خبر غيبى پيامبر خدا از روز قيامت - مسند فاطمه (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسند فاطمه (سلام الله علیها) - نسخه متنی

مهدی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حضرت زهرا (عليهاالسلام) گويد چون حسن را بر زمين نهادم رسول خدا آمد و فرمود: اى اسماء! بياور فرزندم را. اسماء هم گويد: من تازه رسيده را در حالى كه در خرقه ى زردى پيچيده بودم به حضرت دادم. حضرت خرقه را باز كرده در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواندند. بعد از آن به على فرمودند: فرزند مرا به چه نام مسما نمودى؟ على (عليه السلام) فرمود: اى رسول خدا! من در انتخاب نام بر شما سبقت نخواهم جست؛ ليكن خوش دارم كه نام او حرب باشد. پيامبر خدا فرمود: من هم به نوبه ى خود در انتخاب نام بر خدا پيشى نمى جويم. پس از آن جبرئيل فرود آمد و عرضه داشت: اى محمد! پروردگار بلند مرتبه تو را سلام مى رساند و مى فرمايد نسبت على به تو بسان نسبت هارون است به موسى، باين تفاوت كه بعد تو پيامبرى نخواهد آمد. نام اين فرزند را هم نام فرزند هارون گذار. پيامبر فرمود: نام فرزند هارون چيست؟ جبرئيل گفت: شبر. پيامبر فرمود: زبانم عربى است. گفت: حسن.

اسماء گويد: نام آن مولد حسن شد و چون روز هفتم شد پيامبر از براى او دو بره كه سپيدى و سياهيشان به هم آميخته بود عقيقه كرد و قابله را ران بره و دينارى بداد. آنگاه سر تازه رسيده را بتراشيد و به وزن آن نقره تصدق نمود و پس از آن، سر را با خلوق كه ماده اى خوشبو است آغشته كرد و پس از فراغت اسماء را فرمود: خون (مراد خون عقيقه است كه به سر نوزاد مى مالند) از رسوم جاهليت است.

اسماء گويد: چون يكسال از واقعه بگذشت حسين تولد يافت. رسول خدا آمد و فرمود: اى اسماء! بياور فرزندم را. اسماء گويد: من تازه رسيده را در حالى كه در خرقه ى سپيدى پيچيده بودم به حضرت دادم. حضرت خرقه را باز كرده و در گوش راستش اذان در گوش چپش اقامه خواندند. چون پيامبر خدا از اين كار فارغ شدند نوزاد در دامن خود نهاده گريستند. اسماء گويد: من عرض كردم پدر و ماردم فدايت گريه از بهر چيست؟ حضرت فرمود: گريه ام از بهر اين فرزند است (از بابت او نگرانم). گفتم: اى رسول خدا! او كه هم اكنون به دنيا آمد. فرمود:او را پس از من گروهى ستمگر به قتل مى رسانند. از خداوند خواهانم كه شفاعت من را مشمول آنان نگرداند. بعد از آن به على فرمودند: فرزندم را به چه نام مسما نمودى؟ على (عليه السلام) فرمود: اى رسول خدا! من درانتخاب نام بر شما سبقت نخواهم جست؛ ليكن خوش دارم كه نام او حرب باشد. پيامبر خدا فرمود: من هم به نوبه ى خود در انتخاب نام بر خدا پيشى نمى جويم. پس از آن جبرئيل فرود آمد و عرضه داشت: اى محمد! پروردگار بلند مرتبه تو را سلام مى رساند و مى فرمايد نسبت على به تو بسان نسبت هارون است به موسى، باين تفاوت كه بعد تو پيامبرى نخواهد آمد. نام اين فرزند را هم نام فرزند هارون گذار. پيامبر فرود: نام فرزند هارون چيست؟ جبرئيل گفت: شبير. پيامبر فرمود: زبانم عربى است. گفت: حسين.

اسماء گويد: نام آن مولد حسين شد و چون روز هفتم شد پيامبر از براى او دو بره كه سپيدى و سياهيشان به هم آميخته بود عقيقه كرد و قابله را ران بره و دينارى بداد. آنگاه سر تازه رسيده را بتراشيد و به وزن آن نقره تصدق نمود و پس از آن، سر را با خلوق معطر ساخت و چون از كار فراغت يافت اسماء را فرمود:خون از رسوم جاهيلت است.

