فضايل بانوى دو سرا - مسند فاطمه (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسند فاطمه (سلام الله علیها) - نسخه متنی

مهدی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید










  • تا ظن نبرى كه ما ز آدم بوديم
    بى زحمت عين و شين و قاف و گل و دل
    معشوقه ى ما و عشق همدم بوديم



  • روزى كه نبود آدم آن دَم بوديم
    معشوقه ى ما و عشق همدم بوديم
    معشوقه ى ما و عشق همدم بوديم



فاطمه اى كه مادرى چون خديجه و پدرى چون محمّد داشت عجب نيست كه در جمال و كمال دخترى برجسته باشد. انس بن مالك چنين گويد:

روزى از مادرم درباره ى فاطمه، دخت رسول خدا پرسيدم او در پاسخ گفت: او همانند ماهى كه در شب چهارده بخواهد بدرخشد و يا خورشيدى كه بخواهد در زير ابر پنهان گردد؛ چهره اش سپيد و درخشنده بود. سفيد چهره اى كه سپيديش آميخته به سرخى بود و گيسوانى مشكين فام داشت و از شبيه ترين مردم به رسول خدا بود.




  • بَيضاءُ تَسحَبُ مِن قِيامِ شَعرِها
    فَكَأنَّها فِيهِ نَهارٌ مُشرِقُ
    وَ كَأَنَّهُ لَيلٌ عَلَيها مُظلِم



  • وَ تَغيبُ فِيهِ وَ هوَ جَثلٌ أسحَمُ
    وَ كَأَنَّهُ لَيلٌ عَلَيها مُظلِم
    وَ كَأَنَّهُ لَيلٌ عَلَيها مُظلِم



[ حاكم نيشابورى: المستدرك على الصحيحين، ج 3: ص 161 (و) توفيق ابوعلم: اهل البيت: ص 117 (و) خوارزمى: مقتل الحسين، ج 1: ص 70 (و) قاضى نوراللَّه: احقاق الحق، ج 19: ص 17. ] 1) سپيد چهره اى كه چون برخيزد گيسوانش او را در بر مى گرفت. گيسوان تافته سياهى كه بدن او را مى پوشاند.

2) تو گويى كه او در ميان آن گيسوان مشكين چون روز تابان است. درخشان روزى كه شبى تار او را در بر گرفته است.




  • به قامت قامت و قامت قيامت
    قيامت كرده اى اى سرو قامت



  • قيامت كرده اى اى سرو قامت
    قيامت كرده اى اى سرو قامت



و چه بالاتر از اين كه به اقرار محسودانش در حركات، و سَكَنات، و راه و رسم زندگى، و سخن گفتن شبيه ترين مردمان به رسول خدا بود [ اربلى: كشف الغمه، ج 1: ص 471 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 55 (به نقل از كشف الغمّه) (و) صحيح مسلم، ج 4: ص 1905/ 99 (و) ذهبى: تاريخ الاسلام، ج 2: صص 89 ] 92 (و) ابن طيفور: بلاغات النساء، ص 14 (و) بيهقى: السنن الكبرى، ج 7: ص 101 (و) اخطب خوارزمى: مقتل الحسين، ج 1: ص 54 (و) ابن عبد ربّه: العقد الفريد، ج 2: ص 3 (و) ابن طلحه: مطالب السؤول، ص 7 (و) صبّان: إسعاف الراغبين، ص 171 (و) حافظ ابن حبّان: ذخائر العقبى، ص 40.

فضايل بانوى دو سرا

فضايل حضرتش از شمارش برون است و آدمى از درك مقام و منزلت او عاجز:

«الليلة فاطمة و القدر الله، فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر.انما سميت فاطمة لان الخلق فطموا من معرفتها» [ فرات كوفى: تفسير الفرات، ص 218/ از تحقيق محمد الكاظم، ص 581 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 65/ ح 58 (به نقل از امام صادق (عليه السلام) در تفسير سوره ى قدر). ]».

