ديباچه - مسند فاطمه (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسند فاطمه (سلام الله علیها) - نسخه متنی

مهدی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديباچه

بِسمِ اللَّه الرَّحمنِ الرَّحيمِ
السّلامُ عَلَى الجَوادِ العالَمِ الْعَقْلِيَّة، وَ عَلَى الْجَوْهَرَةِ الْقُدْسِّيَة، صُورَةِ النَّفْسِ الْكُلِّيَة، بَضْعَةِ اْلحَقِيْقَةِ النَّبَوِيَّة، مَطْلَعِ الأنوار، ِالْعَلَويَّة، عَيْنِ عُيُوِن الأسْرارِ الْفاطِمِيَة، النَّاجِيَةِ الْمُنْجِيَةِ لِمُحِبِّيها، ثَمَرَةِ شَجَرَةِ اْليَقِين، سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمين، فِي تَعَيُّنِ الإنْسِيَّة، الْمَعْرُوفَةِ بِالْقَدْر، ِالْمَجْهُولَةِ بِالْقَبْر، قُرَّةِ عَيْنِ الرَّسُول، الزَّهراءِ الْبَتُول، فاطِمَةِالزَّهراء، ِعَلَيْهِ صَلَواتُ الْملَكِ المَنَّانِ.

شكر خدا را كه به فضلش موفّقيم.

هنوز مدّت زمانى كوتاه از چاپ اوّل اين كتاب نگذشته است كه موجباتى سبب گرديد تا اين مجموعه به چاپ دوم برسد. اين امر، فرصتى دست داد تا نتايج بررسيهاى تازه ايى كه در كتب روايى، و بعضاً جديد الانتشار، در باب سخنان حضرتش انجام داده بودم را براى تتميم و تكميل به اين مجموعه بيافزايم. اين افزودن سبب بر هم خوردن نظم و نسق حروف چينى كتاب گرديد كه پيشامد را به فال نيك گرفته تغييراتى به شرح زير انجام پذيرفت

1- قطع كتاب كه بر اثر اشتباه كارى ليتوگراف به اندازه غير استاندارد (نه رقعى و نه وزيرى) درآمده بود در قطع وزيرى تنظيم گرديد.

2- آرايش كتاب از نظر پوينت كلمات، پاورقيها و... تغيير يافت.

3- اغلاط مطبعى كه عمدتاً در اعراب احاديث و روايات راه يافته بود، تا آنجا كه ممكن بود و فرصت اجازه مى داد تصحيح گرديد.

4- متن ادعيه حضرت، كه خود فرازهاى بسيار شكوهمند معارف و حِكَم هستند به پارسى برگردانده شد.

5- در منابع هر سخن تغييراتى به عمل آمد. بدين صورت كه نخستين مأخذى كه در پاورقى: مذكور افتاده است مرجعى مى باشد كه ما روايت را از آن نقل كرده ايم و مابقى منابعى هستند كه روايت درآنها- هر چند با الفاظ و عباراتى مختلف- مذكور افتاده است.

6- رجال احاديث تا آنجا كه ممكن بود استقصا گرديد تا براى متّتبعينى كه در صحّت و سقم حديث دستى دارند، تشخيص سهل گردد. همچنين در فاصله زمانى ميان دو چاپ، اظهار نظرها، پيشنهادات، و انتقادهاى بعضاً سازنده و كارگشايى شد كه جا دارد در اينجا از ابرازكنندگان آن كمال تشكّر و امتنان را بنمايم. ياد نمودن به نام از آنها، كه برخى در زمره بزرگان علم و ادبند، شايد كسب شهرت و آبرو براى نويسنده باشد تا قدردانى از آنان. زين رو، به اجمال برگزار نموديم و اميد داريم كه كرده ما را حمل بر بى ادبى ننمايند.