خبر غيبى پيامبر خدا از روز قيامت

(48) حدثنا ابوالحسن محمد بن على بن الشاه الفقيه المروزى، قال: حدثنا ابوبكر بن محمد بن عبدالله النيشابورى، قال: حدثنا ابوالقاسم عبدالله بن احمد بن عامر بن سليمان الطائى بالبصرة، قال: حدثنا ابى فى سنة ستين و ماتين، قال: حدثنى على بن موسى الرضا سنة اربع و تسعين و ماة. و حدثنا ابومنصور احمد بن ابراهيم بن بكرالخوزى بنيشابور، قال: حدثنا ابواسحاق ابراهيم بن هاورن بن محمدالخوزى. قال: حدثنا جعفر بن محمد بن زياد الفقيه الخوزى بنيشابور، قال: حدثنا احمد بن عبدالله الهروى الشيبانى، عن الرضا على بن موسى (عليهماالسلام). و حدثنى ابوعبدالله الحسين بن محمد الاشنانى الرازى العدل ببلخ، قال: حدثنا على بن محمد بن مهرويه القزوينى، عن داود بن سليمان الفرا، عن على بن موسى الرضا، قال: حدثنى ابى محمد بن على، قال: حدثنى ابى على بن الحسين (عليهماالسلام)، قال: حدثتنى اسماء بنت عميس، قالت حدثتنى فاطمة (عليهاالسلام)، قالت: قال رسول الله (صلى الله عليه و آله):

تحشر ابنتى فاطمة يوم القيامة و معها ثياب مصبوغة بالدم فتعلق بقائمة من قوائم العرش فتقول: يا عدل، احكم بينى و بين قاتل ولدى، قال رسول الله (صلى الله عليه و آله): فيحكم الله تعالى لا بنتى و رب الكعبة، و ان الله عزوجل يغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها. [شيخ صدوق: عيون اخبار الرضا، ج 2: ص 26.

نكته: فراز آخر حديث كه «ان الله يغضب لغضب...» به طرق و اسناد ديگرى هم نقل شده است. رك ابن شهر آشوب: مناقب آل ابى طالب، ج 3: ص 106 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 44 (به نقل از ابن شهر آشوب) (و) اربلى: كشف الغمة، ج 1: ص 458 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 53 (به نقل از اربلى) (و) خطيب خوارزمى: مقتل الحسين، ص 51 (و) دمشقى: اخبار الدول، ص 87 (و) متقى هندى:كنز العمال، ج 13: ص 96 و ج 16: ص 280.
البته بايد توجه داشت كه اين حديث به الفاظ مختلف هم آمده است كه براى آگاهى بيشتر رك قاضى نورالله: احقاق الحق، ج 10: صص 119- 121.] اسماء بنت عميس گويد كه مرا فاطمه دخت محمد روايت فرمود كه: پيامبر خدا فرمود: به روز رستخيز دخترم فاطمه در حالى محشور مى گردد كه همراهش لباسى آغشته به خون دارد. او آن لباس را بر قائمه اى از قوائم عرش خداوندى مى آويزد و مى گويد: اى دادگر! امروز ميان من و كشنده ى پسرم حكم نما.

رسول خدا فرمود: به خداى كعبه سوگند، كه در آن روز خداوند در مورد دخترم حكم مى كند. همانا خداوند به خشم فاطمه خشمگين و به خشنوديش خشنود مى گردد.

اهل بيت -
دو يادگار پيامبر: قرآن و عترت

عن فاطمة الزهراء (عليهاالسلام)، قالت: سمعت ابى رسول الله (صلى الله عليه و آله) فى مرضه الذى قبض فيه يقول و قد امتلات الحجرة من اصحابه: ايها الناس، يوشك ان اقبض قبضا يسيرا، وقد قدمت اليكم القول معذرة اليكم، الا انى مخلف فيكم كتاب ربى عزوجل و عترتى اهل بيتى.

ثم اخذ بيد على، فقال: هذا على مع القرآن و القرآن مع على، لا يفترقان حتى يردا على الحوض، فاسالكم ما تخلفونى فيهما. [ابن حجر: الصواعق المحرقة، ص 75 (و) قندوزى: ينابيع المودة، ص 40 (و) عصامى:سمط النجوم العوالى، ج 2: ص 502/ ش 136.

نكته: حضرت آيه الله العظيم خوئى (رض) در بارى مصارد حديث ثقلين چنين مى فرمايند: «حديث ثقلين را احمد بن حنبل در كتاب المسند ج 1: صص 14، 17، 29،26 از ابوسعيد خدرى و ج 4: صص 366 و 367 از زيد بن ارقم و ج 5: ص 182 از زيد بن ثابت نقل كرده است.

دارمى هم در كتاب فضائل القرآن ج 2: ص 431 وارد نموده است.