مراد از الليلة فاطمه و القدر الله است كه هر كس فاطمه را چنان كه بايسته ى مقام اوست درك كند، همانا شب قدر را درك كرده است. و حضرتش را فاطمه نام نهاده اند؛ زيرا خلايق از درك مقام او ناتوانند.

او با فضيلت ترين بانويى است كه گردون تاكنون به خود ديده است و پدر و شوهر و دو فرزندش در ممتاز بودن از ديگران با او شريكند:

كان رسول الله (صلى الله عليه و آله) جالسا ذات يوم و عنده على و فاطمة و الحسن و الحسين، فقال: «اللهم انك تعلم ان هولاء اهل بيتى، و اكرم الناس على، فاحبب من احبهم، و ابغض من ابغضهم، و وال من والاهم، و عاد من عاداهم، و اعن من اعانهم، و اجعلهم مطهرين من كل رجس، معصومين من كل ذنب، و ايدهم بروح القدس منك.

ثم قال: يا على، انت امام امتى و خليفتى عليها بعدى، و انت قائد المؤمنين الى الجنة، و كانى انظر الى ابنتى فاطمة قد اقبلت يوم القيامة على نجيب من نور، عن يمينها سبعون الف ملك، و عن يسارها سبعون الف ملك، و بين يديها سبعون الف ملك، و خلفها سبعون الف ملك. تقود مؤمنات امتى الى الجنة، فايما امراة صلت فى اليوم و الليلة خمس صلوات، و صامت شهر رمضان، و حجت بيت الحرام، و زكت مالها، و اطاعت زوجها، و والت عليا بعدى، دخلت الجنة بشفاعة ابنتى فاطمة، و انها سيدة نساء العالمين.

فقيل يا رسول الله: اهى سيدة نساء عالها؟ فقال صلى الله عليه و آله: ذلك لمريم بنت عمران؛ فاما ابنتى فاطمة فهى سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين، و انها لتقوم فى محرابها فيسلم عليها سبعون الف ملك من الملائكة المقربين، و ينادونها بما نادت به الملائكة مريم، فيقولون: يا فاطمة، ان الله اصطفيك و طهرك اصطفيك على نساء العالمين.

ثم التفت الى على، فقال: يا على، ان فاطمة بضعة منى، و هى نور عينى و ثمرة فوادى، يسوءنى من ساءها، و يسرنى من سرها، و هى اول من يلحقنى من اهل بيتى، فاحسن اليها بعدى، و اما الحسن و الحسين فهما ابناى و ريحانتاى، و هما سيدا شباب اهل الجنة، فليكونا عليك كسمعك و بصرك.

ثم رفع يده الى السماء، فقال: اللهم انى اشهدك انى محب لمن احبهم، و مبغض لمن ابغضهم، و سلم لمن سالمهم، و حرب لمن حاربهم، و عدو لمن عاداهم، و ولى لمن والاهم [ شيخ صدوق: كتاب الامالى، ص 393/ ح 81 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 24/ ح 20 (و) استرآبادى: تاويل الايات الظاهرة، ج 1: ص 111/ ح 17 (و) حويزى: نور الثقلين، ج 1: ص 281/ ح 135 (و) بحرانى: غاية المرام، ص 52/ ح 32 (و) طبرى: بشارة المصطفى، ص 218 (و) فتال نيشابورى: روضة الواعظين، ص 180 (و) توفيق ابوعلم: اهل البيت، ص 214 (و) قاضى نورالله:احقاق الحق، ج 19: ص 76 (و) سپهر: ناسخ التواريخ، ج 2، صص 295 ] 298.

ابن عباس مى گويد: روزى از روزها رسول خدا نشسته بود و على و فاطمه و حسن و حسين در حضورش بودند. رسول خدا فرمود: خدايا! تو مى دانى اينان اهل بيت منند، و گرامى ترين افراد. پس، دوست بدار اينان را و دشمن بدار كسى را كه دشمن بدارد اينان را، و كمك نما به كسى كه كمك كند به اينها، و قرار بده اينان را از پاكان، كه اينان از هر گناه و رجسى بر كنارند. و از جانب خود به روح القدس مويدشان بدار.

