پيامبر خدا و فاطمه - مسند فاطمه (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسند فاطمه (سلام الله علیها) - نسخه متنی

مهدی جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احسن العزاء. صلى الله عليك و عليها السلام و الرضوان [ كلينى: الاصول من الكافى، كتاب الحجة: باب فاطمة الزهراء، ج 2: صص 458- 459 (و) مفيد: كتاب الامالى، ص 317 (و) سيد رضى (گردآورنده): نهج البلاغه، خطبه ى 202 (دو منبع اخير در الفاظ، با نقل ما اندكى تفاوت دارد و خود با يكديگر اختلاف دارند). ]».

اى پيامبر خدا! از من و از دخترت كه به ديدار تو شتافته و در كنار تو در زير خروارها خاك خفته است، بر تو درود باد. خدا مشيتش بر اين تعلق گرفت كه او پيش از ديگران به تو بپيوندد. مرگ او شكيبايى از من برده و خويشتن دارى از كفم ربوده است. اما آن چنان كه در فقدان تو شكيبايى پيشه ساختم، در مرگ دخترت چاره ى جز بردبارى ندارم، كه شكيبايى بر سختيها سنت است. اى پيامبر خدا! شما بر روى سينه ام جان داديد و من خود با دستانم شما را به خاك سپردم. قرآن پيامش آنست كه پايان زندگى همه بازگشت به سوى خداست.

هم اكنون امانت به صاحبش رسيد. زهرا از دستم رفت و در كنارت آرميد. اى پيامبر خدا! در پس او آسمان و زمين زشت مى نمايد، و هيچگاه اندوهم را پايانى نيست. شبم در بى خوابى سپرى مى شود و غمم هماره در خانه ى دلم لانه كرده است، كه اين دو از من جدا نگردد؛ تا اينكه خداوند سرايى كه تو در آن مقام كردى برايم برگزيند. مرگ زهرا غصه اى بود كه دل را خون و اندوهى است كه به جنبش و جوشش در آمده است. چه زود جمع ما به پريشانى كشيده شد. شكايت خود را به درگاه خدا برده، دخترت را به تو مى سپارم. او براى تو خواهد گفت كه امتت پس از تو بر وى چه ستمها روا داشتند. آنچه خواهى از او بجو و هر چه خواهى به او بگو، تا گره از دل خود بگشايد و خونى كه خورده بر آورد و خدا كه بهترين داوران است ميان او و ستمكاران داورى نمايد. سلام من بر شما سلام و دفاع كننده ايست كه نه دلتنگ است و نه خشمگين. اگر مى روم رفتنم از روى ملالت و خسته جانى نيست و اگر مى مانم ماندنم از روى بدگمانى به خدا نمى باشد. و چون شكيبايان را وعده داده است در انتظار پاداش او مى مانم، كه هر چه هست از اوست و شكيبايى نيكوست. اگر بيم چيرگى ستمكاران نبود در كنار مزار تو اى فاطمه مى مانم و درنگ در نزدت را همچون معتكفان بر مى گزيدم و بسان مادر جوان مرده اى بر اين مصيبت گران مى گريسم.

خدا گواهست كه دخترت پنهانى به خاك سپرده شد. هنوز يك چند روزى از مرگ تو نگذشته بود و نام تو از زبانها نيافتاده بود، كه حق او بردند و ميراثش خوردند. اى پيامبر خدا! در دل با تو در ميان مى نهم و دل را به ياد تو خوش مى دارم، كه درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خداوندى از آن فاطمه.

به روايت مدائنى [زبير بن بكار: الاخبار الموفقيات، ص 194 (و) حاكم: المستدرك على الصحيحين، ج 3: ص 163 (و) خوارزمى: المناقب، ج 1: ص 84.

ابن شهر آشوب در ناقبش (ج 1: ص 501) و به تبع او علامه ى مجلسى در بحارالانوار (ج 43: ص 184) به جاى «واحدا بعد واحد»، «فاطما بعد احمد» ذكر كرده اند.]- كه از كهنترين سندهاست- پس از آن مولى اميرالمؤمينن اين دو بيت را انشاء كردند:



  • لكل اجتماع من خليلين فرقة لكل اجتماع من خليلين فرقة


  • و كل الذى دون الممات قليل و كل الذى دون الممات قليل


و ان افتقادى واحدا بعد واحد -دليل على ان لا يدوم خليل

1) سرانجام جمع هر دو دوستى پريشانى است و هر چيز جز مرگ ناچيز است.