تمهيد

معناى «مسند»

مُسنَد، به فتح سين ونون آن چيزى را گويند كه از زمين بالاتر باشد (در مكانى بالاتر قرار گرفته باشد)، همچون بالا رفتن از دامنه كوه و درّه كه انسان را در مكانى فراتر از سطح زمين قرار مى دهد. [ : خليل بن احمد فراهيدى: ترتيب كتاب العين/ به كوشش بكايى، ص 392 (و) ابن منظورلسان العرب، ج 6ص 378 ] در حديث اُحُد آمده است«رأيتُ النِساء يُسنِدنَ فِى الجَبَلِ» أي يُصَعِّدن فيه. [ ابن اثيرالنهاية، ج 2ص 408. ]
همچنين گفته شده است كه از دامنه كوه بالاتر و از ستيغ آن پاييتر را«سند» گويند. [ ابن اثيرالنهاية، ج 2ص 408 (و) طريحى مجمع البحرين/ تحقيق سيد احمد حسينى، ج 2ص 71. ]
جمع اين كلمه «اسناد» است كه جمع مكسر ديگرى ندارد. [ ابن منظور: لسان العرب، ج 6ص 378. ]
اگر اين كلمه با «الى» متعدّى گردد و بگوييم«سَنَدَإليه»، به آن تكيه دادن معنا مى دهد. «سَنَدَ فى الجبل» يعنى از كوه بالا رفت. «سَنَدَ لِلْخَمْسِينَ» يعنى به پنجاه سالگى نزديك شد و «سَنَدَ الشيى ءَ سَنَداً» يعنى براى او تكيه گاهى قرار داد كه به او استناد كند. [ مجمع اللغة العربيةالمعجم الوسيء ج 1ص 456. ] و «اسناد» در كلام عرب، نسبت دادن، بالا رفتن، بالا بردن، [ يعنى هم فعل لازم است و هم متعدّى به نفسه ] جديّت در امرى- همچون دويدن- معنا مى دهد و در اصطلاح علم نحو نسبت تامّ و كامل دادن ميان دو كلمه را گويند. [ مجمع اللغه العربيه المعجم الوسيط ج 1 ص 456 ] امّا علماى لغت اين كلمه را به هر چيزى كه به او شيى اى اسناد داده شود معنا كرده اند. [ خليل بن احمد فراهيدى ترتيب كتاب العين/ به كوشش بكايى، ص 392 (و) ابن منظورلسان العرب، ج 6ص 387. ]
با روشن گرديدن معناى لغوى اين واژه، به بيان معناى اصطلاحى آن مى پردازيم
در اصطلاح اهل ادب، كلام از دو جزء تشكيل شده است سَنَد و مُسنَد.

مثلاً شما وقتى مى گوييدعَبدُاللَّه رَجُلٌ صالح، ٌ«عَبدُاللًه» سند [ توجه داشته باشيد دراينجا خليل بن احمد «سند» و «مُسنَد» را يكى دانسته است. به معناى ديگر، او در اينجا مصدر را به معناى اسم مفعول گرفته است ] و «رَجُلٌ صالحٌ» مُسنَدٌإليه است. [ خليل بن احمدترتيب كتاب العين/ به كوشش بكايى، ص 392. ]
امّا در اصطلاح اهل حديث- كه مطمح نظر ماست- معانى گوناگونى عرضه شده است. ولى پيش از آن، لازم مى آيد اين نكته را يادآور گرديم كه براى اين كلمه در نزد اهل حديث سه اعتبار وجود دارد:

1- از «مسند» همان اسناد اعتبار مى شود، يعنى اسم مفعول به معناى مصدر.

2- مراد كتابى است از آنچه كه به صحابه پيامبر خدا نسبت داده شده است و از آنها روايت گرديده است. [ بلقينى محاسن الاصطلاح (در ذيل مقدّمه ابن الصلاح) ، ص 112 ] كه در نزد شيعه احاديثى كه به يكى از معصومين (عليهم السلام) ختم بشود را در بر مى گيرد.

