دلسوزى پيامبر بر فاطمه و بزرگداشت او - مسند فاطمه (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسند فاطمه (سلام الله علیها) - نسخه متنی

مهدی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يا حى يا قيوم، اسئلك باسمك الذى شارقت به السموات و الارضون، وباسمك الذى يصلح عليه الاولون و الاخرون، يا حيا قبل كل حى، و يا حيا بعد كل حى، و يا حيا حين لا حى، و يا محيى الموتى، و يا حى يا لا اله الا انت، يا حى يا قيوم، اسئلك ان تصلى على محمد و آل محمد، و ارزقنى من حيث احتسب و من حيث لا احتسب و رزقا و اسعا حلالا طيبا، و ان تفرج عنى كل غم و هم، و ان تعطينى ما ارجو و آمله، انك على كل شى قدير. [شيخ طوسى: مصابح المتهجد، صص 194- 202 (و) علامه حلى: منهاج الصلاح فى مختصر المصباح (به نقل از سپهر در كتاب ناسخ التواريخ) (و) كفعمى: الصمباح، صص 72- 78 (و) همو: البلد الامين، صص 55- 60 (و) العتيق الغروى، ص 153 (از عبدالله بن محمد مروزى، از عمارة بن زيد، از عبدالله بن العلا، از جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام)، از پدرش محمد بن على حسين (عليهم السلام)- اين دعا را تا فقل حسبى الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم ذكر نموده است) (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 83: صص 165- 171/ ح 44، چ بيروت (با استناد به كتاب «العتيق الغروى») و ج 92: صص 204- 209/ ح 38، چ بيروت (به نقل از «مصباح المتهجد») (و) سپهر: ناسخ التواريخ، ج 2: ص 466.

نكته: كفعمى در حاشيه البلد الامين (ص 55) گويد: همانا نام گذارى ايندعا به «دعاى حريق» بر اساس روايتى از امام صادق (عليه السلام) مى باشد كه حضرت فرمود:از پدرم امام باقر (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: با پدرم، على بن الحسين (عليهماالسلام) در «قبا» بودم كه چون پدرم بيامد پيرمردى از انصار به نزد ما آمد و گفت: به خانه خود روان گرديد كه در آتش مى سوزد. پدرم گفت: به خدا سوگند، خانه ى من نمى سوزد. اورفت و باجماعتى از مواليان ما بازگشت و در حالى كه همه گريه مى كردند به پدرم گفتند: به خدا سوگند، كه خانه شما در آتش مى سوزد، پدرم گفت: نه به خدا نمى سوزد، كه من به پروردگارم و آنچه كه در دستم موجود است مطمئن تر از شمايم.

امام باقر (عليه السلام) مى افزايد: چون به خانه بازگشتيم معلوم افتاد كه تمامى خانه هاى اطراف از چارسو بسوخته، ليكن خانه ى ما را زيانى نرسيده است. آنگاه پدرم (حضرت باقر (عليه السلام) مى فرمايد) به پدرشان زين العابدين فرمود: اى پدر! ماجرا از چه قرار است؟ حضرت فرمود: اى فرزندم! چيزى از علم پيامبر (صلى الله عليه و آله) است كه به ما به ارث رسيده كه از براى ما از دنيا وآنچه در اوست: از مال و جاه، از مردان آماده ى رزم و از سلاحهاى مهيا عزيزتر است. و آن هديه ايست كه جبرئيل (عليه السلام) به پيامبر عطا نموده است كه پيامبر على و دختر خود، فاطمه (عليهم السلام) را بيآموخت و به ما به ارث رسيده است و آن دعاى كاملى است كه هر كس در هر روز آنرا مقدم داشته و بخواند خداوند تعالى هزار ملك را وكيل مى كند كه او و اهل و فرزندان و حشم و دوستانش كه به آنها توجه دارد از آتش و غرق و... حفظ كند.]