2) اينكه من يكى را پس از ديگرى از دست مى دهم خود دليلى است كه هيچ دوستى پايدار نيست.

زمان شهادت فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام) به سبب اعمال نظر زورمداران و منكران و دسيسه سازان و قلب برخى از حقايق موجود، همچون ائمه ى اطهار (عليهاالسلام) و شخص رسول الله (صلى الله عليه و آله) در بوته ى ابهام مانده و مختلف ذكر شده است: چهل شب [ كتاب سليم بن قيس، ص 255 (و) مسعيد: مروج الذهب،ج 1: ص 403 (و) فتال نيشابورى: روضة الواعظين، ص 130 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 191 و ج 28: ص 304. ] ، شصت روز [ علامه مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 213 (و) ذهبى: سير اعلام النبلاء، ج 2: ص 138. ]، هفتاد و پنج روز [ مجلسى،: بحارالانوار، ج 43: ص 212/ ح 41 (و) حسين بن عبدالوهاب: عيون المعجزات، ص 55. ]، نود روز [ ابن سعد: الطبقات الكبير، ج 6 8 ص 28 (و) ذهبى: سير اعلام النبلاء، ج 2: ص 138 (و) ابوالفرج: مقاتل الطالبيين، ص 19. ]، نود و پنج روز [ دولابى: الذرية الطاهرة (و) مفيد: مسار الشيعة، ص 54 (و) ابن حجر: الاصابة، ج 4: ص 280. ]، شش ماه [ تاريخ اليعقوبى، ج 2: ص 116 (و) ابن سعد: الطبقات الكبرى،ج 8: ص 28 (و) حاكم: المستدرك على الصحيحن، ج 3: ص 162 (و) ابن ابى الحديد: شرح النهج، ج 2: صص 18- 19 (و) بلاذرى: انساب الاشراف، ج 1: ص 402 (و) ذهبى:سير اعلام النبلاء، ج 2: ص 137 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 81: ص 245/ ح 31 (و) حاجى نورى: مستدرك الوسائل، ج 2: ص 135/ ح 1625. ]و هشت ماه [ عبد البر: الاستيعاب، ص 749. ]پس از وفات پيامبر خدا، كه روايت چهارم در ميان علماى اماميه از شهرت برخوردار است. اين قول مبتنى بر قرائنى است؛ از جمله حديثى كه ابوجرير در دلائل الامامة از ابوبصير نقل مى كند، كه امام صادق ( عليه السلام) فرمودند:

«فاطمه (سلام الله عليها) در روز سه شنبه سوم ماه جمادى الاخر سال يازدهم هجرت بدرود حيات گفت و سبب وفاتش آن بود كه قنفذ نوكر عمر، به فرمان مولايش با نوك آهنى غلاف شمشير به او زد و او محسنش را سقط نمود. از اين رو، به بستر بيمارى شديدى افتاد و نپذيرفت آنانى كه او را آزار داده بودند بر او وارد شوند [ طبرى: دلائل الامامة، ص 45 (و) ابى الثلج بغدادى: تاريخ الائمة و مواليدهم، ص 6 (و) مفيد: مسار الشيعة، ص 54. ].. و عمرش در هنگام وفات 18 سال بود [ طبرى: دلائل الامامة، ص 46. ]».

مزار جاى گرامى دخت پيامبر خدا نامعلوم است؛ چرا كه خود چنين وصيت نموده بود. پيداست كه با اين تصميم قصد نشان دادن ناخشنودى خود را از حكام وقت داشته است:



  • ابضعة الطهر العظيم قدرها ابضعة الطهر العظيم قدرها


  • تفدن ليلا و يعفى قبرها؟ تفدن ليلا و يعفى قبرها؟




  • ما دفنت ليلا بستر و خفا ما دفنت ليلا بستر و خفا


  • الا لوجدها على اهل الجفا الا لوجدها على اهل الجفا


(آية الله محمد حسين غروى اصفهانى) 1) آيا پاره ى تن پيامبر پاك، كه مقامى رفيع داشت، بايد شبانه دفن شود و خاك بر قبرش ريخته شود؟ 2) وى شبانگاه و در خفا دفن نشد؛ مگر به خاطر شدت تاثرش بر ستمگران.