3- قسمتى ازاقسام حديث است كه براى آن تعاريف مختلفى عرضه شده است. هرچند كه برخى از عامّه در تعريف آن خلط كرده اند، و برخى از خاصّه به تبع ايشان در دام اشتباه افتاده اند. امّا بر سبيل اجمال عبارت است از
3-1) آن حديثى كه به قائلش اسناد داده شده است و جمع آن «مساند» و «مسانيد» است. [ فيروز آبادى القاموس المحيء باب الدال فصل السين/ ج 1: ص 584 (و) ابن منظورلسان العرب، ج 6ص 387. ]
3-2) آن حديثى است كه به پيامبر خدا اسناد داده شده است. [ شهيد ثانى البداية، ج 2صص 99-98 (و) ميردامادالرواشح السماويّة، ص 127 (و) بغدادى الكفاية فى العلم الرواية، ص 21 (و) حاكم نيشابورى معرفة علوم الحديث، ص 18 (و) مجمع اللغة العربيةالمعجم الوسيء ج 1ص 456 ] كه در نزد شيعه، علاوه بر پيامبر خدا، يكى ازمعصومين (عليهم السّلام) را در بر مى گيرد.

مرحوم علامّه شيخ عبداللَّه مامقانى (1351-1290 ق) در اين باره مى گويد
استعمال كلمه «مسند» دراين معنا بسى بيشتر از ديگر معانى است و به اين مطلب گروهى از عامّه همچون ابن الصلاح (643-577 ق) [ مقدمه ابن الصلاح، ص 17 ] و محى الدّين نووى (676-631 ق) [ سيوطى تدريب الرواى شرح تقريب النواوي، ج 1ص 182 ] و غيرايشان تصريح كرده اند. البته برخى همچون ابن عبدالبر دركتاب «التمهيد» لفظ مسند را عموميّت داده بر حديث مقطوع هم شامل دانسته اند، كه بر اين تقدير، حديث مسند ومرفوع را يك معنا و مفهوم مى باشد. امّا ابن حجر عسقلانى (852-773 ق) بر اين قول خرده گرفته و گفته است كه ملازمه اين سخن آن خواهد شد كه مسند بر مُرسل و مُعضل و منقطع صدق نمايد كه بر اين گفتار قائلى نيافته ايم. [ مامقانى مقباس الهداية/ تحقيق شيخ محّمدرضا مامقانى، ج: 1 صص 205-203. ]
3-3) آن حديثى است كه اسنادش به پيامبر خدا متصّل باشد [ ابن مُلَقّن: التذكرة، ص 14 ] كه با اين فرض، حديث مسند در زمره احاديث صحيص مى باشد [ شهيد ثانى البداية/ به تصحيح بقّال، ج 1: ص 98 (و) ميرزاى قمى: القوانين، ص 486 (و) ازهرى: تهذيب اللغة، ج 12: ص 365 (و) ابن منظور: لسان العرب، ج 6: ص 388 (و) زبيدى: تاج العروس، ج 2: ص 381 (و) حاكم: معرفة علوم الحديث، ص 48 (و) قاسمى دمشقى: قواعد التحديث، ص 123 (و) مامقانى: مقباس الهداية، ج 1: ص 203. ]
استعمال لفظ «مسند» در اين كتاب، لحاظ اعتبار دوم و يا لحاظ تعريف نخست از اعتبار سوم است. يعنى كتابى كه سخنان حضرت زهراء (عليهاالسّلام) را گردآورده است و يا احاديثى كه قائلش- حضرت صديقه كبرى- اسناد داده شده است. پس رواياتى كه درآن از حضرتش سخن رفته و گوينده اش پيامبر خدا و يا ائمه معصومين (عليهاالسّلام) هستند از دايره محتويات كتاب خارج است؛ زيرا كتاب «مسند فاطمه (عليهاالسّلام) » است و نه مسند پيامبر خدا و يا يكى از معصومين (عليهم السّلام).