سپس فرمود: اى على! تو بعد از من بر اينان و بر امت من امام هستى، و تويى كه قائد و كشاننده ى مردم به سوى بهشت مى باشى. اكنون من مى بينم كه دخترم فاطمه كه روز قيامت بر مركبى از مركبهاى بهشت سوار مى شود و هفتاد هزار ملك از طرف راست و هفتاد هزار ملك از طرف چپ و هفتاد هزار ملك پيش رو و هفتاد هزار ملك از عقب او را همراهى مى كنند، و او با اين جلال، زنان مومن امت مرا به سوى بهشت مى كشاند. و هر زنى كه نمازهاى پنجگانه را در روز به جاى آورد و روزه ى رمضان را گرفته، حج خانه ى خدا را انجام دهد و زكات را از مال خود ادا نمايد و از شوهرش اطاعت نمايد و على را دوست بدارد، به شفاعت دخترم فاطمه- بعد از من- داخل بهشت مى گردد. بدرستى كه او مهتر زنان عالميان است.

پس عرض شد: اى فرستاده ى خدا! آيا زهرا مهتر زنان عالم خود است؟ فرمودند: آن مريم است كه مهتر زنان عالم خود بود؛ ولى دخترم فاطمه مهتر زنان عالميان است، از روز اول تا به ابد. و بدرستى كه زهرا وقتى در محراب عبادتش مى ايستد هفتاد هزار ملك مقرب بر او سلام مى كنند و ندا مى دهند او را با آنچه كه ملائكه بدان مريم را ندا مى دادند. پس آنگاه مى گويند: اى فاطمه! بدرستى كه خدا تو را برگزيد و پاك قرارت داد و بر تمام زنان عالميان برتريت بداد.

آنگاه رو به جانب على نموده فرمودند: اى على! فاطمه، پاره ى تن من و نور ديدگانم و ميوه ى قلبم است. مرا ناخرسند مى كند چيزى كه او را ناخرسند سازد و مسرور مى نمايد چيزى كه او را مسرور كند. و او اول كسى است كه از اهل بيت من به من ملحق مى گردد. پس، بعد من با او به نيكى رفتار كن. و اما حسن و حسين، پس دو ريحانه و دو پسر من و آقاى جوانان اهل بهشت اند. پس آنان بايد براى تو بسان چشم و گوش باشند.

آنگاه، پيامبر خدا دستان مبارك خود را به سوى آسمان بلند كرده فرمودند: خدايا، تو را شاهد مى گيريم كه من دوست مى دارم كسى كه اينان را دوست بدارد، و در دل به كسى كه نسبت به اينان كينه توزى كند كينه دارم. در مسالمت هستم با كسى كه نسبت به اينان با مسالمت رفتار نمايد، و در جنگ با كسى كه با اينان در جنگ باشد. دشمنم با دشمنانشان و دوستم با دوستانشان.

او، و الاترين اميره ى گلها در وسعت مدائن روحانى است شعر شرف بر سينه ى كتبيه ى تاريخ اسطوره ى شگفت طهارت منظومه ى فاضيل انسانى است (بهمن صالحى) دوست و دشمن مقر به فضلت و برترى اويند و از اين ره تيره دلان و كورباطنان از انكار فضايل او طرفى نمى بندند:



  • از همه محرومتر خفاش بود از همه محرومتر خفاش بود


  • كه عدوى آفتاب فاش بود كه عدوى آفتاب فاش بود


فاطمه از چنان رفعت و شانى برخودار است كه خداوند دو هزار سال پيش از آفرينش آسمان و زمين بر خود فرض نموده كه دوستداران او را از عذاب دوزخ در امان دارد [ قمى: سفينة البحار، ج 2: ص 375. ] و همچنين ثواب تسبيح و تقدسى ملائك را در صحيفه ى آنان مرقوم نمايد [ استرآبادى: تاويل الايات، ج 1: ص 137/ ح 16 (و) بحرانى: البرهان، ج 1: ص 392/ ح 5 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 37: ص 82/ ح 51 (و) بحرانى: عوالم العلوم و المعارف، ج 11: ص 16. ] فاطمه در دستگاه حضرت بارى چنان ارج و قربى دارد كه خداوند او را بانوى بانوان جهان قرار داده است [ ترمذى: الصحيح، ج 5: ص 660/ ح 7381 (و) ابن اثير: جامع الاصول، ج 10: ص 82 (و) متقى هندى: كنز العمال، ج 12: ص 96/ ح 34158 و ص 102/ ح 34192 و ص 107/ ح 34217 و ص 110/ ح 34230 (و) ابن حجر: الصواعق المحرقة، صص 185 و 189 (و) قندوزى: ينابيع المودة، صص 165 و 264 (و) احمد بن حنبل: المسند، ج 5: ص 391 (و) ابن صباغ: الفصول المهمة، ص 127 (و) ابن عساكر: ترجمة الامام الحسن و الحسين من تاريخ دمشق، ص 51: ح 73 (و) خوارزمى: مقتل الحسين، ج 1: ص 55 (و) گنجى شافعى: كفاية الطالب، ص 422 (و) ابونعيم: حلية الاولياء، ج 4: ص 190 (و) حموينى: فرائد المسطين، ج 2: ص 20/ ح 363 (و) ابوالفداء: البداية و النهاية، ج 3: ص 206 (و) سيوطى: الحاوى للفتاوى، ج 2: ص 276 (و) ابن اثير: اسد الغابة، ج 5: ص 574 (و) سيوطى: الخصائص الكبرى، ج 2: ص 226 (و) ذهبى: سير اعلام النبلاء، ج 2: ص 120 (و) ابن مغازلى: المناقب، ص 399 (و) امرتسرى: ارجح المطالب، ص 241. ] :

«كانت (اى مريم) سيدة نساء عالمها، و فاطمة سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين [ صدوق: معانى الاخبار، ص 107: ح 1 (و) فتال: روضة الواعظين، ص 180 (و) طبرى: دلائل الامامة، ص 54 (و) بحرانى: عوالم العلوم و المعارف، ج 11: ص 105. ] ».

مريم بانوى بانوان دوران خود بود، ليكن فاطمه بانوى بانوان دو جهان از ابتدا تا به انتهاست.