زيرا سردمداران نا به حق وقت، خودرا جانشين و ميراث دار پيامبر خدا مى دانستند در نتيجه انتظار مى رفت كه پس از رحلت حضرت ختمى مرتبت متكفل امور آن حضرت باشند. از جلمه ى اين امور، و مهم ترين آنها، حفظ شؤونات تنها بازمانده ى پيامبر خدا بود، كه مردم بارها و بارها سفارش او را از پيامبر خدا شنوده بودند و به خوبى آگاه بودند كه پيامبر خشنودى خود و خدا را در خشنودى او مى دانسته است. با حاضر نشدن آنها در نماز و آگاه نبودن از مزار جاى دخت پيامبر، در عمل براى مردم اين نكته به اثبات رسيد كه فاطمه (عليهاالسلام) با قهر و نفرت از آنان بدرود حيات گفته است. كه پيامد اين ناخشنودى نشان دادن ضايع شدن ثمره ى رسالت پيامبر و انحراف دين از مسير الهى خود بود. از اين رو، مى بنيم كه تلاش مذبوحانه ى آنان از فرداى دفن شروع شد. اميرمومنان (عليه السلام) از قبل پيش بينى لازم را نموده صورت هفت قبر [ طبرى: دلائل الامامة، ص 46 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 182. ] ( و به روايتى ديگر چهل قبر [ طبرى: دلائل الامامة، ص 46 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 171. ]) را ساختند. آنان كه چنين ديدند فرمان دادند كه زنان يك يك قبرها را نبش كنند تا مزار فاطمه (عليهاالسلام) را بيابند. سپس جسم حضرت را بدر آورده بر آن نماز گزارند. اما سرسختى على (عليهاالسلام) و خشم آن حضرت سبب شد كه ميدان را خالى كنند [ طبرى: دلائل الامامه، ص 26 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص171. ]و بيش از اين نقاب از چهره ى بد سيرت و ديووش خود در مراى و منظر مردم بر نگيرند.

مزار بضعة الرسول (عليهاالسلام) را برخى در بقيع [عيون المعجزات، ص 47 (و) ابن سعد: الطبقات الكبرى، ج 8: ص 30 (و) سمهودى: وفاء الوفاء، ج 3:صص 1 و 9 (و) مسعودى: مروج الذهب، ج 3: ص 285 (و) ابن عبد البر: الاستيعاب، ج 1: ص 377.

روايات هفت قبر و چهل قبر مى رساند كه مزار در بقيع بوده است؛ زيرا يك غرفه گنجايشى اين چنين ندارد.]و ديگران در خانه ى خود حضرت [ كلينى: الاصول من الكافى، ج 1: ص 461 (و) صدوق: من لا يحضره الفقيه، ج 1: ص 229/ ح 685 (و) همو: معانى الاخبار، ص 268 (و) همو: عيون اخبار الرضا، ص 242/ ح 76 (و) طوسى: تهذيب الاحكام، ج 3: ص 255/ ح 25 (و) اربلى: كشف الغمة، ج 3: ص 139 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 185/ ح 17 و ج 100: ص 191/ ح 1 (و) محب طبرى: ذخائر العقبى، ص 54. ]نوشته اند، كه علماى اماميه بر هر دو مدعا رواياتى ذكر كرده اند.

سخن خود را با توسل به اين بزرگ بانوى دو سرا به انجام مى رسانيم:

يا فاطمة الزهراء، يا بنت محمد، يا قرة عين الرسول، يا سيدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الى الله و قدمناك بين يدى حاجاتنا، يا وجيهة عندالله اشفعى لنا عندالله [ مفاتيح الجنان/ دعاى توسل . ] اى فاطمه ى زهرا، اى دخت محمد، اى نور ديدگان رسول، اى بانوى ما و اى رهبر گرانقدرمان، ما به تو روى كرده چشم به شفاعت تو داريم و با تمسك به تو به خدا پناه مى بريم و خواسته هاى خود را به تو عرضه مى داريم. اى آنكس كه در نزد خداوند آبرومندى! در پيشگاه او از ما دستگيرى نما.