جلال الدين سيوطى در الجامع الصغير از طبرانى، آن هم از زيد بن ثابت آورده و صحت را امضا نموده است.

علامه مناوى در شرح خود ج 3: ص 15 مى گويد: «هيثمى ناقلان حديث را توفيق و اعتبار آنان را تصديق نموده است.

ابويعلى هم با سندى كه مى توان بدان اطمينان نمود اين روايت را نقل كرده است حافظ بن عبدالعزيز اخضر نيز پس از نقل اين حديث مى گويد: رسول خدا اين حديث را در حجة الوداع بيان فرموده است و هر كس در صحت حديث ترديد نمايد و بسان ابن جوزى آن را ساختگى و دورغين بداند راه خطا و اشتباه پيموده است.

سمهودى گويد در سند اين حديث بيش از بيست تن از صحابه ى بزرگ پيامبر خدا شركت دارند.

حاكم نيشابورى اين روايت را در المستدرك على الصحيحين ج 3: ص 109 از زيد بن ارقم آورده و بر صحتش مهر تاييد زده است.

ذهبى كه مردى منتقد، خرده گير و حاشيه پرداز است بر اين روايت ايرادى مترتب ننموده است.

روايتهاى حديث ثقلين در الفاظ و عبارات گاهى با يكديگر اختلاف دارند؛ ليكن تمامى آنها در معنا و مفهوم يكى هستند». (خوئى: البيان فى تفسير القرآن، ص 499).

ما نيز گوييم: فراز آخر حديث كه پيامبر خدا مى فرمايد: «على مع الحق و الحق مع على» را علماى فريقين به طرق و اسانيد مختلف نقل كرده اند. 128 تن از علماى اهل تسنن در كتابهاى خود اين حديث را روايت كرده اند. (رك مهدى فقيه ايمانى: حق با على است).

در يك جمع بندى مى توان دريافت كه حديث ثقيلن در پنج موضع از رسول خدا صادر گرديده است: روز عرفه، در مسجد خيف، در خطبه ى غدير در حجة الوداع، در روز وفات در خطبه اى كه روى منبر براى مردم ايراد فرمودند و روز وفاتشان در بستر بيمارى.

اين حديث را بيش از چهل نفر از صحابه و تابعين روايت كرده اند كه حجة الاسلام و المسليمن آقاى سيد محمد باقر ابطحى در پاورقى كتاب صحيفة الامام الرضا با زحمتى در خور به گردآروى منابع آن دست آزيده اند كه مى توانيد براى آگاهى بيشتر بدان مراجعه نماييد (صحيفة الامام الرضا، صص 135- 150).] از فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام) روايت شده است كه فرمود: از پدرم، رسول خدا در مرضى كه منجر به رحلتشان گرديد در حاليكه حجره اشان مملو از اصحاب بود شنودم كه مى فرمودند: اى مردم! نزديك است كه بزودى از اين جهان رخت بر بندم. آگاه باشيد كه در ميان شما كتاب پروردگار عزوجل و اهل بيتم را به يادگار مى گذارم. آنگاه دست على (عليه السلام) را گرفته فرمودند: اين على با قرآن است و قرآن با على است. اين دو از يكديگر جدا نمى گردند تا بر سر حوض بر من وارد شوند، آنگاه است كه از شما سؤال مى كنم چرا از آندو سرپيچى كرده ايد؟

جايگاه اهل بيت

(50) حدثنى محمد بن زكريا، عن جعفر بن محمد بن عمارة الكندى، عن ابيه، عن حسين بن صالح بن حى، عن رجلان من بنى هاشم، عن زينب بنت على بن ابى طالب، عن فاطمة (عليهاالسلام) قالت:

احمدوا الله الذى لعظمته و نوره يبتغى من فى السموات و الارض اليه الوسيلة، و نحن وسيلته فى خلقه، و نحن خاصته و محل قدسه، و نحن حجته فى غيبه، و نحن ورثة انيبائه [ابوبكر بغدادى: السقيفة و فدك، ص 98 (و) ابن ابى الحديد: شرح نهج البلاغه، ج 16: ص 211.

ابوبكر بغدادى دو سلسله سند ديگر براى اين حديث ذكر مى كند:

(1) حدثنى عثمان بن عمران العجيفى، عن نائل بن نجيح بن عمير بن شمر، عن جابر الجعفى، عن ابى جعفر محمد بن على.