دلسوزى پيامبر بر فاطمه و بزرگداشت او

(11) اخبرنا ابو منصور زيد بن طاهر بن سيار البصرى قدم علينا واسطا، عن حسين بن محمد بن يعقوب الشباطى الحافظ، حدثنا ابوبكر محمد بن عدى، حدثنا محمد بن عدى الابلى، حدثنا احمد بن محمد بن سعيد، حدثنا عبدالله بن محمد بن ابى مريم القبائى من اهل قبا، حدثنا القاسم بن محمد، عن ابيه، عن جعفر بن محمد، عن ابيه محمد بن على، عن ابيه على بن الحسين، عن ابيه الحسين بن على، عن امه فاطمة بنت رسول الله (صلى الله عليه و آله)، قالت:

لما نزلت على النبى (صلى الله عليه و آله) (لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا [ نور، 24: 63. ]) قالت فاطمة (عليهاالسلام):فتهيبت النبى (صلى الله عليه و آله) ان اقول له: يا ابة، فجعلت اقول له: يارسول الله، فاقبل على، فقال لى: يا بنية، لم تنزل فيك و لا فى اهلك من قبل،انت منى و انا منك، و انما نزلت فى اهل الجفاء و البذخ و الكبر، قولى: يا ابة، فانها احب للقلب و ارضى للرب. ثم قبل النبى (صلى الله عليه و آله)جبهتى، و مسحنى بريقه، فما احتجت الى طيب بعده. [ مغازلى: كتاب مناقب على بن ابى طالب، ص 364: ح 411 (و) ابن شهر آشوب: مناقب آل ابى طالب، ج 3: ص 320 (از قاضى ابومحمد كرخى در كتابش كه در الفاظ، با نقل كه از كتب «مناقب على بن ابى طالب» اخذ شده است اندكى اختلاف دارد) (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 32 (به نقل از ابن شهر آشوب) (و) بحرانى: عوالم العلوم، ج 11: ص 74 (به نقل از ابن شهر آشوب). ] فاطمه (عليهاالسلام) دخت رسول خدا گويد: چون آيه ى «آن چنان كه يكديگر را صدا مى زنيد پيامبر را صدا مزنيد» فرود آمد، هيبت پيامبر مرا گرفت كه او را «اى پدر» صدا بزنم. من هم او را رسول الله صدا مى زدم. پيامبر خدا- چون تغيير رويه رادر من مشاهده نمود- به من رو كرده فرمود: اى دختركم! اين آيه در مورد تو فرود نيامده است. تو از من و من از تو هستم؛ بلكه اين آيه در مورد ستمگران و متكبران نخوت كنندگان فرود آمده است. تو بگو: اى پدر! چرا كه اين كلام مرا بيشتر خوشايند است و در نزد پروردگار نيكوتر است. آنگاه پيامبر خدا پيشانيم را بوسيد، و آن را با آب دهانش تر نمود، كه از آن پس به استعمال بوى خوش نيازمند نگرديدم.

فاطمه مهتر بانوان است

(12) عن فاطمة (عليهاالسلام): يا فاطمة، الا ترضين ان تكونى سيدة نساء المؤمينن [متقى هندى: كنز العمال، ج 13: ص 93/ ح 523 (از طريق بخارى و مسلم)(و) على بن حسام الدين هندى: منتخب كنز العمال، ج 5: ص 97 (و) ابن حجر: الصواعق المحرقه، ص 114 (و) حمزاوى: مشارق الانوار، ص 109 (و) نبهانى: الفتح الكبير، ج 3: ص 400 (و) مناوى: اتحاف السائل، ص 66 (و) شناوى: سيدات نساء اهل الجنة، ص 156 (و) جزائر: تظلم الزهراء، ص 26 (و) قاضى نورالله: احقاق الحق، ج 10: صص 84 و 109 و ج 25: صص 40- 41 (و) محمد سعيد ممدوح المكى: اسعاف الملحين بترتيب احاديث احياء علوم الدين الغزالى، ص 174 (و) بحرانى: عوالم العلوم، ج 11: ص 104.