هر چند برخى مسند را به اين معنا گرفته اند، كه در اين صورت احداث قولى جديد در معناى اصطلاحى مى باشد، كه قائلى در ميان علماى علم دراية الحديث ندارد. [ براى مثال: حجةالاسلام، شيخ عزيزاللَّه عطاردى كتابى درمورد زندگانى، سخنان و راويان حديث از امام كاظم (عليه السّلام) گرداورى و تنظيم نموده اند به نام «مسند الامام الكاظم (عليه السلام)». شايد اين نامگذارى از باب «تَسمِيَةُالشَّي ءبإسم جُزئِهِ» باشد؛ زيرا تنها فصل كتاب در باب سخنان حضرت مى باشد و مابقى نصوص و رواياتى است كه در مورد حضرت آمده است. ]

فايده كتاب

گردآورى سخنان وكلمات بزرگان فوايدى در بر دارد، كه بر كسى پوشيده نيست. سخنان آنانكه در اين خيل عظيم بشرى از برجستگى
خاصّى برخوردار و بر تاريخ و افكار اثر گذار بوده اند نشانگر سير تحوّلات، دگرگونى هاى جامعه و ويژگيهاى كلاسه شده اى است كه محقّق را به استخراج نتايج كلّى نايل مى گرداند. بررّسى گفته هاى يك شخصيّت به منزله نقبى است كه به خانه دل او مى زنيم تا از اين راه ميزان آگاهى، واكنش او نسبت به محيط اطراف، موضع گيرى در برابر حوادث، ملَكات اخلاقى، حساسيّتهاى رفتارى، اندازه دريافتها و كيش شخصيّتى او را دريابيم.

گاه نتايج اين كنكاش ابعاد گسترده ترى يافته، جستجوگر را بر تاريخ يك ملّت و يا يك امّت آگاه مى كند. تاريخى كه مفادش از اعتبار وارزشى به سزايى برخوردار است؛ چرا كه ديگر در اين تاريخ، تحليل [ : البته بايد توجّه داشت تحليلى كه در اينجا مراد است تحليلهايى است كه بااغراض و سليقه هاى شخصى با مبانى من عندى همراه است، كه متأسفانه اكثر تحقيقات ما بر اين اسلوب است. ] كه سرانجام وقايع را به تحريف دچار مى سازد، عزلت نشين شده در حاشيه قرار مى گيرد، و نصوص وقايع در طول ازمنه قابل دسترسى است و هر عالمى مى تواند از حادثه تحليلى نو عرضه بدارد، بدون آنكه اصل واقعه در قبال اين تحليل رنگ ببازد. حال، اگر اين شخصيّت از امتيازاتى چون عصمت و دورى از اشتباه برخوردار باشد، اين تاريخ واقع گراتر است؛ زيرا كسى كه در سخنان او دروغ يافت نشود و هر كلام او حاكى از مكنونات قلبى او باشد، واقع را كَما هُوَ حَقّه اَدا مى كند و نسلهاى بعد را در ارزيابى از حوادث به گمراهى نمى كشاند.

براى مثال: آنجا كه بزرگ بانوى اسلام با زنان مهاجر وانصار- پس از واقعه غصب فدك- سخن مى گويد دريافت واقعى از ميزان خشم و نفرت او از زمامداران قدّاره بند وقت امرى ممكن است. چرا كه شخصيّت و مقام حضرتش در رتبه اى است كه خشم ونفرت او سبب گزافه گويى وقلب نمودن حوادث نمى گردد. او اگر در مقام بيان حكم است حكم خدا را بيان مى دارد، كه هيچ كس در الهى بودن آن شك نمى كند و حتّى دشمن را وادار به اقرار مى كند؛ هر چند كه اين اقرار بر اثر كبر و نخوت و... ضمنى صورت پذيرفته باشد.