  • مريم از يك نسبت عيسى عزيز مريم از يك نسبت عيسى عزيز


  • از سه نسبت حضرت زهرا عزيز از سه نسبت حضرت زهرا عزيز




  • نور چشم رحمة للعالمين نور چشم رحمة للعالمين


  • آن امام اولين و آخرين آن امام اولين و آخرين




  • آنكه جان در پيكر گيتى دميد آنكه جان در پيكر گيتى دميد


  • روزگار تازه آيين آفريد روزگار تازه آيين آفريد




  • بانوى آن تاجدار هل اتى بانوى آن تاجدار هل اتى


  • مرتضى مشكل گشا شير خدا مرتضى مشكل گشا شير خدا




  • پادشاه و كلبه اى ايوان او پادشاه و كلبه اى ايوان او


  • يك حسام و يك زره سامان او يك حسام و يك زره سامان او




  • مادر آن مركز پرگار عشق مادر آن مركز پرگار عشق


  • مادر آن كاروان سالار عشق مادر آن كاروان سالار عشق




  • آن يكى شمع شبستان حرم آن يكى شمع شبستان حرم


  • حافظ جمعيت خير الامم حافظ جمعيت خير الامم




  • تا نشيند آتش پيكار و كين تا نشيند آتش پيكار و كين


  • پشت پا زد بر سر تاج و نگين پشت پا زد بر سر تاج و نگين




  • و آن دگر مولاى ابرار جهان و آن دگر مولاى ابرار جهان


  • قوت بازوى احرار جهان قوت بازوى احرار جهان




  • در نواى زندگى سوز از حسين در نواى زندگى سوز از حسين


  • اهل حق حريت آموز از حسين اهل حق حريت آموز از حسين




  • سيرت فرزندها از امهات سيرت فرزندها از امهات


  • جوهر صدق و صفا از امهات جوهر صدق و صفا از امهات




  • مزرع تسليم را حاصل بتول مزرع تسليم را حاصل بتول


  • مادران را اسوه ى كامل بتول مادران را اسوه ى كامل بتول




  • بهر محتاجى دلش آن گونه سوخت بهر محتاجى دلش آن گونه سوخت


  • با يهودى چادر خود را فروخت با يهودى چادر خود را فروخت




  • نورى و هم آتشى فرمانبرش نورى و هم آتشى فرمانبرش


  • گم رضايش در رضاى شوهرش گم رضايش در رضاى شوهرش




  • آن ادب پرورده ى صبر و رضا آن ادب پرورده ى صبر و رضا


  • آسيا گردان و لب قرآن سرا آسيا گردان و لب قرآن سرا




  • گريه هاى او ز بالين بى نياز گريه هاى او ز بالين بى نياز


  • گوهر افشاندى به دامان نماز گوهر افشاندى به دامان نماز




  • اشك او برچيد جبريل از زمين اشك او برچيد جبريل از زمين


  • همچون شبنم ريخت بر عرش برين همچون شبنم ريخت بر عرش برين




  • رشته ى آيين حق زنجير پاست رشته ى آيين حق زنجير پاست


  • پاس فرمان جناب مصطفاست پاس فرمان جناب مصطفاست




  • و رنه گرد تربتش گرديدمى و رنه گرد تربتش گرديدمى


  • سجده ها بر خاك او پاشيدمى سجده ها بر خاك او پاشيدمى


(اقبال لاهورى) و اين منصب الهى براى حضرت تنها به لحاظ كمال وجودى آن بانو است، و نه به سبب پيوندهاى اعتبارى او؛ زيرا ربط قراردادى مايه ى كمال اعتبارى است نه حقيقى. و تنها كمال ذاتى است كه بنيان و اساسى است براى هر گونه كمالهاى حقيقى.

علاوه بر اين، حق تعالى خشم او را خشم خود دانسته و خشنودى خود را منوط به خرسندى فاطمه نموده است [ اين حديث به الفاظ مختلف ذكر شده است. رك ابن سعد: الطبقات، ج 8: ص 262 (و) متقى: كنز العمال، ج 12: ص 111 (و) هيثمى: مجمع الزوائد، ج 9: ص 203 (و) بخارى: الصحيح، ج 5: ص 26 (و) صحيح مسلم، ج 7: ص ص 141- 142 (و) حاكم نيشابورى: مستدرك الصحيحين، ج 3: ص 159. ] .

او نخستين فردى است كه بعد از رسول عظيم الشان داخل بهشت مى گردد [ ابن حجر: لسان الميزان، ج 4: ص 16/ ح 34 (و) ذهبى: ميزان الاعتدال، ج 2: ص 618/ ح 5057 (و) زينى دحلان: السيرة الحلبية، ج 1: ص 232 (و) شبلنجى: نور الابصار، ص 52 (و) خوارزمى: مقتل الحسين، ج 1: ص 76 (و) متقى هندى: كنز العمال، ج 12: ص 110/ ح 34234 (و) امرتسرى: ارجح المطالب، ص 248 (و) ابن صباغ: الفصول المهمة، ص 127 (و) قندوزى: ينابيع الموده، ص 260. ] و در اين رهگذر، نبوت پيامبرى كامل نگرديد مگر به اقرار فضيلت و محبت او [ سيد هاشم بحرانى: مدينه المعاجز (و) نجف: ملتقى البحرين، ص 40. ]