  • يا فاطمه! اى خاتمه ى مقصد خلقت
    اى قائمه ى هستى اى آيت رحمت
    اى مريم دو عيسى وى طور دو موسا
    اى شمس يكى برج و يا برج دو جوزا
    روح دو روانى و روان دو هيولا
    در هر صفتى اعظم اسماء الهى
    عالم همگى بنده ى شرمنده تو شاهى
    نوميد نشد از در اميد تو هندو
    يا فاطمه الزهرا انى بك اشكو



  • اى خالق قدر و شرف و مالك عصمت
    هر چند عطاى تو فزونست به رفعت
    اى عصمت يك معصتم و فلك دو دريا
    الاى دو لؤلوئى و لؤلوى دو لالا
    تو آب حياتى و همه خلق جهان جو
    اندر فلك قدرت نبود چو تو ماهى
    محتاج توايم از در الطاف نگاهى
    يا فاطمه الزهرا انى بك اشكو
    يا فاطمه الزهرا انى بك اشكو



توايم از در الطاف نگاهى -يا فاطمه الزهرا انى بك اشك و (رفعت سمنانى)

پيامبر خدا و فاطمه


فراگيرى دانش از پدر

**عنوان=زمان استجابت دعا:

(1) عن احمد بن الحسن القطان، قال: حدثنا عبدالرحمن بن محمد ابن حماد، عن يحيى بن حيكم، عن ابى قتيبة، عن الاصبغ بن زيد، عن سعيد [ در بحارالانوار: سعد. ]بن رافع، عن زيد بن على، عن آبائه، عن فاطمة قالت: سمعت النبى (صلى الله عليه و آله) يقول:

ان فى الجمع لساعة لا يراقبها [ در وسائل الشيعة: لا يوافقها. ] رجل مسلم يسال الله عزوجل فيها خيرا الا اعطاه اياه.

قالت: فقلت: يا رسول الله، اى ساعة هى؟ قال: اذا تدلى نصف عين الشمس للغروب.

قال: و كانت فاطمة (عليهاالسلام) تقول لغلامها: اصعد على الظراب فاذا رايت نصف عين الشمس قد تدلى للغروب فاعلمنى حتى ادعو [ شيخ صدوق: معانى الاخبار، ص 399/ ح 59 (و) حر عاملى: وسائل الشيعة، ج 5: ص 29، چ عبدالرحيم ربانى و ج 7: ص 384/ ح 9647، چ آل البيت (و) طبرى: دلائل الامامة، صص 4- 5 (عن محمد بن هارون بن موى التلعكبرى عن الصدوق (ره) (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 86: ص 269، چ بيروت (به نقل از معانى الاخبار و دلائل الامامة) (و) بلادى بحرانى: وفاة فاطمة الزهراء، ص 78 (و) هيثمى: مجمع الزوائد، ج 2: ص 66 (با اختلافى اندك) (و) سيوطى: مسند فاطمة، ص 31 (و) همو: لئالى الاخبار، ج 3: ص 44 (و) متقى هندى: كنز العمال، ج 7: ص 766. ] از فاطمه (عليهاالسلام) دخت نبى اكرم روايت شده است كه حضرتش فرمود: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود: همانا در روز جمعه ساعتى وجود دارد كه ممكن نيست مرد مؤمن از خداى عزوجل امر و كار خيرى را درخواست بكند، مگر اينكه به او ارزانى گردد.

حضرت زهرا (عليهاالسلام) مى فرمايد: به پدرم عرض كردم: اى رسول خدا! آن كدام ساعت است؟ فرمود: زمانى كه نيمى از خورشيد به سمت غروب نزديك شود (يعنى نيمى از قرص خورشيد در افق پنهان گردد).

از اين رو، فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام) به غلام خود مى فرمود: بر بلندى برو و اگر ديدى كه نيمى از خورشيد به سمت مغرب نزديك مى شود مرا آگاه كن تا دعا كنم.

آنچه كه بايد پيش از خواب انجام داد

(2) عن الزهراء (عليهاالسلام)، قالت: دخل على رسول الله (صلى الله عليه و آله) و قد افترشت فراشى للنوم، فقال: يا فاطمة! لا تنامى، الا و قد عملت اربعة: ختمت القرآن، و جعلت الانبياء شفعاءك، و ارضيت المؤمنين عن نفسك، و حججت و اعتمرت.

قال هذا و اخذ بالصلاة، فصبرت حتى اتم صلاته. قلت: يا رسول الله! امرت باربعة لا اقدر عليها فى هذا الحال! فتبسم (صلى الله عليه و آله)، و قال: اذا قرات قل هو الله احد ثلاث مرات فكانك ختمت القرآن، اذا صليت على و على الانبياء قبلى كنا شفعاؤك يوم القيامة، و اذا استغفرت للمؤمنين رضوا كلهم عنك، و ا ذا قلت: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر، فقد حججت و اعتمرت [ خلاصة الاذكار، ص 75 (و) سيوطى: مسند فاطمة، ص 118: ح 277 (و) بحرانى: عوالم العلوم، ج 11: ص 580. ] از زهرا (عليهاالسلام) روايت شده كه حضرتش فرمود: در حالى كه بستر براى خواب گسترانيده بودم پيامبر خدا بر من وارد شده فرمودند: اى فاطمه! مخواب، مگر آنكه چهار چيز را به جا آورى: قرآن را از اول تا به آخر ختم كنى، پيامبران را شفيعان خود در روز جزا قرار دهى، مؤمنان را از خود خشنود گردانى و يك حج تمتع و عمره به جاى آورى.