البته اين حديث از عايشه هم نقل گرديده است كه مى توان آن را در ماخذى كه در ص 96 همين كتاب (پاورقى شماره ى 2) مذكور افتاده يافت.]؟ فاطمه (عليهاالسلام) گويد:- پيامبر خدا فرمود- اى فاطمه! ايا خشنودى كه مهتر بانوان به ايمان گرويدگان باشى؟ (13) عن فاطمة (عليهاالسلام): اما ترضين انتكونى سيدة نساء اهل الجنة [متقى هندى: كنز العمال، ج 13: ص 93 (و) مخدوم حنفى: بذل القوة فى حوادث سنى النبوه، ص 299 (و) عبدالكريم و رديفى مصرى: سعد الشموس، ص 203.

البته اين حديث را عايشه و ديگران- با الفاظ مختلف- از پيامبر خدا نقل كرده اند. رك قاضى نورالله: احقاق الحق، ج 10: ص 83 به بعد.]؟ فاطمه (عليهاالسلام) گويد:- پيامبر خدا فرمود:- آيا خشنودى كه مهتر زنان بهشتى باشى؟

خبر پيامبر از نخستين كسى كه به او مى پيوندد

(14) عن فاطمة (عليهاالسلام) عن النبى (صلى الله عليه و آله)، قال: انه لم يكن نبى كان بعده نبى الا عاش نصف عمر الذى كان قبله، ان عيسى عاش عشرين و مائة سنة، ولا ارانى الا ذاهبا على راس الستين فابكانى ذلك، و قال: بابنية، انه ليس من نساء المسلمين امراة اعظم ذرية منك فلا تكونى ادنى امراة صبرا، ثم ناجانى فى المرة الاخرى و اخبرنى انى اول اهله لحوقا به و قال: انك سيدة نساء اهل الجنة، الا ما كن من البتول المريم بنت عمران. فضحكت لذلك [ محب الدين طبرى: ذخائر العقبى، ص 39 (و) سيوطى: مسند فاطمه، ص 41/ ح 61 (و) قاضى نورالله: احقاق الحق، ج 10: ص 83. ] از فاطمه (عليهاالسلام)، از پيامبر خدا روايت شده كه فرمود: پيامبرى نبوده مگر اينكه در پس او پيامبرى باشد كه نصف عمر پيامبر پيشين روزگار بگذراند و عيسى يكصد و بيست سال عمر كرد و من نمى بينم كه بيش از شصت سال عمر كنم.- فاطمه (عليهاالسلام) گويد:- اين سخن م را به گريستن واداشت. رسول خدا فرمود: دختركم! هيچ زنى از زنان مسلمان نيست كه دنباله اى به انبوهى تو داشته باشد. و هيچ زنى چون تو بردبار نيست.

سپس فاطمه (عليهاالسلام) مى فرمايد: كه پيامبر خدا نجواكنان مرا آگاه ساخت كه از كسانش نخستين فردى هستم كه بدو مى پيوندم ودر دنباله ى كلام خود افزود: تو مهتر بنوان بهشتيان هستى، همچنانكه باكره بودن از آن مريم دختر عمران است.

- فاطمه (عليهاالسلام) گويد:- از اين سخن پدر به خنده افتادم.

(15) عن فاطمة (عليهاالسلام) ان النبى قال لها: انك اول اهل بيتى لحوقا بى، و نعم الخلف انا لك. [متقى هندى: كنز العمال، ج 16: ص 281 (و) عباس احمد سقر و احمد عبدالجواد: جامع الاحاديث، قسم الاول: ج 7/ ص 244.

البته اين حديث با صدر و ذيلهاى متفاوت از زبان عايشه، ابن عباس و ام حبيبه و واثلة بن اسقع و يحيى بن جعده در كتب فريقين آمده است. رك قاضى نورالله: احقاق الحق، ج 10: صص 439- 451.] عن فاطمة (عليهاالسلام) روايت شده است كه پيامبر خدا بدو فرمود: تو نخستين فرد از خاندانم هستى كه به من خواهى پيوست، و چه خوب خلفى هستى براى من.