چگونگى تأليف كتاب

پى ريزى شالوده مطالب اين كتاب به زمانى بر مى گردد كه سرگرم تهيه و تنظيم كتابى درباره زندگانى، فضائل، مناقب و ديگر ابعاد وجودى حضرت زهراء (سلام اللَّه عليها) بودم كه در آن رواياتى كه دراين مورد در كتب و مجامع روايى شيعه واهل سنّت آمده است را با استقصايى درخور گرد آورده بامدد از ديگر منابع به ترجمه و شرح و تفصيل آنها پرداخته ام [ اميد آن دارم كه هرچه سريعتر اسباب نشر اين مجموعه كه بالغ بر پنج جلد گرديده است فراهم گردد. بِمَنِّهِ وكَرَمِهِ ] چون در آن كتاب فصلى به سخنان حضرت صدّيقه كبرى (سلام اللّه عليها) اختصاص داده شده بود، برخى از دوستان و سروران پيشنهاد به چاپ مستقل اين قسمت نمودند؛ چرا كه خود بويى و عطرى دگر دارد و به تنهايى منفعت رسان است.

براى سامان يافتن اين مجموعه به كتب حديثى فراوانى از علماى فريقين مراجعه نموديم و تا آنجا كه حوصله و امكانات و زمان اجازه مى داد به كاوش و بررسى پرداختيم و سخنان حضرت زهرا (عليهاالسّلام) را از لابلاى اين كتب استخراج كرديم. كاريست گسترده و در نوع خود طاقت فرسا. براى نشان دادن گستردگى كار سخن جلال الدين سيوطى (911-849 ق) دركتاب «الثغور الباسمة في حياة سيّدتنا فاطمة» [ : سيوطى الثغور الباسمة في حياة سيّدتنا فاطمة، ص 52 ] را يادآور مى شويم كه تمامى رواياتى را كه از بانوى دو عالم، فاطمه ى زهرا (عليهاالسّلام) روايت شده است را كمتر از ده عدد مى داند و حافظ بَدَخشانى درحاشيه همين كتاب اين رقم را به 18 حديث رسانده است.

همچنين شمس الدّين، محمّد بن احمد بن عثمان ذهبى (م 748 ق) چنين مى گويد وَ لَها في مُسنَدٍ بَقِي ثَمانِيَةَ عَشَرَ حَديِثاً، مِنها حَدِيٌث و احِدٌ مُتَّفقٌ عَلَيهِ. [ ذهبى:سير اعلام النبلاء، ج 2: ص 134 ] براى حضرتش در مسندى 18 حديث بر جاى مانده است كه- تنها- يك حديث آن (مسند) مورد اتّفاق همه مى باشد [ يادآورى اين نكته جالب است كه برخى از متأخّرين همچون خيرالدين زركلى در «الاعلام» (ج 5: ص 132- از چاپ 8 جلدى) در باب تعداد احاديث بر جاى مانده از حضرتش همين عدد را ذكر كرده اند كه با وجود مجامع روايى متعدّد گفتار آنان نشانگر آنست كه به قول قدما اكتفا نموده اند و تتّبع آنان را تلاشى كامل و تام انگاشته اند. ]! كه ما- آن چنان كه خواهيد ديد- خيلى بيش از اين را آورده ايم. علاوه بر ذكر احاديثى كه از فاطمه ى زهرا (عليهاالسّلام) روايت شده سعى كرديم ترجمه درخورى را همراه با ارائه ى منابع و مدارك، با در نظر گرفتن قدمت آنها بياوريم تا فايدت كتاب دو چندان گردد.

بجاست يادآور گرديم كه گاه از كتابى چند چاپ مختلف وجود دارد كه عدم آگاهى از آن سبب مى گردد در يافتن روايت و يا حديث در مرجع موردنظر دچار اشكال شويم. براى رفع اين نقيصه، فهرست تفصيلى منابع و مأخذى كه از آنها استفاده گرديده در پايان اثر آمده است.

همچنين چون كتاب در بر گيرنده ى احاديثى است كه شرف انتساب به بى بى دو عالم، حضرت زهرا (عليهاالسّلام) دارد، لازم مى نمود كه اشاره اى- هر چند بر سبيل اجمال و اختصار- به زندگانى و سيرت حضرت داشته باشيم تا مجموعه از هر جهت تمام باشد. از اين رو، مختصرى در اين باب به عنوان «سرآغازسخن» تنظيم گرديد كه براى رعايت جنبه ى اختصار و همچنين اتقان مطالب عرضه شده، فقط به بيان روايات وارده در اين

/ 38