فاطمه (عليهاالسلام) گويد: پيامبر پس از اداى اين سخنان به نماز ايستادند و من تامل نمودم تا از خواندن نماز فارغ شوند. چون نماز را به پايان بردند گفتم: اى رسول خدا! مرا به چهار چيز امر نمودى كه توان انجامش را در خود نمى بينم! رسول خدا تبسمى نموده فرمودند: چون سوره ى اخلاص را سه مرتبه قرائت كنى گو اينكه ختم قرآن نمودى. و چون بر من و بر انبياء پيشين درود فرستى ما را خواهشگر خود در روز جزا قرا داده اى. و چون بر مؤمنان درخواست آمرزش نمايى آنان را تمام و كمال از خود خشنود كرده اى. و چون بگويى سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر حج تمتع و عمره گذارده اى.

دعا در هنگام گسترانيدن بستر

(3) عن فاطمة (عليهاالسلام)، بنت رسول الله (صلى الله عليه و آله)، قالت: قال رسول الله (صلى الله عليه و آله): يا فاطمة! اذا اخذت مضجعك فقولى:

«الحمدلله الكافى، سبحان الله الاعلى، حسبى الله و كفى، ماشاءالله قضى، سمع الله لمن دعا، ليس من الله ملجا، و لا من وراء الله ملتجا. (توكلت على الله ربى و ربكم ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها ان ربى على صراط مستقيم [ هود، 11: 57. ]). (الحمدلله الذى لم يتخذ ولدا و لم يكن له شريك فى الملك و لم يكن له ولى من الذل و كبره تكبيرا [ اسراء (بنى اسرائيل)، 17: 111. ])».

قالت فاطمة: ثم قال النيب (صلى الله عليه و آله): ما من مسلم يقولها عند منامه ثم ينام وسط الشيطان و الهوام فيضره [ ابن السنى: كتاب عمل اليوم و الليلة، ص 196 (و) سيوطى: مسند فاطمة، ص 97: ح 231 و ص 111: ح 256 (به نقل از ابن السنى) (و) متقى هندى: كنز العمال، ج 20: ص 65 (و) بحرانى: عوالم العلوم، ج 11: ص 581 (به نقل از سيوطى) (و) عباس احمد صقر و احمد عبدالجواد: جامع الاحاديث، القسم الثانى: ج 6/ ص 315. ] فاطمه (عليهاالسلام) دخت رسول خدا فرمود: فرستاده ى خدا فرمود: هر گاه بسترت را براى گسترانيدن در دست دارى بگو: «سپاس بر خداى كفايت كننده، و تنزيه از آن خداى برتر، كه خدا مرا كافى و بس است. آنچه او خواهد همان خواهد شد، خدايى كه اگر او را بخوانند اجابت كند. مرا جز او پناهى نيست و در ورايش پناهگاهى نباشد. بر خداوندى كه پروردگار من و شماست تكيه كنم. و جنبنده اى نيست مگر آنكه زمام اختياريش را او گرفته باشد؛ و البته- كه هدايت- پروردگارم به راه راست باشد. سپاس از آن خدايى است كه فرزند اختيار نكند و در اداره ى ملك خويش شريك نداشته باشد و به تنگنا نيفتد كه ياورى را نيازمند باشد. پس او را تكبير گوى و بزرگ دان، تكبيرى شايسته ى او».

فاطمه (عليهاالسلام) گويد: سپس پيامبر خدا افزود: مسلمان نيست كسى كه هنگام خواب اين را بگويد و پس از آن ميان شيطان و حيوانات گزنده بخوابد و او را زيانى برسد.