پاداش درود و صلوات بر فاطمه

(16) روى عن على (عليه السلام)، عن فاطمة (عليهاالسلام) قالت: قال لى رسول الله (صلى الله عليه و آله) يا فاطمة، من صلى عليك غفرالله له، و الحقه بى حيث كنت من الجنة. [ اربلى: كشف الغمة، ج 1: ص 472 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 55 (و) سپهر: ناسخ التواريخ، ج 2: ص 365 (و) (و) بحرانى: عوالم العلوم، ج 11: ص 179. ] على (عليه السلام) از فاطمه (عليهاالسلام) روايت مى كند كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مرا فرمود: اى فاطمه! هر كس بر تو درود بفرستد، خداوند او را بيامرزد و در بهشت به منش ملحق گرداند.

(17) عن فاطمة (عليهاالسلام)، قالت: قال ابى و هو ذا حى: من سلم على عليك ثلاثة ايام فله الجنة. قلت لها: ذا فى حياته و حياتك، او بعد موته و موتك؟ قالت: فى حياتنا و بعد وفاتنا [ مغازلى: كتاب مناقب على بن ابى طالب، ص 363: ح 410 (و) ابن شهر آشوب: مناقب آل ابى طالب، ج 3:ص 139 (با اختلافى اندك نسبت به مغازلى) (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 185/ ذح 17 (به نقل از ابن شهر آشوب) (و) مفيد: كتاب المزار، ص 154: ح 6 (و) طوسى: تهذيب الاحكام، ج 6: ص 9/ ح 11 (با اختلاف در الفاظ) (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 100: ص 194/ ح 9 (و) حر عاملى: وسائل الشيعة، ج 10: ص 287/ ح 1، چ عبدالرحيم شيرازى و ج 14: ص 367: ح 19404 (دو منبع اخير به نقل از التهذيب) (و) بحرانى: عوالم العلوم، ج 11: ص 527. ] از فاطمه (عليهاالسلام) روايت شده كه فرمود: پدرم آن زمان كه در قيد حيات بود مرا فرمود: هر كه بر من و تو سه روز سلام كند بهشت از آن اوست.- كسى مى گويد:- در حيات پيامبر و شما يا بعد از مرگتان؟ حضرت فرمود: در حيات و ممات ما.

خبر دادن پيامبر از آينده

(18) عن فاطمة الصغرى بنت الحسين (رضى الله عنهما)، عن ابيها، عن جدتها فاطمد الكبرى، بنت رسول الله (صلى الله عليه و آله)، قالت: قال لى رسول الله (صلى الله عليه و آله): يدفن من ولدى سبعة بشاطى الفرات، لم يبلغهم الاولون، و لم يدركهم الاخرون [ طبرى: دلائل الامامة، ص 5 (و) توفيق ابوعلم: اهل البيت، ص 130. ] از فاطمه ى صغرى دختر حسين (رضى الله عنهما)، از پدرش، از مادر بزرگش فاطمه ى كبرى دختر رسول الله (صلى الله عليه و آله) نقل است كه حضرت فرمودند: رسول خدا (صلى الله عيله و آله) به من فرمودند: هفت نفر از فرزندانم بر ساحل (كناره) فرات دفن مى شوند كه نخستينيان به مقام آنان نمى رسند و آخريان هم درك وجودشان را نمى كنند.

عن فاطمة بنت رسول الله (صلى الله عليه و آله) قالت: قال لى رسول الله (صلى الله عليه و آله): الا ابشرك؟ اذا اراد الله ان يتحف زوجة وليه فى الجنة بعث اليك تبعثين اليها من حليك [ طبرى: دلائل الامامة، ص 2. ] فاطمه دخت رسول الله گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مرا فرمود: آيا مى خواهى ترا بشارت دهم؟ زمانى كه خداوند اراده نمود زنى از زنان بهشت را تحفه بدهد نزد تو مى فرستد تا از زيورآلات خود به او دهى.