  • اى ذات خدا را رخ نيكوى تو مرآت اى ذات خدا را رخ نيكوى تو مرآت


  • فانى به تو قول و اثر و وصف در آن ذات فانى به تو قول و اثر و وصف در آن ذات




  • در هر صفتى اعظم اسماء الهى در هر صفتى اعظم اسماء الهى


  • اندر فلك صورت نبود چو تو ماهى اندر فلك صورت نبود چو تو ماهى




  • عالم همگى بنده ى شرمنده، تو شاهى عالم همگى بنده ى شرمنده، تو شاهى


  • نه غير تو حقى، نه ملاذى، نه پناهى نه غير تو حقى، نه ملاذى، نه پناهى


(حكيم صفاى اصفهانى) حضرت صديقه علاوه بر مقام رفيعى كه در نزد خداوند دارد براى رسول الله عزيزترين فرد است. اين عزت تا بدان حد است كه پيامبر خدا چون عزم سفر مى كند آخرين فردى كه ديدار مى كند فاطمه (عليهاالسلام) است و چون از سفرى باز مى گردد نخستين فردى كه به ديدارش مى شتابد باز فاطمه است [ حاكم نيشابورى: المتسدرك على الصحيحين، ج 3: ص 156 (و) خورازمى: مقتل الحسين، ج 2: ص 56. ] .

او پاره ى تن رحمت عالميان است كه چون بر كسى خشم گيرد گو اينكه پيامبر بر او خشم گرفته است و چون كسى او را شاد گرداند تو گويى پيامبر را شاد گردانيده است. [ 1. بخارى: الصحيح، ج 5: ص 36 (و) صحيح مسلم، ج 4: ص 1902/ ح 93 (و) ابونعيم: حلية الاولياء ج 2: ص 40 (و) نسائى: الخصائص، ص 121 (و) مناوى: فيض القدير، ص 62 (و) متقى هندى: كنز العمال، ج 12: ص 108/ ح 34222 و ص 112/ ح 34343 (و) بغوى: مصابيح السنة، ص 205 (و) ابن جوزى: صفوة الصفوة، ج 2: ص 5 (و) عيينى: عمدة القارى، ج 16: ص 223 (و) راغب اصفهانى: محاضرات الادباء، ج 4: ص 479 (و) زبيدى: اتحاف السادة المتقين، ج 6: ص 244 (و) ابن اثير: اسد الغاية، ج 5: ص 521 (و)سيوطى: تذكرة الحفاظ، ج 1: ص 734 (و) خوارزمى: مقتل الحسين، ج 1: ص 53 (و) ابن اثير: جامع الاصول، ج 10: ص 183 (و) قندوزى: ينابيع المودة، صص 171 و 173 (و) ابن حجر عسقلانى: الاصابة فى تمييز الصحابة، ج 4: ص 366 (و) ابن حجر: تهذيب التهذيب، ج 12: ص 441 (و) ابن حجر هيثمى: الصواعق المحرقة، ص 113 (و) ابن كثير: تفسير القرآن العظيم، ج 7: ص 33 (و) دمشقى: اخبار الاول و آثار الدول، ص 42 (و) ابوالفداء: البداية و النهاية، ج 6: ص 333 (و) بلاذرى: انساب الاشراف، ط دار المعارف، ص 403 (و) ابن ابى الحديد: شرح النهج،ط القاهرة، ج 7: ص 457 (و) يافعى: مرآة الجنان، ج 1: ص 61 (و) ابن تيميه: منهاج السنة، ج 2: ص 170 (و) سيوطى: الثغور الباسمة، ص 11 (و) ابن قيم جوزى:اعلام الموقيعن، ج 1: ص 112 (و)

نبهانى: انوار المحمدية، ص 316 (و) توفيق ابوعلم: اهل البيت، ص 119. ] چون قيامت كبرا بر پا گردد و اجساد از قبور بيرون آمده براى دريافت پاداش و كيفر در صحراى محشر قرار گيرند نداكننده ايى از پس حجاب ندا دهد كه: اى مردم!ديده بر هم نهيد و سر به زير افكنيد كه فاطمه- گرامى دخت پيامبر- قصد عبور از پل صراط دارد.

