق ناپذيران و از تمسخركنندگان آيات خدا بودم.

به باور «قتاده» و «سدى» منظور اين است كه: و بى گمان من در زندگى دنيا، از تمسخركنندگان قرآن و پيامبر و مردم با ايمان بودم!

امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: و من از مسخره كنندگان كسانى بودم كه در دنيا مرا به توحيدگرايى و ايمان فرا مى خواندند و از شرك و بيداد هشدار مى دادند.

در دومين آيه مورد بحث مى افزايد:

أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِي لَكُنْتُ مِنْ الْمُتَّقِينَ

يا مبادا بگويد: اگر خدايم مرا به راه راست هدايت مى كرد، بى گمان در آن صورت از پرواپيشگان و شايسته كرداران روزگار بودم.

به بيان ديگر منظور اين است كه: ما اين رهنمودها و اندرزها را فرو فرستاديم تا كسى در روز رستاخيز بهانه نياورد و نتواند بگويد كه اگر خدا مرا هدايت مى كرد از پرواپيشگان بودم و از ترس عذاب او دست به هيچ گناه و زشتى نمى زدم.

از ديدگاه برخى از دانشمندان از آنجايى كه كفرگرايان و ظالمان به آيات روشنگر خدا و باران دليل و برهان او بر درستى راه توحيد و تقوا و زشتى و پوچى كوره راه شرك و بيداد توجّه نكردند و از قرآن روى برتافته و به زرق و برق زندگى و كارهاى باطل و بيهوده دل بستند، چنان پنداشتند كه خدا آنان را هدايت نكرده است و آن گاه بود كه اين پندار سست را بر زبان آوردند، كه خدا در پاسخ آنان فرمود، چرا، آيات و نشانه هاى يكتايى من بر شما آمد و راه هدايت بر شما ارائه گرديد، امّا شما بوديد كه سركشى كرديد و حق را نپذيرفتيد.

از ديدگاه «جبايى» دليل اين بهانه جويى و پندار كفرگرايان در روز رستاخيز اين است كه آنان در آن روز درمى يابند كه خداى فرزانه وسيله هدايت و رستگارى را در دنيا در دسترس آنان قرار داده است؛ از اين رو تنها اين درخواست را مطرح مى كنند و اين آرزو را مى كشند كه اى كاش! ما به زندگى دنيا و شرايط تكليف بازمى گشتيم تا در آن صورت از زمره كسانى مى شديم كه از هر گناه و زشتى دورى مى جويند.

و مى افزايد:

أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنْ الْمُحْسِنِينَ

يا مباد هنگامى كه عذاب مرگبار را فرا روى خويش مى نگرد بگويد: اى كاش بازگشتى به زندگى دنيا و سراى خودسازى و انجام كارهاى شايسته بود تا من باز مى گشتم و با گزينش راه توحيدگرايى و پرواى خدا، اين بار از شايسته كرداران مى شدم!

در ادامه آيات قرآن به پاسخ خداى فرزانه پرداخته و مى فرمايد:

بَلَى قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا

چرا، آن گونه كه تو عنصر كفرگرا و حق ستيز مى گويى نيست، بلكه باران آيات و نشانه هاى يكتايى و بى همتايى خدا و دلايل درستى دين و آيين او به سوى شما آمد، امّا شما آنها را دروغ انگاشتى و از پذيرش حق و پيروى از دين دورى گزيدى؛

وَاسْتَكْبَرْتَ

و به سركشى و تكبر ورزيدن پرداختى؛

وَكُنْتَ مِنْ الْكَافِرِينَ

و در زندگى ات از كفرگرايان و ناسپاسان روزگار بودى.

يك نكته ادبى

جاى اين پرسش است كه با وجود مؤنث بودن «نفس» چرا در واژه «جاءَتك» رعايت هماهنگى نشده، و كاف آن با فتح، كه نشان مذكر است آمده و با كسر كه علامت مؤنث مى باشد نيامده است؟! در اين مورد پاسخ داده اند كه منظور از «نفس» در اينجا واژه انسان است كه مذكر مى باشد و به همين دليل هماهنگى رعايت شده است.

گفتنى است كه در برخى قرائت هاى غيرقابل توجّه «كاف» در واژه مورد نظر با علامت تأنيث - كه در اينجا كسره مى باشد - آمده است.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ

و روز رستاخيز آن كسانى را كه بر خدا دروغ مى بستند خواهى ديد كه چهره هايشان سياه شده است.

به باور پاره اى منظور از دروغ بستن آنان بر خدا اين بود كه براى ذات پاك و بى همتاى او شريك و نظير و فرزند مى پنداشتند. امّا به باور پاره اى ديگر آيه شريفه هرگونه دروغبافى و دروغسازى به نام خدا و بر ضد او را شامل مى گردد.

أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْمُتَكَبِّرِينَ

آيا در آتش شعله ور دوزخ جايگاهى براى سركشان نيست؟! براى آن كسانى كه به آفت خود بزرگ بينى گرفتار بودند و از ايمان آوردن به خدا و رعايت مقررات او سرباز مى زدند و خود را برتر مى پنداشتند. اين فراز در حقيقت بيان مطلب مى باشد و روشنگرى مى كند كه چرا، جايگاه آنان در آتش شعله ور دوزخ است.

از ششمين امام نور آورده اند كه در اين مورد فرمود:

من حدث عن بحديث فنحن سائلوه عنه يوما، فان صدق علينا فانّما يصدق على الله و على رسوله، و ان كذب علينا فانّما يكذب على الله و على رسوله لانّا اذا حدثنا نقول: قال الله و قال رسوله ثم ثلاهذه الاية: و يوم القيامه...(154)

هركس روايت و بيانى از ما روايت كند، بى گمان ما روزى از او سئوال مى كنيم و حساب مى كشيم؛ از اين رو اگر راست گفته و از ما روايت كرده در حقيقت سخن درستى را به خدا و پيامبرش نسبت داده است و اگر دروغ گفته و بر ما دروغ بسته در حقيقت به خدا و پيامبرش دروغ بسته است؛ چرا كه ما هنگامى كه روايت مى كنيم و چيزى مى گوييم از اين و يا آن كس نمى گوييم، بلكه هماره از خدا و پيامبرش سخن مى گوييم و روشنگرى مى كنيم كه آنان چنين فرموده اند و آن گاه به تلاوت آيه مورد بحث پرداخت كه: و يوم القيامه ترى الّذين كذبوا على الله...

«سويد» از حضرت باقر(ع) آورده است كه در پاسخ از تفسير آيه مورد بحث فرمود: آيه در مورد كسى است كه بدون فرمان امامت از سوى خدا، خويشتن را امام و پيشواى دين و مردم جا بزند. سألت ابا جعفر عن هذه الايه فقال: كل امام افتحل امامة ليست له من الله.

از آن حضرت پرسيدم: اگرچه آن امام دروغين از نسل و تبار خاندان رسالت و امير مؤمنان باشد؟ و ان كان علويا؟

فرمود: آرى، گرچه از نسل و تبار خاندان على(ع) باشد. قال: و ان كان علوياً. گفتم: اگرچه از نسل و تبار فاطمه(ع) دخت فرزانه پيامبر باشد؟ پاسخ داد: آرى اگرچه از آنان باشد! و ان كان فاطمياً.(155)

/ 38