فاطمه پيامبر را از نيرنگ مشركان آگاه مى كند

(20) اخبرنى ابوالنضر محمد بن محمد بن يوسف الفقيه، حدثنا عمثان بن سعيد الدارمى،حدثنا وضاح بن يحيى النهشلى، حدثنا ابوبكر بن عياش، عن عبدالله بن عثمان بن خثيم، عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس، عن فاطمة (رضى الله عنها)، قالت: اجتمع مشكروا قريش فى الحجر فتعاقدوا باللات و العزى و مناة لوراينا محمد (صلى الله عليه و آله) لقمنا مقام رجل واحد و لنقتله، فدخلت على النبى باكية و حكت مقالتهم، فقال رسول الله: يا بنية، اسكنى ثم خرج فدخل عيلهم المسجد فرفعوا رؤسهم ثم نكسوا فاخذ فبضة من تراب فرمى بها نحوهم ، ثم قال: شاهت الوجوه فما اصاب رجلا منهم الا قتل يوم بدر. [حاكم نيشابورى: المستدرك الصحيحين، ج 3: ص 157 (آنگاه در ادامه ى حديث حاكم مى افزايد كه سند اين حديث صحيح است كه بخارى و مسلم آن را يادآور نگرديده اند) (و) بيهقى: دلائل النبوة، ج 2: ص 227. (البته روايت بيهقى به اين صورت مى باشد:

عن فاطمة (عيلها السلام) قالت: اجتمعوا مشركوا قرش فى الحجر، فقالوا: اذا مر محمد علينا ضربه كل واحد منها ضربة. فسمعته (عليهاالسلام) فدخلت على ابيها ذفكرت ذلك الخبر...) (و) سيوطى: مسند فاطمة، ص 118: ح 277 (به نقل از بيهقى) (و) بحرانى: عوالم العلوم، ج 11: ص 580 (به نقل از بيهقى) (و) مجلسى:بحارالانوار، ج 18: ص 60 (و) سيوطى: مسند فاطمه، ص 118 (دو كتاب اخير روايت را از ابن عباس نقل كرده اند با اين تفاوت كه بعد عبارت «حكت مقالتهم» چنين آورده اند: فقال: يا بنيه، احضرى لى وضوء فتوضا، ثم خرج الى المسجد فلما راوه قالوا: هو ذا و خفضت رؤسهم و سقطت اذقانهم فى صدروهم فلم يصل اليه رجل منهم، فاخذ النبى (صلى الله عليه و آله) قبضة من التراب فحصبهم بها و قال: شاهت الوجوه، فما اصاب رجلا منهم الا قتل يوم بدر كافرا).] از فاطمه ى (عليهاالسلام) روايت شده است كه فرمود: مشركين قريش در حجر- اسماعيل- گرد آمده بودند. آنان در آن مكان قرار گذاشتند و بر اين قرار لات و مناة و عزى را شاهد گرفتند گه اگر پيامبر بدآنجا آمد همگى برخاسته او را به اتفاق هم به قتل برسانند.- فاطمه (عليهاالسلام) گويد: چون اين خبر بشنيدم- بر پيامبر در حالى كه گريان بودم وارد شدم و گفتار آنان را حكايت نمودم. رسول خدا فرمود: اى دختركم! همين جا بمان. آنگاه داخل در مسجد شدند. مشركين چون مشاهده نمودند كه پيابمر داخل در مسجد گرديده است سرها را بالا كرده سپس به زير افكندند. پيامبر مشتى خاك برداشته به جانب آنها پاشيد؛ آنگاه فرمود: تيره باد رويتان.

- فاطمه (عليهااسللام) مى فرمايد:- آن خاك به چهره اى اصابت ننمود مگر آنكه در روز بدر به قتل رسيد.

/ 38