محشريان چون چنين كنند بانو در حالى كه هفتاد هزار فرشته ى پاى در ركاب دارد از پل عبور نمايد [ ابن شهر آشوب: مناقب آل ابى طالب، ج 3: ص 107 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: صص 223- 224/ ح 10 (به نقل از ابن شهر آشوب) (و) اربلى: كشف الغمة، ج 1: ص 457 (و) حاكم: المستدرك على الصحيحين، ج 3: ص 153 (و) متقى هندى: كنز العمال، ج 12: ص 105/ ح 34209 و ص 109/ ح 34229 (و) سيوطى: الجامع الصغير، صص 108 و 822 (و) قندوزى: ينابيع المودة، صص 182 و 199 و 260 (و) ابن اثير: اسد الغاية، ج 5: ص 523 (و) ابن مغازلى: مناقب على بن ابى طالب، ص 355/ ح 404 (و) صبان: اسعاف الراغبين، ص 186 (و) ذهبى: ميزان الاعتدال، ج 2: ص 382/ ح 4160 (و) حموينى: فرائد السمطين، ج 2: ص 49 (و) خطب خوارزم: مقتل الحسين، ج 1: ص 55. ] آنگاه شيعيان و دوستدارانش بر اثر ا و روند و دشمنانش و دشمنان عترت پاكبازش به جهنم واصل گردند. [ 1. صدوق: ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 260/ ح 10 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: صص 222- 223/ ح 9. ] او، عترتش، شيعيان و اولادش از هول روز رستاخير بيم به دل راه نمى دهند و به آنچه كه اشتياق بدان دارند و مايل به آنند تا ابد متنعمند. [ تفسير الفرات ص 97 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: صص 62- 63/ ح 54. ]

وقايع اتفاقيه

زهرا در سايه ى توجه و محبت پيامبر و خديجه (عليهاالسلام) رشد و بالندگى يافت. او در خانه اى تربيت شد كه شعاع وحى آن رامى پوشانيد و فرود آمد نگاه ملائك مقرب خداوندى بود. خانه اى محور نزول آيتهاى قرآنى و مركز تصميم گيرى براى توسعه و گسترش آيين پاك محمدى. از نظر آموزش او ممتاز است؛ چرا كه مربى او خديجه، بزرگ بانوى اسلام است كه با بذل جان و مال خود درخت نو پاى دين را استوارى بخشيد. خديجه اى كه پروردگار عالم به او سلام مى رساند [ اربلى: كشف الغمه، ج 1: ص 152 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 16: ص 11. ] و ديگرى، محمد، پيامبر خاتم و بزرگ معلم بشريت.

فاطمه (عليهاالسلام) همراه با پدر و مادر و ديگر ايمان آوردگان شاهد روزهاى سخت و جانكاه بود و رد اين سختى شريك. او تلاشهاى شبانه روزى پدر را در راه گسترش اسلام به چشم مى ديد و براى حوادث آينده روز به روز آبديده تر مى شد. قرار گرفتن در كورانها و بحبوحه ها بود كه پس از مرگ جانكاه پدر و مشاهده ى انحراف دين از مسير اصلى، او اينگونه بر آشفت و در بر ملا كردن خيانت دشمنان دوست نماى اسلام از پا ننشست. بارى، با گذشت زمان، حوادث هولناك تر و فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام) در برخورد با آن پايدارتر استوارتر مى شد. او در سنين كودكى مادر مهربان خود را از دست داد [ وفات حضرت خديجه (عليهاالسلام) در سال دهم بعثت (سه سال پيش از هجرت رسول خدا به مدينه)، در حدود دو ماه بعد از خروج از شعب ابى طالب و به فاصله ى چند روز از مرگ حضرت ابوطالب اتفاق افتاد. يعنى زمانى كه هنوز از سن حضرت زهرا (عليهاالسلام) پنج سال بيشتر نگذشته بود. ] حضرت خديجه در مكانى به نام «جحون»، در كنار حضرت ابوطالب به خاك سپرده شد و رسول خدا آن سال را «عام الحزن» ناميدند. رك كلينى: الاصول من الكافى، ج 1: ص 44 (و) ابن هشام: السيره النبوية/ تحقيق طه عبدالرؤوف سعد، ج 2: ص 264 (و) ابن سعد: الطبقات الكبرى، ج 1: ص 211 (و) ابن اثير: الكامل فى التاريخ، ج 2: ص 63 (و) مقريزى: امتاع الاسماع، ص 27 (و) ترجمه ى تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 393. و خود به تنهايى مسوؤليت خانه و پدر را بر عهده گرفت. حضرتش چنان در اين امر خطير پايدارى و شكيبايى نشان داد كه پيامبر حيات خود را مرهون مراقبتهاى او مى داند و از اين رو، او را ملقب به ام ابيها مى كند.