دعا براى رهايى از تنگناى مالى

(4) اصابت عليا شدة، فاتت فاطمة (عليهاالسلام) رسول الله (صلى الله عليه و آله)فدقت الباب، فقال: اسمع حس حبيبتى بالباب. يا ام ايمن! قومى و انظرى. ففتحت لها الباب فدخلت، فقال (صلى الله عليه و آله): لقد جئتنا فى وقت ما كنت تاتينا فى مثله؟ فقالت فاطمة: يا رسول الله! ما طعام الملائكة عند ربنا؟ فقال: التحميد، فقالت: ما طعامنا؟ فقال رسول الله: والذى نفسى بيده ما اقتبس فى شهر نار، و اعلمك خمس كلمات علمنيهن جبرئيل، قالت: يا رسول الله! ما الخمص الكلمات؟

قال:
«يا رب الاولين و الاخرين، و يا ذاالقوة المتين، و يا راحم المساكين و يا ارحم الراحمين.

فرجعت، فلما ابصرها على (عليه السلام) قال: بابى انت و امى، ما ورائك، يا فاطمة؟ قالت: ذهبت للدنيا و جئت للاخرة! فقال على (عليه السلام): خير امامك، خير امامك [رواندى: الدعوات، ج 2: ص 29 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 106، چ بيروت (به نقل از راوندى) (و) سيوطى: مسند فاطمة، ص 78 (نقل سيوطى با راوندى اختلافى اندك دارد:

عن فاطمه (عليهاالسلام) انها دخلت على رسول الله (صلى الله عليه و آله) فقالت: يا رسول الله! هذه الملائكة طعامها التهليل و التسبيح و التحميد، فماطعامنا؟ قال والذى بعثنى بالحق ما اقتبس فى آل محمد نار منذ ثلاثين يوما، فان شئت امرت لك بخمسة اعنز، و ان شئت علمتك خمس كلمات علمنيهن جبرئيل، فقالت: علمنى الخمس كلمات التى علم كهن جبرئيل، فقال: يا فاطمة! قولى: «يا رب الاولين الاخرين، و يا ذا القوة المتين، و يا راحم المساكين و يا ارحم الراحمين.) (و) بحرانى: عوامل العلوم، ج 11: صص 580- 581 (به نقل از سيوطى) (و) متقى هندى: كنز العمال، ج 2: ص 241 (به نقل از سويد بن غفلة كه با مصادر بالا در الفاظ اختلاف دارد:

اصابت عليا خصاصة، فقال لفاطمة: لو اتيت النبى (صلى الله عليه و آله)، فاسلته (فسالتيه)، فانته- و كانت عنده ام ايمن-، فدقت الباب.

فقال النبى (صلى الله عليه و آله) لام ايمن: ان هذا لدق فاطمة و لقد اتتنا فى ساعة ما عودتنا ان تاتينا فى مثلها، فقومى، فافتحى لها الباب، فقالت: يا فاطمة، لقد اتيتنا فى اسعة ما عودتنا (ما عودت) ان تاتينا فى مثل هذا. فقالت: يا رسول الله، هذه الملائكة طعامها التهليل و التسبيح و التحميد، ما طعامنا (فما طعامنا)؟ قال: والذى بعثنى بالحق، ما اقتبس فى بيت آل محمد منذ ثلاثين يوما، لقد اتتنا اعنز، فان شئت امرنا لك بخمسة اعنز، و ان شئت علمتك خمس كلمات علمنيهن جبرئيل...- كه ذيل اين روايت مطابق است با آنچه كه ما نقل كرده ايم).] براى على (عليه السلام) گرفتارى الى پيشآمد كرده بود. فاطمه (عليهاالسلام) به قصد منزل رسول خدا از خانه بيرون شد. چون به در سراى رسول خدا رسيد كوبه ى آن را به صدار در آورد. رسول خدا فرمود: صداى راه رفتن حبيبه ام فاطمه را از پشت در مى شنوم. اى ام ايمن! برخيز و ببين كيست؟ ام ايمن برخاسته در سرا را گشود. فاطمه (عليهاالسلام) وارد شد. پيامبر فرمود: در ساعتى به نزدم آمدى كه انتظار آن را نداشتم. فاطمه (عليهاالسلام) عرض كرد: خوراك فرشتگان در نزد خدا چيست؟ رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: حمد و سپاس خداوند.فاطمه (عليهاالسلام) پرسيد: خوراك ما چيست؟ پيامبر خدا- كه از سبب پرسش دختر خود آگاه گشته بودند در پاسخ- فرمودند: قسم به ذاتى كه جانم در قبضه ى قدرت اوست، يك ماه است كه در خانه ى ما آتشى براى طبخ افروخته نشده است؛ ولى به تو پنج كلمه آموزش مى دهم كه جبرئيل آن را به من آموزش داد. فاطمه (عليهاالسلام) پرسيد: آن پنج كلمه چيست؟ رسول خدا

/ 38