(2) حدثنى احمد بن محمد بن يزيد، عن عبدالله بن محمد بن سليمان، عن ابيه، عن عبدالله بن الحسن بن الحسن.] حضرت فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام) مى فرمايد: ستايش مى كنيم خداوندى را كه به بزرگى و نورش هر كه در آسمان و زمين است از او خواهان وسيله است، كه ما وسيله او در خلقيم، و ماييم كه در نزد او ارجمنديم و ما جايگاه پاكيهايش مى باشيم. و ما وارث پيامبران اوييم.

مثل اهل بيت (حديث سفينه)

(51) حدثنا ابوالحسن محمد بن على بن الشاه الفقيه المروزى، قال: حدثنا ابوبكر بن محمد بن عبدالله النيشابورى، قال: حدثنا ابوالقاسم عبدالله بن احمد بن عامر بن سليمان الطائى بالبصره، قال: حدثنا ابى فى سنة ستين و ماتين، قال: حدثنى على بن موسى الرضا سنة اربع و تسعين و ماة. و حدثنا ابومنصور احمد بن ابراهيم بن بكرالخوزى بنيشابور، قال: حدثنا ابواسحاق ابراهيم بن هاورن بن محمدالخوزى. قال: حدثنا جعفر بن محمد بن زياد الفقيه الخوزى بنيشابور، قال: حدثنا احمد بن عبدالله الهروى الشيبانى، عن الرضا على بن موسى (عليهماالسلام). و حدثنى ابوعبدالله السحين بن محمد الاشنانى الرازى العدل ببلخ، قال: حدثنا على بن محمد بن مهرويه القزوينى، عن داود بن سليمان الفرا، عن على بن موسى الرضا، قال: حدثنى ابى موسى بن جعفر، قال: حدثنى ابى جعفر بن محمد، قال: حدثنى ابى محمد بن على، قال: حدثنى ابى على بن الحسين (عليهم السلام)، قال: حدثتنى اسماء بنت عميس، قالت حدثتنى فاطمة (عليهاالسلام)، قالت: قال رسول الله (صلى الله عليه و آله):

مثل اهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح، من ركبها نجا، و من تخلف عنها زج فى النار. [شيخ صدوق: عيون اخبار الرضا، ج 2: ص 27.

البته اين حديث از طرق ديگر هم نقل شده است كه شما را براى آگاهى بيشتر به كتاب احقاق الحق و كتاب الغدير ارجاع مى دهيم.] حضرت زهرا (عليهاالسلام) روايت كه پيامبر خدا فرمود: مثل اهل بيت من بسان كشتى نوح است كه هر كه سوار بر آن گردد نجات يافته است و هر كس كه از آن سرپيچى نمايد پرتاب در آتش گردد.

اهل بيت و امت اسلامى (حديث نجوم)

(52) حدثنا ابوالحسن محمد بن على بن الشاه الفقيه المروزى، قال: حدثنا ابوبكر بن محمد بن عبدالله النيشابورى، قال: حدثنا ابى فى سنة ستين و ماتين، قال: حدثنى على بن موسى الرضا سنة اربع و تسعين و ماة. و حدثنا ابومنصور احمد بن ابراهيم بن بكرالخوزى بنيشابور، قال: حدثنا ابواسحاق ابراهيم بن هارون بن محمدالخوزى. قال: حدثنا جعفر بن محمد بن زياد الفقيه الخوزى بنيشابور، قال: حدثنا احمد بن عبدالله الهروى الشيبانى، عن الرضا على بن موسى (عليهماالسلام). و حدثنى ابوعبدالله الحسين بن محمد الاشنانى الرازى العدل ببلخ، قال: حدثنا على بن محمد بن مهرويه القزوينى، عن داود بن سليمان الفرا، عن على بن موسى الرضا، قال: حدثنى ابى موسى بن جعفر، قال: حدثنى ابى جعفر بن محمد، قال:حدثنى ابى محمد بن على، قال: حدثنى ابى على بن السحين (عليهماالسلام)، قال:حدثتنى اسماء بنت عميس، قالت حدثتنى فاطمة (عليهاالسلام)، قالت: قال رسول الله (صلى الله عليه و آله):

النجوم امان لاهل السماء و اهل بيتى امان امتى [ شيخ صدوق: عيون اخبار الرضا، ج 2: ص 27. ] حضرت زهرا (عليهاالسلام) روايت كه پيامبر خدا فرمود: ستارگان سبب امنيت سماواتيانند و اهل بيت من تامين كننده ى امنيت امت من.

تمسك به اهل بيت

(53) فى حديث قالت عليهاالسلام: ويلكم ما اسرع ما خنتم الله و رسوله فينا

/ 38