صفحات تاريخ يكى پس از ديگرى ورق مى خورد و مادر روزگار هر رزو آبستن حادثه اى ديگر است و دست تقدير در هر برهه از زمان واقعه ايى تازه را رقم مى زند. مسلمانان براى فرار از آزار قريش به حبشه هجرت مى كنند. پيامبر شبانگاه مكه را به قصد مدينه مخفيانه ترك مى گويد و نفس نفيسش را در بستر به جاى خود مى خواباند [شيخ مفيد: مسار الشيعة، ص 48 (شيخ (ره) اين شب را شب پنجشنبه، شب اول ماه ربيع الاول سال 13 بعثت ثبت كرده است) (و) شيخ طوسى: كتاب الامالى، ج 2: صص 82- 83.

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود (ج 13: ص 262) از اسكافى نقل مى كند كه تمامى مفسران اتفاق نظر دارند كه آيه ى (و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد) (بقره، 2: 207) درباره ى على (عليه السلام)، در شب ليلة المبيت نازل شده است.

در اين باب روايتى هم نقل شده است كه براى آگاهى بيشتر رك ابن اثير: اسد الغاية، ج 4: ص 25 (و) تنوخى: المستجاد، ص 10 (و) غزالى: احياء العلوم، ج 3:ص 258 (و) تاريخ اليعقوبى، ج 2: ص 39 (و) گنجى شافعى: كفاية الطالب، ص 239 (و) حسكانى: شواهد التنزيل، ج 1: ص 97 (و) شبلنجى: نور الابصار، ص 68 (و) ابن صباغ: الفصول المهمه، ص 31 (و) ابن جوزى: تذكرة الخواص، ص 35 (و) ديار بكرى: تاريخ الخميس، ج 1: صص 325- 326 (و) شيخ طوسى: مصباح المتهجد، ص 553 (و) بحرانى: البرهان، ج 1: ص 207 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 19: صص 39 و 64 (و) مظفر: دلائل الصدق، ج 2: صص 80- 82 (و) امينى: الغدير، ج 2: ص 48 (و)... ] اما پيش از آنكه به مدينه برسد در خارج شهر در محلى به نام قبا توقف مى كند و منتظر مى ماند تا على و فاطمه (عليهماالسلام) و تنى چند از اهلش به او بپيوندند.

على (عليه السلام) پس از واقعه ى ليلة المبيت امانت مكيان كه در نزد پيامبر بود را رد مى كند [ ابن هشام: السيرة النبوية، ج 2: ص 138 (چ حلبى). ] و با فاطمه ى زهرا و كلثوم- دختران پيامبر- و ماردش فاطمه بنت اسد و فاطمه بنت زبير بن عبدالمطلب در راه مى شود [تا ريخ اليعقوبى، ج 2: ص 31.

بلاذرى در انساب الاشراف (ص 414 و 269) زيد بن حارثه و ابورافع را مامور همراهى مى داند.] در اين سفر ابوواقد ليثى و ام ايمن و پسرش ملازم ركابند.

آنها در اين سفر سختيهاى زيادى را متحمل مى شوند؛ اما از ياد خدا لحظه اى باز نمى مانند. بدين سبب است كه پيش از ورودشان به مدينه وحى بر پيامبر فرود مى آيد كه:

(الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم وى يتفكرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار [ آل عمران، 3: 191. ]).

آنان كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو خفته ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند- با زبان دل چنين مى گويند-: اى پروردگار ما!

/ 38